«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیشب این فیلم رو به همراه دوستم دیدم! فکر کردم به دیدن یک فیلم درام میرم. ولی از صحنه ای که حامد بهداد وارد شد شروع به خنده کردم تا خود تیتراژ آخر!
آقای بهداد یکی از "بدترین" و "افتضاح ترین" بازیهاشونو برای ما به نمایش گذاشتن! از این مزخرف تر و احمقانه تر نمیشد بازی کنن. واقعا امکانش وجود نداشت که بدتر این باشن.
و بعدش، همونطور که انتظار داشتم، خانم پگاه آهنگرانی! که نقش یک دختر جیغ جیغوی هاپارتی رو بازی میکردن. البته با اون گریم افتضاح و حرکت بسیار عجیب بازوها و دستهاشون بیشتر شبیه آدمهای خل وضع شده بودن! من تا آخر فیلم درک نکردم که چرا حرکات دست و بازوهای ایشون باید اینجوری باشه! یعنی برای بالابردن صداشون و تاثیرگذاری بیشتر باید بازوها تمام مدت در هوا پریشون باشن.
خب کاملا مشخصه که خانم کوثری اگر میخواستن خوب بازی بکنن هم نمیتونستن. ولی بازی ایشون و خانم هانیه توسلی به نسبت بقیه به اندازه یک درجه قابل تحمل تر بود. از صحنه مهمونی به بعد درصندلی فرو رفتم و یا خندیدم و یا خمیازه کشیدم و به ساعتم نگاه کردم. دوست هم کنار من میخندید و با تعجب به من نگاه میکرد که این چیه ما داریم میبینیم! D: D:
'طراحی صحنه برای ماشینهایی که وسط جاده گرفتار زلزله شده بودن شامل یک ماشین واژگون و یک رنو که روش دوتا قلوه سنگ بود میشد و هیچ چیز دیگه ای نداشت!
من به دوستم گفتم که اون آقای ماهی فروش و ماهی های مرده اش نقششونو خیلی بهتر از همه بازیگرهای دیگه بازی کردن و لایق یک سیمرغ زرین هستن! :))))))
خیلی فیلم بدی بود! خیلی زیاد!
متاسفانه پارسال این فیلم اولین فیلمی بود که تو جشنواره دیدم و اینقدر نا امید شده بودم که میخواستم کلا از جشنواره انصراف بدم شانس اوردم که دقیقا سانس بعدش ابد و یک روز رو دیدم
باران کوثری در حالت کلی بازیگر خوبی هست بازی فوق العادش در کوچه بی نام که بخاطرش سیمرغ گرفت (با وجود مغضوب بودنش) یا بازی خوبش در تیاتر بر استس دوشس ملفی یا هم هموایی یا خشکسالی یا....و چن تا فیلم خوب دیگه ...و خلاصه یکی از بهترین هنرپیشه های زن ایرانیه
آیا این نمایش یه برداشت پساپست مدرنیته از شاهکار دل انگیز شکسپیر بود؟! اصلا چرا باید چنین داستان دوست داشتنی و تراژیکی رو به این روز بیاندازیم؟! چرا باید بازنویسی بشه اونم به شکلی که سلاخیش کنن؟!
بازیهای تکراری و تیپیک! آقای محمدزاده این نمایش همون آقای محمدزاده ای هستن که در تمامی نقش های سینمایی و تئاتریشون تا حالا دیدم. هیچگونه پیشرفت یا حداقل تغییری درشون نیست. در هیچ صحنه از نمایش نتونستم رمئو رو در ایشون ببینم! فقط یک آدم عصبی بداخلاق و بی شرم که زندگیش با مواد و لات بازی میگذره.
خانم پسیانی..... در نقش ژولیت عاشق و متین؟! امکان نداره!
اگر استاد چرمشیر میخواستن اون نمایش رو به شکل دیگه ای روی صحنه ببرن، بهتر نبود که اسامی رو هم عوض میکردن؟! چه اشکالی داشت؟! چه اشکالی داشت که به ما اجازه میدادن تصورمون از این دو شخصیت همونی که همیشه بوده باقی بمونه؟! چرا باید بجای اون دوتا عاشق بی قرار که به فجیع ترین وجه ممکن و بسیار ناعادلانه مردن حالا شخصیت هایی رو ببینیم که حتی میشه گفت برای مرگشون لحظه شماری میکنیم؟! من در تمام طول نمایش حتی یک لحظه هم با رومئو و ژولیت همزادپنداری با هرچیزدیگه پنداری نکردم! میخواستم زودتر این دوتا لکه ننگ از روی زمین محو بشن! فرقی هم برام نمیکرد کی اونها رو میکشه!
ایکاش به بهانه مدرنیته و پست مدرنیته و ......نیته شاهکارهای تاریخ تئاتر رو به فنا ندیم! رومئو و ژولیت باید یک تراژدی دردناک بمونه! و به این فضاحت با زمان امروز تلفیق نشه.
تنها نکته مثبتی که باعث شد تا آخر نمایش دووم بیارم موسیقی بی نظیر و زنده نمایش بود که واقعا شاهکار بود.
بازی نوید محمد زاده و ستاره پسیانی مدت هاست که تکراری شده. نوید که همون بازی عصبی و تکراری و ستاره پسیانی هم تکرار بازی اش در نمایش اتاق ورونیکا. امیدوارم تغییری در بازی این دو ببینیم.
دیشب بالاخره پس از مدت ها انتظار و تلاش برای گرفتن بلیط تونستم این نمایش رو ببینم و به اندازه ای لذت بردم که واقعا به این نتیجه رسیدم که ارزشش رو داشت! واقعا نمایش زیبایی بود با بازیگری توانمند درباب موضوعاتی اجتماعی که به هوشمندانه ترین وجه ممکن پرداخت و اجرا شده بودند.
واقعا قوی و لذت بخش بود!
آقای پیروزفر باید داشتن چنین استعدادی رو به شما تبریک گفت. و ما چقدر خوش شانس هستیم که میتونیم از این استعداد بین پایان شما لذت ببریم! همیشه سلامت و موفق باشید!
روز چهارشنبه بالاخره تونستم این نمایش رو ببینم.
باید خسته نباشید گفت به تمام دوستانی که در این نمایش دست اندرکار بود. از دیدنش لذت برم.
به نظر بنده کار "بازار عاشقان" قویتر و هماهنگ تر از این بود، رقص قونیه بهتر اجرا شد و هماهنگی بیشتری بین افراد وجود داشت، با اینکه تعداشون بسیار بیشتر بود.
بهترین نکته این نمایش موسیقی زنده با هنرنمایی استادان دف و آلات سنتی بود، و صدای پرصلابت آقای ترکاشوند، و همراهی خانم ابراهیم. واقعا این قسمت از نمایش نفس گیر بود. و همینطور بازی بی نهایت ملموس و دوست داشتنی آقای حاتمی، که مثل نمایش گذشته مولانایی بودند ستودنی و عاشق!
بهرحال این نمایش هم درخور تمجید است.
سپاس از خانم صابری و همه عزیزان
یک هدردادن وقت و پول به تمام معنا! از دقیقه 45 فیلم فقط آرزو می کردم که زودتر تموم بشه که بتونم سالن رو ترک کنم. من فیلم من سالوادور نیستم رو ندیدم، ولی این رو به این امید رفیتم که شاید یکی از فیلم های خوب آقای عطاران، که اخیرا شاهد چندتا دونه شون بودیم، باشه.
بسیار افتضاح، مسخره و بی هدف بود. اصلا ادغام کردن مفهوم و عنصر دراکولا به این فیلم رو درک نکردم. این موضوع رو می تونستن با هرچیز دیگه ای هم بیان کنن. بازیها ضعیف. دیالوگ ها ضعیف، موضوع مربوط به دو سه دهه پیش، تدوین افتضاح و ....
خلاصه که واقعا پشیمون شدم از دیدن این فیلم!
فیلمی کمدی، جدی، لطیف، خشن، واقعی، خیالی......
کمتر کارگردانی میتونه همه این خصوصیات رو در یک فیلم جا بده و آقای ملالی پور به خوبی تونست این کار رو بکنه.
بسیار لذت بردم.
سلام دوستای عزیزم.
یه سوال میخوام بپرسم، که البته اصلا ربطی به سینمای ایران نداره! درواقع در مورد یک سریال آمریکاییه که دارم می بینم.
روی حرفم بیشتر با اون دسته از دوستانی است که سریال Breaking Bad رو دیدن.
می شه لطفا برای من توضیح بدین که چرا این سریال اینقدر مورد توجه قرار گرفته؟! به نظر من که فقط داستان گذران دوران بحران میانسالی یک معلم شیمی هستش و خانواده اش که به تدریج از هم می پاشن، بخاطر مشکلی که براشون پیش میاد. و جسی، پسری که از کودکی مورد اغفال پدر و مادرش قرار گرفته و تما عقده های اون دوارن را داره الان به شکل های مختلف نشون میده! یک درام خانوادگی دیگه! البته به علاوه صحنه های اکشن. حالا اینکه چرا این با بقیه فرق کرده و اینهمه ازش تقدیر شده منو متعجب میکنه!
آیا نکته ای داره که من هنوز متوجه اون نشدم؟!
لطفا منو راهنمایی کنید چون دوست دارم همه این سریال رو ببینم ولی به یک انگیزه احتیاج دارم!
به نظر من سریال خوبیه البته برای منم درخشان و در حد تمجید یکپارچه منتقدان و مثلا امتیاز ۹۹ درصدش نبود.یه بار هم بعد از دیدن دو فصل اول ولش کردم چون فکرمیکردم زیادی کنده و داستان زیاد پیش نمیره ولی بعدا دوباره تا آخر دیدمش و باید بگم به نظر من مخصوصا دو فصل آخر خیلی بهتر میشه و نتیجه همه اون روند کاملا مرحله به مرحله ی شخصیت پردازی ها و تغییر آدم ها مشخص میشه.که چطور مثلا والتر وایت قدم به قدم از یک معلم آرام و سربراه تبدیل میشه به یک جانی بدذات و یه جورایی اهریمن درونش آزاد میشه.به نظر من نکته اصلی سریال همین نشون دادن درست و تدریجی تغییر آدم هاست
متشکرم آقای ممدوحی از راهنماییتون.
پس باید پیش برم و صبر داشته باشم تا به جاهای خوبش برسم. هرچند خیلی سخته. ولی خب باید سریال رو تا آخر دید.
خودم هم در مورد والتر همین نظر رو دارم! ناخواسته وارد جریانی شد که انگار به صورت ذاتی برای انجامش استعداد خاصی داشته!
این جالبترین قسمت این سریاله!
موضوعی کاملا بکر و جدید! بازی های عالی! خانم معتمدآریا! خانم معتمد آریا! خانم معتمد آریا!
دیالوگ های بسیار خوب!
حتی یک لحظه مخاطب را خسته نمیکند. هرلحظه از تک تک شخصیتها انتظار اتفاق جدیدی را دارید، مخصوصا از بچه ها! مخصوصا از یحیی! و چقدر این پسر دوست داشتنی و بی گناه است! هر لجظه که این پسر وارد اتاقی می شد، قلب من با نگرانی می تپید که ایندفعه ممکن است چه چیزی در این اتاق پیدا کند و عکس العملش چیست. به راحتی می توانید با او ارتباط بگیرید. و بقیه شخصیت ها هم به همین شکل! همیشه نگرانش هستید!
و بانو معتمد آریا! ایشون، به نظر بنده، مریل استریپ سینمای ایران هستن! -فکر کنم قبلا این رو گفتم!- بازی فوق العاده لذت بخش! همانطور که در فیلم قصه ها گفتم، دیدن دوباره ایشون روی صحنه تئاتر و پرده سینما بسیار بسیار لذت بخش و هیجان انگیزه!
شدیدا به همه توصیه میکنم که این فیلم رو ببینن.
من که فکر کنم دوباره برم!
فیلمی که اولش خوب شروع شد، ولی بعد کمی تونستیم بفهمیم که موضوع چیه! از وسط های فیلم، با ورود میترا حجار هم که اینقدر روند فیلم کند بود که آخرهاش دیگه حوصله ام سر رفت! با اینکه با ورود این شخصیت اتفاقات انگار به تندی می افتادن ولی ورند فیلم خیلی کند بود! همه چیز بسیار کلیشه ای و تکراری شد. تا زمانی که فکر میکردیم ماهرو زنده است و ارتباط عاشقانه بین یک مرده و زنده وجود داشت بهتر با فیلم ارتباط برقرار می شه. ولی وقتی میترا حجار به عنوان عشق جدید وارد صحنه می شه، ماهرو به قدری به سرعت به فراموشی سپرده میشه، که مخاطب حتی از یحیی متنفر می شه! انگار همه اون نگاه های عاشقانه الکی بوده و اون فقط منتظر یه بهانه و یه آدم جدید بوده!
بازی خانم حجار هم که این وضعیت رو بدتر میکنه! بسیار ضعیف، خسته کننده و بی احساس!
شاید در بعضی جاها دیالوگ های خوبی داشته باشیم، ولی این اصلا به فیلم کمک نمیکنه!
درضمن، ایکاش خانم حجار قبول می کردن که بازیگر نیستن! ایکاش کسانی که بازیگر نیستن اینو قبول می کردن و دست از سر سینمای ایران برمیداشتن!
واقعا میترا حجار از تکینیک بازیگری هیچ چیز نمیدونه اینطور که در بازی هاش مشخصه!!من تعجب میکنم بعضی از افراد چرا اینقدر در سینمای ما مورد توجه قرار گرفتند بدون اینکه هنر اون کار رو داشته باشن!!
خانم خدارحمی عزیز اینقدر راحت نمیشه حکم داد در مورد یک بازیگر!
خانم حجار بازی روان و خوبی رو اتفاقا در این فیلم ارائه دادن و بخاطر بازی در همین فیلم و فیلم"اعترافات ذهن خطرناک" هم کاندیدای بهترین بازیگر زن مکمل شدند توسط هیات داوران.
ایشان همچنین در فیلمهای "متولد ماه مهر","قارچ سمی" و "سگ کشی" بازیهای بسیار خوبی ارائه کردند و اصولا کسی به همین راحتی و بدون فیلتر نمیتواند در فیلمهای استاد بیضایی کبیر بازی کند حتی یک سکانس.
دیگر واژه ها همراهیم نمی کنند
فقط دور دلتنگیم پرسه می زنند
گویی واژه ها
چشمان و گوش هایشان را
قرض داده اند
بست نشسته اند دورن اعماق
این دل سنگ سار شده
به امید روزی که آمدنت
چراغانی کند بخش بخش
وجود خاک گرفته شان را
...