در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال حامد حسین زاده | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 05:34:37
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
راه مرا می خواند
راه درون مرا می خواند
در راه بودن و در راه بودن
در راه بودن و نرسیدن
در راه بودن از راه گذشتن
در راه بودن و یاد تو را همراه بودن و بردن
و اما در "این" راه بودن
تنهای تنها به یاد تنهایی خاص دو نفره پیشین
تنهایی مضاعف در میان جمع



پ ن: این نویسانده یک عکس داره که خوب اینجا نمیشه دیدش.

از: خودم ناشی از خودش
یــَــلدا مـُعینـی فَـر و 7 جولای این را دوست دارند
آقای حسین زاده ممکنه به من یه ایمیل بزنید؟ برای شما سورپرایز دارم.
sisily_gm@yahoo.com
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
پنجشنبه پردیس زندگی ساعت 18:15
رفتم و فیلم را دیدم.
اصولا ما فیلمنامه بی گپ نداریم . لااقل در سالهای اخیر نداشته ایم و مشکل همیشگیه جمع بندی داستان (دوستایی که نظر قبلی های منو خوندن بدونن منظورم پایان باز نیست). بازیهای خوب ریما، امیر، هومن و اون دو تا پسرها.
همگی خوب بودن به جز آزاده و پسر 13 ساله که آزاده یکم بیشتر از همیشه اش بود و پسربچه خیلی خوب .
حضور و عدم حضور بجای صدا و موسیقی از نکات بارز فیلم بود.
رنگ آمیزی خاکستری فیلم و لوکیشن های بتنی به خوبی بر دلنگرانی های خوب بیننده ... دیدن ادامه ›› دامن می زد.
هر چند تاکنون شخصا به مابه ازای شخصیت های این داستان در دنیای واقع برنخورده ام اما به عنوان پدر یک پسر 13 ساله کاملا برایم باورپذیر و تاثیر گذار بود و از من مهم تر اینکه بر پسر شر و شیطان من هم تاثیر گداشته بود که به نظر من این یعنی خوب و قبول.
رومینا خلج هدایتی، mohamad ab و 7 جولای این را خواندند
نیلوفر رحیمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
دیشب در سئانس دوم ساعت 21:30 توفیق رفتن را پیدا کردم . اجازه بدهید از نکات نا مثبت آن در پایان یاد کنم . هماهنگی نوازندگان، انتخاب خوب اشعار، شخصیت همیشه دوست داشتنی جناب قربانی، انتخاب خوب نوازندگان مهمان، انتخاب خوب قطعات، ارائه قطعات جدید و چند مورد دیگر که الان یادم نیست از نکات مثبت بارزی است که می توان در گام نخست از آنها یاد کرد.
تاخیر بیش از نیم ساعته در آغاز برنامه، سردرگرمی عجیب گروه به نحوی که انگار دائما مشورت می کنند که چه بنوازند، جابه جایی و خروج بسیار زیاد نوازندگان از صحنه، نامتناسب بودن سطح کار اجرا شده توسط پرکاشن نسبت به بقیه نوازنده ها و فالش بودن خواننده در بعضی از لحظاط دو آهنگ اول از بارزترین موارد نامثبت برنامه بود. نمی دانم اما در آغاز حالتی در گروه بود که انگار کسی به سختی حال آنها را گرفته است، البته این موضوع هر چه زمان گذشت کمتر و کمتر مشاهده شد.
تصاویر پخش شده در پس زمینه بعضا بسیار عالی و متناسب و بعضا خوب بود. در احساس و جنتلمنی آقای قربانی هم هر چه گفته شود کم است. در پایان با درخواست حضار آهنگ ارغوان از ساخته های آقای مهیار علیزاده به صورت بونوس اجرا شد. پیش از آن آقای خلعتبری به روی صحنه آمد و سخنانی را بیان داشت در میان آن مطالبی را بیان کرد که - به تصور من- اشاره به ماجرای استاد کامکار و همایون شجریان داشت و به نوعی به انتقاد از مطالب بیان شده توسط آقای کامکار پرداخت که البته بنده با ایشان موافق نبودم.
از توجه شما ممنون
مهم نیست در نبودنت چه می‌کنم
کاش پرسیده بودی
برای آمدنت چه می‌‌کردم




از: نیکی‌ فیروزکوهی
سلام
پنجشنبه رفتیم به دیدن فیلم "ملبورن" تیتروار نظر خودم را بیان می کنم:
1. بیشترین چیزی که توجه من را در جای جای فیلم به خودش جلب می کرد اصغر فرهادی بود.
2.لوکشین: محدود و آپارتمانی
3.فیلمنامه: الف. شروع خوب ب. ادامه خوب با تعلیقی بسیار مناسب و داستانی اصلا حدس نزدنی پ. پایانی با بیماری معاصر یعنی باز ت. سوژه نسبتا ناب ث. ریتم بعضا کندتر از نرمال.
4. بازی ها: پیمان معادی خیلی خوب و تکرار جدایی ... با همون کاراکتر دست و پا بزن بین خوبی و بدی یه آدم میانه جامعه ی نسبتا واقعی. نگار جواهریان کار خاصی نداشت فقط یه جایی به طور زیادی طبیعی دخل معادی را آورد. مانی حقیقی بیشتر نوستالژی و کاریزماش کارکرد داشت یعنی همونی که توی درباره الی دیدیم به من القا شد. الهام کردا هم بود ، از دیدنش خوشحال شدیم.
5. کارگردانی: به نوعی نظرم را در بند اول گفتم.
همین و والسلام
راستی دوباره می گم تعلیق و غیرقابل پیش بینی بودن داستانش خیلی خوب بود.
چیزی که خیلی این روزا تکرار میشه و از نظر من عجیبه، انتظار یک داستان بسته مثل "آخرش همه چی به خوبی و خوشی تموم شد" یا "آخرش همه چی معلوم شد" یا "آخرش هر کس به جزاش رسید" یا ... هست. این نظرات عجیبه که همه میپرسند چرا آخرش "باز" بود؟ این سوال اساسا اشتباه هست. ببینید دوستان، این "باز بودن" ویژگی این نوع روایت هاست. روایت ها انواع مختلفی دارند. منظورم ژانر نیست. انواع مختلف. مثلا داستان محور، شخصیت محور، حادثه محور، حتی زمینه محور و ... . این نوع روایت که به قول درست دوستان این روزها مد شده، فقط حادثه ای رو دستمایه قرار میده تا بازتاب کردار و واکنش های شخصیت ها رو نسبت به اون نشون بده. حس مسئولیت پذیری و تعهد و انسانیت (به طور خلاصه عناصر وجدان، که در دنیای امروزی جای خودش رو به مصلحت داده). همین. نیازی نیست ما آخرشو ببینیم بفهمیم چی شد. اصلا اونطوری هدف داستان (و ساخت فیلم) از بین میره. میخواد ما اون لحظه هایی که دروغ میبینیم و اشتباهات فاحشی که در پی اون میادو ببینیم و با تمام وجود حس کنیم. کارهایی که برای سروسامان دادن به اوضاع انجام میدیم تا خودمونو تبرئه کنیم، بجای اینکه به اشتباه خودمون توجه کنینم. این فیلما میخوان همینو نشون بدن. که ما رو متوجه وظایف انسانیمون بکنن. همین.
برای مطالعه بیشتر درمورد انواع روایت ها و داستانها، کتاب های داستان نویسی خیلی خوب هست. از جمله کتاب داستان ... دیدن ادامه ›› نویسی آقای جمال میرصادقی. در مورد عنوان مطمئن نیستم. چون چند کتاب در این باره دارند. این کتاب تالیف هست ولی درواقع ترجمه هست که ایشون بخش هایی بهش اضافه کردند. مطالعش واقعا خوبه. کتاب راه داستان هم کتاب خوبی هست.(جای قبلی رو نمیگیره) این کتاب ترجمه هست. بنظرم ما باید ادبیاتمون رو خیلی قوی کنیم. بخش عظیمی از سینما با شناخت ادبیات شناخته میشه. چون فیلمها از روی نوشته ها ساخته میشن(معمولا)
۲۰ دی ۱۳۹۳
آقای حامد حسین زاده،
با تشکر از حسن توجه شما. در مورد مد شدن این پایان بندی برای بسیاری از فیلمها درست فرمودید. مثل شوکی که بعد از دیدن فیلم "خوابم میاد" به انسان دست میده.
آقای حامد اصغرزاده،
اصلا مهم نیست که درآخر تقصیر بر گردن چه کسی افتاد. اون هق هق آخر فیلم نشون میده که خودشون خودشونو مقصر میدونن و همین برای عذاب همیشگی شون کافیه.
گاهی آرزو می کنم که در دنیای خارج فیلم هم آدم ها اینقدر وجدان داشتند. دنیای بیرونی، از فیلم هم وحشتناکتره. البته، گاهی هم قشنگ میشه.امید...
۲۳ دی ۱۳۹۳
خانم فاطمه سم
من منظور اصلا"تقصیر"نبود.من گفتم پایان فیلم کاملا مشخصه و باز نیست.
۲۴ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تا زنده ام از تیوال نخواهم رفت.
تا این دالان کاه گلی پر از دیوار نوشته پابرجاست، ترکش نخواهم کرد.
من زندگی و مردگی دراین گذر را با هیچ امکانی عوض نمی کنم.
بی شک پس از مرگم نیز روح فقیر سرگشته ام به تیوال تکیه خواهد کرد (داد).
چرا که ذرات خاک برپاخاسته ی این راهرو پر رهرو
عبور تو و برخاستن مجدد ذرات دیگری را نوید می دهند
که پس از شنای در آن میتوانم ققنوس وار
زندگی دوباره ای را از سر بگیرم
واز نو
در این دالان پر یادگار
به همراه دیگر تیوالیان
به امید برخاستن ذرات خوشبخت دیگری
نفس بکشم.
.
.
.
.


از: خودم ناشی از خودش
مهمانی های موسیقایی در پی هم می آیند.
صندلی های نشان شده ام پیاپی پر می شوند.
اما
قراری
پیامی
و حتی
نشانی
از تو
نمی آید.
و اما آنچه
پر نمی شود
صبر و قرار من است
تا مهمانی موسیقایی دیگر
و
بهانه ای دیگر ...

از: خودم ناشی از خودش
جادوی جدید بهروز صفاریان به همراه فریدون آسرایی:
.
.
عشــــــــــق یعنی ...
.
.
.
نمی دونم در حال چه کاری هستین ولی اگه تا شب صبر کنین و نرین بخرینش از همین الان تا اون موقع رو جزء زیاندیده ترین لحظات عمرتون حساب کنید.
لطفا رو کار نظر بدین.(البته نه مثل من احساسی)
tarawat این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان محترم جهت اطلاع از رنگ سال 2015 می توانید به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
http://www.pantone.com/pages/index.aspx?pg=21163
شاد باشید

از: خود
من به یک چیزی باور دارم به نام جزر و مد آدمها (اگر خودم هم جز دسته آدمها باشم)؛ درست شبیه همان جزر و مد دریا . یعنی فاصله سطح تا کفمان (همان عمق) کم و زیاد می شود آنقدر که گاهی ماهی های فکر و ذهن و احساسمان به خشکی ای می افتند که بال بال می زنند و بعضا هلاک شده تلف می شوند. دوره های این جزر و مد همه جوره هست حتی روزانه . منتها یک تفاوت عمده بین -حداقل- خودم و دریا وجود دارد و آنهم اینکه دریا از سطح و بالا تغییرات دارد اما ما از کف و پایین درنتیجه از دید ناظر بیرونی تقریبا هیچ چیز معلوم نیست.
فقیرتر بشم اگه دروغ گفته باشم .
شما چی؟ اینجوریشو دیدین؟

از: خودم ناشی از خودشون
مریم عظیمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید



وقتی یک برش عمده ی زندگی‌ات را همراه با کسی، یا در تمنای بودن‌اش، یا التهاب خواستن‌اش یا انگار کن حتی در اضطراب نبودن‌اش طی کرده باشی، دیگر برای همیشه در هم باقی می‌مانید. من باورم شده‌ست وقتی قصه به اینجا می‌رسد‌ آدمها در یکدیگر باقی می‌مانند و این ماندن چیزیست غیر دوستی، چیزیست غیر عشق، غیر خواستن. سایه‌ایی‌ست از همه‌شان و در عین حال هیچ کدامشان. حالا یک جورهایی انگار یقین دارم که تا دوردست ها من در تو باقی خواهم ماند و تو در من باقی خواهی ماند.



....



در تو اما باقی خواهم ماند تا بسیار. در من اما باقی خواهی ماند تا دوردست.



...

از: احتمالا آقای یحیی ادریس
قابل توجه یزدانی چی های گرامی .
البته شخصا از ترانه ی خانم فولادوند "بیشتر " از اجراش خوشم اومد.
سپید باشید چون برف
https://media.rdjavan.com/media/mp3/Reza-Yazdani-Sigar-Poshte-Sigar.mp3
تکراری همیشه شنیدنی واسه اونایی که بلور قلبشون تو دستاشونه.

https://soundcloud.com/amin_graphic_1369/afshin-moghadam-zemestoon?utm_source=soundcloud&utm_campaign=share&utm_medium=facebook


از: دلکی
لحظه ها را می شمارم تا تمام شوند.
کاش به پایان برسند.
کاش شمردن از یادم برود.
کاش از توان شمردن بیفتم.
کاش شمردن را یادم نداده بودند.
کاش جرات شکوفاندن جرات به پایان رساندن این شمارش را داشتم.
کاش ...


از: ناشی از خودشون
زهرا، Someone و مجتبی حیدری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید