سایت ایران تئاتر- ۲۵ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۹:۰۲
«خانه.وا.ده» نوشته و کار سید محمد مساوات؛ مبارزه برای بازیابی هویت فردی
نمایش «خانه.وا.ده» که این روزها در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر اجرا میشود، با کارهای پیشین محمد مساوات متفاوت است.
مهدی نصیری: آنچه از سید محمد مساوات به عنوان یک نمایشنامه نویس و کارگردان میدانم، به همین دو، سه سال اخیر برمیگردد. دو سال پیش، «قیاسالدین مع الفارق» به کارگردانی و نویسندگی او توانست نظر منتقدان و تماشاگران تئاتر را به خود جلب کند و «قصه ظهر جمعه» در جشنواره تئاتر فجر سال گذشته و البته اجرای عمومی آن هم مورد توجه قرار گرفت. هر چند این نمایش دومی به لحاظ تکنیکهای اجرایی، چندان قابل توجه نبود. اما فضای رئالیستی کار، مضمون اجتماعی
... دیدن ادامه ››
و زبان ساده و روان آن، کافی بود تا به عنوان یک مخاطب بتوانم ارتباطی عمیق با فضای اثر برقرار کنم. اهمیتی که البته بیشتر متاثر از ویژگیهای متن و حافظه تاریخی مخاطبان آن بود. همین خاطره خوب باعث شد که برای تماشای «خانه.وا.ده» ترغیب شوم و انتظار هم داشتم که نمایش جدید مساوات به سبک و سیاق کارهای پیشین این کارگردان جوان تولید و اجرا شده باشد. اما این تصور به محض شروع نمایش از میان برداشته شد.
«خانه.وا.ده» یک تجربه متفاوت با اراده رئالیستی حاکم بر «قصه ظهر جمعه» است. تجربهای که اینبار عینیت رئالیستی را پشت سر گذاشته و از بازنمایی صرف واقعیتهای بیرونی وارد دنیای نمودهای ذهنی شده است. سبکی که خود مساوات تحت عنوان رئالیسم انتزاعی از آن یاد میکند. اما بسیاری از مولفهها و عناصرش مطابق قواعد و اصول اکسپرسیونیسم آرایش داده شده است. به همین دلیل من هم در این نوشته نمایش را در بستر قراردادهای تئاتر اکسپرسیونیستی مورد ارزیابی قرار میدهم.
اکسپرسیونیسم به عنوان دبستانی (مکتبی) که در ربع اول قرن بیستم به اوج رسید و به سرعت جای خود را به آبزوردیسم داد، شاید چندان که باید از نظر به کارگیری عناصر در تئاتر امروز متداول نباشد. اما در هر حال چنانچه امکاناتی را در اختیار اجرا و همچنین بیان اندیشه اثر قرار بدهد و تناسب اصول زیباشناختی در آن رعایت شده باشد، میتواند امروزی هم باشد و در تئاتر امروز هم اهمیت و اعتبار خودش براساس اهداف اجرا به اثبات برساند.
نمایش «خانه.وا.ده»، زندگی یک خانواده را روایت میکند که با خوشبختی در کنار هم زندگی میکنند. اما این خوشبختی از زمانی که پدر خانواده یک هواپیمای یک نفره را به خانواده هدیه میدهد و اعضای خانواده شروع به برنامه ریزی برای مسافرت میکنند، با چالش مواجه میشود. پسر بزرگ خانواده واقعیت وجود هواپیما را انکار میکند و بلافاصله حضور و وجود خود او از خانواده حذف میشود. چندی بعد دختر اعتراف میکند که پسر بزرگ را میبیند و صدایش را میشنود و بلافاصله او نیز از دنیای واقعیت ذهنی که خانواده در آن قرار دارند، حذف میشود. رفته رفته تردیدها نسبت به واقعیت بیشتر میشود و اساساً واقعیتی که تا این زمان تحت سلطه و رهبری پدر بوده است، توسط تک تک اعضای خانواده مورد تردید قرار میگیرد. پس هر کس واقعیتی مجرد از جهان پیرامون – با محوریت و اهمیت خانواده – برای خودش میسازد و...
”نمایش «خانه.وا.ده» همچنانکه در عنوان واجد نوعی گسستگی و لکنت است، جستجو و اعتراضش را از خلال کابوس و توهمات ذهنی شخصیت نمایشی به اجرا میگذارد و در این مسیر هم موفق نشان میدهد.“
در دنیای نمایشنامه، هویت و زندگی همه افراد خانواده وابسته و تاثیر گرفته از اقتدار پدر است. در واقع جهانی که پسرها، دختر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ در آن قرار گرفتهاند، آنگونه توسط آنها ادراک و احساس میشود که اقتدار پدر در مورد آن تصمیم میگیرد. به نوعی میتوان گفت که یک هویت مقتدر هویت یکایک اعضای خانواده را تحقق بخشیده است. بیهویتی، مسئلهای است که در همان صحنه ابتدایی پسر بزرگ آن را مورد تردید قرار میدهد. فقدان هویت و تحقیر شدگی مسئله پسر بزرگ است. بنابراین او اعتراض میکند و از همان لحظه که واقعیت تحمیل شده را مورد تردید قرار میدهد، قوانین و قواعد نمایش را هم وابسته به تصمیش وضع مینماید. بنابراین آنچه پیش و پس از تصمیم پسر بزرگ روی داه است و میدهد، به عنوان تصویر واقعیتهای ذهنی او پذیرفته میشود. از این پس رویدادها از دریچه ذهن پسر بزرگ تفسیر و تعبیر میشوند. این شخصیت اکسپرسیونیستی به عنوان یک انسان مبارزه طلب در برابر تسلط و اقتدار خارجی در مواجهه با محیطی قرار میگیرد که در حال از دست دادن انسجام خود است.
شخصیت اصلی «خانه.وا.ده»، طبق قاعده درام اکسپرسیونیستی همه چیز خود را در جستجو برای یافتن مفهوم و معنای زندگی (در اینجا واقعیت و هویت) نثار میکند. خانواده به عنوان یک پایگاه قدرتمند تخریبگر در مقابل او و سپس دختر (که به برادرش میپیوندد) قرار میگیرد و مفهوم هویت در دنیای نمایش اهمیت پیدا میکند.
پسر بزرگ در مقابل تحمیل اقتدار، اعتراض میکند. او جهان ایستاده در مقابل هویت فردیاش را به مبارزه فرا میخواند. پس در تمام طول مسیر، مسئلهای که برای آن میجنگد، هویت فردیاش است. او به عنوان عضوی از جامعه، همچون یک معترض (شخصیت درام اکسپرسیونیستی) فریاد میزند و میخواهد تا هویت فردیاش را بازیابد. در این مسیر تلاش او باعث میشود که اقتدار تحمیل شده هم مورد تردید قرار بگیرد.
صحنه ای از نمایش «خانه.وا.ده» به کارگردانی محمد مساوات
صحنهای از نمایش «خانه.وا.ده» نوشته و کار محمد مساوات
براساس تعریف قواعد اکسپرسیونیسم، طرح (Plot) درام به صورت بخشبندی شده مورد پرداخت قرار گرفته است. این بخشبندی در جهت فضای کابوسگونه نمایش کمک میکند که برشهای انتخاب شده در کنار هم قرار بگیرند و حتی در جاهایی این برشها خودشان را متناسب با تاثیر مورد انتظار و آنچه اجرا به دنبال آنست، تکرار کنند.
صحنه نیز ترکیبی از تصاویر گسسته، مناظر تغییر یافته و قطعات انتخاب شده کنار هم قرار گرفته را شامل میشود. صحنهای که عناصر و امکاناتش را در خدمت القاء و تلقین ذهنیتی کابوسوار قرار داده و از یکسو دنیای واقعیتهای ذهنی پسر بزرگ را به نمایش میگذارد و از سوی دیگر با ذهن و تاثرات ذهنی ارتباط برقرار میکند. به این صحنه باید تقسیم بندیهای نورپردازی شده، حضور سایهها و خطوط و مرزبندیهای نور را هم اضافه کرد. مولفههایی که در کنار چهرهپردازی (آرایش چهره شبیه عروسکها)، تاثیرات ذهنی و فهم اندیشیدن بر اساس تعبیر و ادراک دنیای تفسیر شده از دریچه ذهن را افزایش میدهند.
از سوی دیگر، ضرباهنگ آن چیزی است که این مولفهها را در جهت اهداف اجرا وحدت میبخشد و انسجام میدهد. تکرار اصوات و حرکات و اطوار، همخوانی، برش بندی طرح دراماتیک، بیان شکسته، قطعه قطعه و همراه با لکنت بازیگران و سایر ویژگیهای اجرا در مجموع کابوسی را نتیجه میدهد که در اعتراض به جبر جامعه (خانواده) فضایی تلخ و ترسناک و رمز آمیز را به وجود میآورد و ترس، خیال و واقعیت در قالب مفاهیم گنجانده شده و ذهنیت سازی و انتقال پیدا میکنند.
نمایش محمد مساوات به خوبی این مولفهها و عتاصر را انتخاب کرده است. اما مهمتر از انتخاب عناصر، یکدستی و هماهنگی و تناسب میان کارکردهای این مولفهها در اجراست. تناسبی که ضرباهنگ متوازن اجرا را نتیجه داده است. ضرباهنگی که در حقیقت مهمترین ویژگی نمایش «خانه. وا.ده» است.
فهم و درک نمایش مساوات اگرچه ممکن است در صحنههای ابتدایی برای تماشاگر عام کمی دشوار باشد، اما به محض اینکه موضوع و مسئلهاش را مطرح میکند، موانع را از سر راه برداشته و زمینه ارتباط موثر و مطلوب صحنه با تماشاگر را فراهم میسازد.
در نمایش، آدمهای جامعهای روایت میشوند که ایمان آنها متکی و وابسته به اقتدار و تسلط پدر است. پدر حتی واقعیت را آنگونه که میخواهد، برای اعضای خانوادهاش تعریف میکند. حتی در تربیت فرزندان و در تقابل با رفتارهایی که باعث ایجاد لکنت در روابط خانواده میشوند، شیوهای وارونه را انتخاب میکند. اما از زمانی که این واقعیت اجباری و تحمیلی مورد تردید قرار میگیرد، ژرف ساخت و اندیشه اثر نیز خودش در برشهای ترتیب یافته در ساختار درام در معرض ادراک و فهم مخاطب قرار میدهند.
«انسانها باید آگاه و بیدار باشند تا قربانی توهم دیگران از واقعیت و تحمیل نوع زندگی توسط آنها نشوند.»
«خانه.وا.ده» همچنانکه در عنوان واجد نوعی گسستگی و لکنت است، جستجو و اعتراضش را از خلال کابوس و توهمات ذهنی شخصیت نمایشی به اجرا میگذارد و در این مسیر هم موفق نشان میدهد.