در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال rokan10 | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 21:38:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
rokan10 (rokan10)
درباره نمایش مخمصه i
مخمصه یکی از بهترین کارهایی بود که طی یکی دو سال اخیر دیده ایم. با اینکه موضوع این نمایش در ساحت ادبیات و تیاتر بارها مورد توجه بوده ولی نحوه و فُرم کار در اینجا بسیار جذاب و کارآ بود. امیدواریم در آینده از بازیگران مستعد این کار، نمایش های بیشتری ببینیم. همچنین امیدواریم گروه های مستعد ولی کمتر شناخته شده به انحاء مختلف در شرایطی قرار گیرند که بتوانند از امکانات بیشتری بهره مند شوند. امکانات حداقلیِ محلِ اجرای این نمایش در برخی موارد مشکلاتی را ایجاد کرده بود، ولی بازی دوست داشتنی و روان بازیگران و کارگردانیِ خوب تا حد مهم این مشکلات را کمرنگ کرد. در نهایت باید به کل گروه دست مریزاد گفت.
ابرشیر این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان همیاری لطفا درخصوص بلیط های کنسل شده اجرای دوشنبه و موارد مقتضی اطلاع رسانی فرمایید. (هرچند شایسته تر این بود که همان دیروز و پیش از درخواست ما این مطلب بررسی می شد.)
باسپاس
علی سخنگو این را خواند
تیوال و بویژه روابط عمومی و بخش مالی، درخصوص عودت مبلغ پرداختی بلیط های کنسل شده این نمایش، کمال همکاری را مبذول داشتند.
از ایشان کمال سپاس را دارم.
۳۱ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اولین درس ژ.پ.سارتر= مسئولیت پذیری!!
دوستان همیاری عزیز، و اعضای محترم گروه نمایش
چرا با اینکه «کار از کار گذشت» ولی هنوز هم در سایت اطلاع رسانی نشده که اجرای امروز دوشنبه 23 شهریور کنسل شده است!!!؟؟؟؟؟
چرا ما نمی توانیم از ابزارهای وارداتی و تکنولوژی های دردسترس به خوبی استفاده کنیم؟؟؟؟!!!!!
چرا برای ما، اهمیت وقت و برنامه ریزی بی معناست؟؟
و . . . . .
از اینکه در حال غرولند هستم از خودم ناراحتم . . .
با هزار زحمت و مشقت یک وقت مناسب برای دیدن نمایشی که می خواهد یادمان دهد «مسئولیت پذیر» باشیم پیدا کنی و نصف روزت را از دست بدهی و چند ... دیدن ادامه ›› دوست دیگر را با خودت همراه کنی و. . . به قول فیلسوفی، باید «قهقهه» زد!!
اولا دوستان عزیز من با کمی دقت و حساسیت می توان روزهایی که برخی چیزها تعطیل است را پیدا کرد در تقویم! دوما دو روز زودتر می توان در سایت اعلام کرد کار کنسل است، سوما می توان پیامک گروهی زد، چهارما می توان ایمیل گروهی زد، (تماس تلفنی چون وقتگیر است یا احتمال عدم پاسخگویی هست، اصولا در این مواقع روش مناسبی نیست پس هیچ).....
حرفهای بیشتری بود که دیگر حوصله ای نیست... از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست... :)
گروه همیاری (support)
درود بر شما
از بابت این مساله بی اندازه متاسفیم.

البته تماس تلفنی با یک یک خریداران گرفته شد و به دوستانی که پاسخگو نبودند پیامک زده شده که گویا در هر دو مورد جنابعالی در دسترس نبوده اید.
۲۳ شهریور ۱۳۹۴
با سلام مجدد
به من واقعا نه پیامک زده شد و نه ایمیل . . . تعجب بنده این است که چرا روی پیج مربوطه اطلاع رسانی نشده!! چون یکی دو ساعت قبلش من پرینت بلیط ها را گرفتم و چیزی ندیدم، این واقعا جای پرسش دارد...
جدا از این بحث، من خیلی مشتاق بودم که این اجرا را ببینم و فقط دوشنبه را توانستم با برنامه کاریم هماهنگ کنم، متأسفانه چون طی روزهای آتی تهران نیستم، این نمایش را از دست دادم . . . ولی اگر از اول مشخص می شد که دوشنبه کنسل هست، شاید می توانستم روز دیگری . . .
بهرحال به قول سارتر «کار از کار گذشت» . . .
(فقط لطفا اعلام فرمایید که وضعیت بلیط ها(3 بلیط) به چه صورت خواهد بود . . . چون من واقعا امکان اینکه روز دیگری برای دیدن اجراها مشخص کنم را ندارم متأسفانه. با تشکر
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به تمامی دلسوزان هنر و بویژه نمایش و تیاتر پیشنهاد می دهیم که برای گذار از بحران نهادینه شده در حوزه ی مربوطه (که گویا فقط مادی ست و از لحاظ محتوا و توان و دانش هیچ مشکلی نیست!!!)، نمایشی با حضور اعضای محترم یک تیم فوتبال معروف و پرطرفدار (ترجیحا رئال مادرید...) ترتیب دهند تا شاید بخت هنر نیز باز شود و صنعت-هنری پرسود آغازیدن گیرد... شاید جملات من کمی بار منفی یا حتا به زعم برخی نامحترمانه باشد ولی جز این به ذهن حقیر نرسید... وای به حال تیاتری که به قول یکی از دوستان، هنوز بازیگران و...تثبیت نشده، قیمت بلیط اش آب پاکی روی دست همه ریخته...دلیل؟ چون بازیگرانی پساسوپراستار در آن حاضرهستند...
ضمن اینکه این هنرمندان عزیز و محترم هستند (بویژه نیکی کریمی) ولی اینکه ما هنوز عوامل نمایش را مشخص نکرده، قیمت بلیط را به رخ حریفان احتمالی بکشیم، زیبنده ی حوزه هنر و فرهنگ نیست و حتا بی احترامی به دوستداران این عرصه است... هرچند... چند صباحی است از فرط ناامیدی به آینده ی این حوزه، قید شرکت جدی در آن را نیز زده ایم.../ بااحترام.
از لحاظ محتوا و توان و دانش که هنوز نه اطلاعاتی از این تئاتر ارائه شده و نه هیچ چیز دیگه جز نام دو بازیگر ... که البته با این وجود هم دوستان عزیز بسیار در مورد محتوا بحث کردند در نظرات مختلف ...
شما نظرمن رو در پایین رو بخونید لطفا ... عزیز ما هم مثل شما نگران آینده تئاتر هستیم .. بازیگران ما همیشه محترم هستند و در این مورد ایرادی به اونها نیست .... مشکل مدیریت است و نبود نظارت و قانون ...
۰۸ خرداد ۱۳۹۴
دوست عزیز ممنونم. منظور من از محتوا و توان و... صرفا این کار نبوده. چند صباحی است نسیمی در تیاتر وزیدن گرفته (که کم کم در حال تبدیل به تندباد است) که همه چیز این عرصه ی حیاتی را فروکاسته به جذب تماشاگر در کمیت انبوه و پول سازی و... فکر می کنم موضوع کاملا روشن هست و نیازی به شفاف سازی یا شک و تردید نباشه
۰۸ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام دوستان... اگر برای کسی مقدور بود بنده رو راهنمایی فرماید که چطور می توانم به فهرست کارگاه های آموزش بازیگری تیاتر دسترسی داشته باشم...منظورم تهران و بیشتر حوالی ولیعصر هست
اگر مثلا سایتی چیزی میشناختید که تا حد امکان کامل باشه لطفا معرفی کنید باسپاس
گلشن قربانیان این را خواند
عمو فرهاد قصه ها این را دوست دارد
ولیعصر کبکانیان آموزشگاه سه نقطه مدرس دکتر دلخواه و مرتضی اسماعیل کاشی
چهارراه ولیعصر باران مدرس: میکاییل شهرستانی و کیومرث مرادی

هر دو گزینه سایت دارند
۰۵ خرداد ۱۳۹۴
موسسه فرهنگی هنری کارنامه
www.karname.ir
۰۵ خرداد ۱۳۹۴
عمو فرهاد بزرگوار ممنونم
محمدرضای عزیز سپاس گزارم
دوستان در عین حال اگر سایت یا وبلاگی که تمامی یا بیشتر این موسسات رو معرفی کرده باشه اگر هست و می شناسید لطفا معرفی کنید باتشکر (برای سینما هست و پیدا کردم ولی برای تیاتر ندیدم چیزی)
۰۵ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود بر شما بزرگان هنر... در این روزگار عسرت و تشویش که هرکس نان به قیمت روز خورد و منت بر آسمانها و زمین گذارد، به دوش کشیدن بی منت بار چنین مسئولیت هایی قابل ستایش است... دوستانم امیدوارم پیروز باشید و اگر سختی هایی هست (که بی شک کم نیست) تحمل و صبوری نمایید...خاک قدم هایتان سرمه چشمانم باد...
1- بر خود واجب می دانم شرط انصاف را رعایت کنم و بگویم با نظرداشت تمام جوانب امر و نکات مختلف، به هرحال بواسطه ی این کار یک بحث مهم درگرفته و آن پرابلماتیک «رسالت مندی» هنر است... همچنین
2-جناب اتحاد درست می فرمایند؛ «زبان بستر اندیشه است» ؛ اما
... ببینید به نظر من فراموشی برخی لغات و واژگان کهن عمدتاً ناشی از عدم کارکرد آن واژگان در زبان امروز است. از منظر ساختاری، زبان «نظامی از نشانه هاست» بدین معنی که واژگان را نمی توان خارج از بافتار زبان معنا نمود...یعنی تسامحا کلمات را نمی توان خارج از جمله، جمله را نمی توان خارج از پاراگراف و... «معنا» نمود. اگر یک واژه /دال نتواند معنا/مدلول خود را در زمینه تاریخی، بیابد، رقابت را به دال جدید رقیبش می بازد و کنار می رود. بطور مثال ممکن است مترجم یا نویسنده ای در زمانی خاص فرضا بجای واژه تولید از «فرآورده» استفاده نمود و این واژه جدید جاافتاد ولی برعکس به جای واژه سنت از «تَراداد» استفاده نمود ولی بی فایده بود. از قضا به جای همان واژه سنت مثلا «فرادهش» آمد و جا افتاد... پس اینکه ما به جای «ایدون باد» می گوییم «چنین باد» یک فاجعه نیست! مسئله بغرنج تر از این هاست. فرضا در زبان آلمانی روزانه واژه سازی می شود اما ایا این واژه سازی از سر تفنن و ... است؟ باید دید چرا ما احساس نیاز نداریم از کلمات متعدد چه قدیمی و چه جدید، استفاده کنیم و چرا دوست داریم تا حد ممکن از واژگان دم دستی و آسان یاب استفاده کنیم...
3- «زبان» امری داده و ابژکتیو که از ازل تا ابد به شکلی قطعی و تثبیت یافته، داده شده و دیگر فقط باید از آن استفاده کرد نیست...اگر این گونه بود فرضا الان در آلمان هم باید جمع کثیری از مردم عادی، چونان گوته سخن می گفتند و یا اندیشه ورزی را به زبان هگل پیش می بردند -جای تردید بسیار دارد که اینطور ... دیدن ادامه ›› باشد-... از این مهم تر، وقتی بگوییم: «چه سخت است زیستن در میان فارسی زبانانی که فارسی نمی دانند»(!!؟-ارجاع به پست خانم صبامولایی) یعنی در مورد هرچیزی صحبت کرده ایم جز زبان، جز فرهنگ، جز انسان...
4- ابهامی که برای خود من پیش آمده و به نوعی می توان آن را نوعی «دُور شبه فلسفی» نامید این است که : اگر قرار بر این باشد که این چنین کارهایی توان تأثیرگذاری بر مخاطب عام-هرچند مایل به استفاده از این واژه نیستم ولی برای انتقال مقصود چاره ای نیافتم!- داشته باشد و فرضا او را به فکر وادارد پس چرا دست اندرکارانِ این رویداد دائما از «عام بودن» مخاطب-بر فرض محال اینطور است- گله دارند و حتی بازیگر اصلی نیز خواستار مخاطب خاص میشود! و... خوب اگر مراد جذب مخاطب خاص است که از قضا این مخاطب خاص، خود می خواند و می بیند و می داند و... پس دیگر نیاز به این همه دردسر و هزینه و استفاده از ستارگان و . . .نیست
5- دوستان بزرگوار «اگرچه بسیاری ازشما چنین کردید» ولی پیشنهاد می کنم همگی از نقص هایی مثل فقدان صندلی و دود و . . . درگذریم و به آنچه که در بطن کار نهفته- یا قرار بوده باشد- بپردازیم تا ماحصل این روند چیزی به حوزه فرهنگ و هنر ما افزوده باشد. با سپاس و احترام
البته فکر میکنم منظورتون از ایتالیا, اسپانیا باشه
۲۸ دی ۱۳۹۳
دوست گرامی! از تذکر بجای شما سپاسگزارم... البته این تذکر موجب شد تا آن جمله را بازبینی کنم و ازقضا تغییرش دهم (شاید اینطوری دوستان ایتالیایی نیز کمتر برنجند!):) از هوشمندی و حسن نظرتان خوشحال شدم... پاینده باشید
۲۸ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا با حرف آقای اتحاد موافقم. . . زیستن در سرزمینی که سرانه ی مطالعه در آن سالی ده دقیقه برای «هر شهروند» است دشوار است(ارجاع به پَست احسان رستگار در پایین)... و ما همگی شهروند هستیم در این سرزمین...همگی!!!
در عجبم که برخی بزرگترین کارگردانان،نویسندگان،بازیگران و . . . چگونه از کاری که دارای نواقص و یا هر چیزی است که رضایت و لذت مخاطب را درپی نداشته ،یا نقدی جان گداز می کنند و انتقادازخود را پربها می دانند و یا اگر هم دفاع می کنند، هرگز از طریق حمله به مخاطب نیست... تاکتیک حمله برای دفاع در شأن این حوزه نیست... اگر اینجا سرزمینی است که به تعداد انگشتان دو دست هم ارج و معنای کاری را نمی فهمند ، بهتر است در یک مکان خصوصی کار کرد تا دیگر نیازی به این همه تلاش و کوشش برای دفاع از تعصبات نباشد... فرهنگ عرصه ی عام و خاص نیست...عرصه ی «انسان» است. عرصه ی آفرینش امر نمادین است... هرچند؛ در «خاص» بودن هر کار هم نیازمند «استدلالات خاص» هستیم نه کلی گویی و ... پاینده باد مخاطب عام/خاص
Rokan 10 عزیز درست می گویید.... هنرمندان در وهله اول می بایست تاب نقد و حرفهای حاشیه ای را در مواجه با کارهایشان داشته باشند و نکته بسیار مهم، این است که شفافیت کامل داشته باشند...البته که داشتن و خواندن کتابخانه 2000جلدی برای هر شهروندی بسیار غرور آفرین است اما حرفه ای برخورد کردن هم موضوع مهمی است.
۲۶ دی ۱۳۹۳
"مرگ هر واژه مرگ وجوه اندیشگون آن ملت را به همراه دارد"

جناب اتحاد و سرکار خانوم دکتر ترخانی این همه تبختر رو از کجا آورده اید؟! این توهمات پیشرو بودن چطوری گریبانتان را گرفته؟!
حقیقتا دانایی و فرزانگی را باید در استفاده از واژگان دشخواری همچون <<اندیشگون>> به دیگران هبه کنید؟؟؟!!!
۲۷ دی ۱۳۹۳
دوست نازنیم علی گرانقدر .. توهم گاهی گریبان هنرمند را می گیرد ... نمی خواهم به اصطلاح هنرمند جهان سوم باور داشته باشم....اما دوستی می گفت هنرمند جهان سومی مثل هرچیز دیگر در جهان سوم است ....دیدگاه فاشیستی دارد و منش اش هنرمندانه نیست.... نه من به این حرفهااعتقاد ندارم.... اما به عدم شفافیت و صادق نبودن و حرفه ای نبودن بعضی اهل هنر در این کشور بیشتر باور دارم
ما بیضایی بزرگ و خیلی دیگر اساتید را داریم که نه متوهم بودند و نه پر ادعا ..... بهرام بیضایی زیباترین زبان نمایشی را برایمان به ودیعه گذاشته که از فهم زبانش و زیبایی و شکوهش بعد از هر بار خواندن و یا دیدنش لذت می بریم ...او به دور از هیاهو و تفرعن و ادعا و ادا با بزرگنمایی خودش دیگری را تحقیر نکرده ..... جای تاسف است که این هنرمند بزرگ و دیگرانی در این ملک نیستند و برخی با قیاس خود با نام آنها به دنبال اعتبار...
هزا ران افسوس از غیابشان
۲۷ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشگاهی از مجموعه آثار هنری نسل های مختلف با موضوع «جهان پهلوان تختی» - گالری شیرین - از 12 لغایت 24 دی ماه....

www.honaronline.ir/Pages/News-52453.aspx
توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع شکوه ناک فروتنی... و توان غم ناک تحمل تنهایی تنهایی تنهایی
... تنهایی ِ عریان...

حالا دیگه 47 سال از دی ماه سردی که یک سروقامتِ زیباسرشت و شاید یک اسطوره از میان ما رفت گذشته... کاش شاعر بودم تا قطعه ای واژه ای کلامی ... افسوس ...
همواره وقتی سخن از انسان هایی تاریخ ساز به میان می آید که از قضا هستی شان به جمعی یا جامعه ای گره خورده که خود را از آن دانسته اند و به بیانی دیگر، وقتی می خواهیم از انسان هایی بگوییم که نه به زمان یا مکان یا... بلکه به انسانیت تعلق دارند... یادمان می رود که آنها هم می توانسته اند بسیار "تنها" باشند... تنهایی عریان و غم ناک را به چشم دیده باشند... درود بر غلامرضا تختی؛ نکومردی که از او زیاد گفتیم ولی کم آموختیم...
خیلی سال قبل که توی اتوبوس ها کتاب میذاشتن، یه بار یه کتاب راجع به خاطرات دیگران از تختی دیدم. یه خاطره اش خیلی برام جالب بود و یادم مونده بود که الان تو نت گشتم و پیداش کردم. خوندنش خالی از لطف نیست:)

خاطره از محمد علی سفری: ... دیدن ادامه ›› (سلمانی)

تختی برای اصلاح سرش به سلمانی رفت تصادفا صاحب سلمانی که همیشه سر تختی را اصلاح می کرد نبود. ولی شاگردش که از هواداران پروبا قرص تختی بود از او خواهش کرد که افتخار اصلاح کردن سرش را داشته باشد و تختی هم قبول کرد. اما شاگرد ناشی با همه سعی و کوششی که بکار برد کار خوبی عرضه نکرد. تختی هم که در آینه اوضاع ناجور اصلاح سرش را مشاهده می کرد فوری به آن جوان گفت: " هوا گرم است و می خواهم مدتی سرم هوا بخورد_ بنابر این با ماشین نمره 4 همه موها را بزن" شاگرد سلمانی هم همین کار را کرد وقتی دوستان تختی را کلاه بر سر با موهای تراشیده دیدند تعجب کردند او هم دلیل این کار را اینطور گفت که " نمی خواستم شاگرد سلمانی از من برنجد و نمی خواستم صاحب سلمانی با آگاهی از این کار او را شماتت کند. بنابر این مدتی با سر تراشیده مدارا کردن را به شکستن دل شاگرد سلمانی ترجیح دادم"
۱۷ دی ۱۳۹۳
دوستان باخبر شدم که نمایشگاهی از آثار هنری با موضوع «جهان پهلوان تختی» در گالری شیرین برپاست... تا 24 دی

www.honaronline.ir/Pages/News-52453.aspx

۱۷ دی ۱۳۹۳
درود بر شما بابت این یادآوری ارزشمند
:)

من غلامشم
:D
۱۸ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
...چنان که دوست گرامی شاهین نصیری می گوید...آنچنان استفاده از گزاره ی : « پناه می برم به خدا...» تکرار شده (گویا دوستان همیاری هم از این تکرار بدشان نمی آید!!) که من ساعاتی است در این اندیشه ام که پس دیگر چه کسی/کسانی انسانی/هایی معمولی است/هستند؟؟!! :) (چون همگان در حال پناه بردن هستیم ..!) جدای از این مزاح و جسارت بنده، دو نکته به ذهنم رسید:
1-آیا امروز دیگر انسان غیرمعمولی وجود دارد؟ این بحث صرفا مربوط به جامعه ما نیست... چند صباحی است دیگر در همه جهان ، همه "معمولی" شده ایم...(لطفا این بحث را به این ورطه فرونکاهید که پس خود نویسنده این سطور دم از نخبگی و خودبینی می زند یا ژست روشنفکری گرفته و...)
2- برای شاهین نصیری و دیگر خستگان:) :...براستی باید ایستاد ولی متأسفانه همین ایستادن، آدم رو تبدیل به قهرمان میکنه...(عذر میخوام اگر عین دیالوگ تامس مور (رضاکیانیان) یادم نیست)
پاینده و متفکر باشید
شاهین نصیری، ایرج رحیمی و فاطمه این را دوست دارند
من جز اون خیلی معمولیاشم اگه کمکی می کنه :)
۰۶ دی ۱۳۹۳
:) بزرگوار هستید
۰۶ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
**...متأسفانه همین «ایستادن» آدم رو تبدیل به قهرمان میکنه...**
از قضا شاید بتوان «مردی برای تمام فصول» را به عنوان ضلع سوم مثلثی دانست که پیش تر، «سقراط» و «فاوست» اضلاع دیگر آن را ساخته بودند. جان مایه نمایش سقراط، نه گویی به خودسری و آری گویی به معیار و اصل بود. آری گویی سقراط به «قانون» از این خصلت وی ناشی می شد. سرتامس مورِ در مردی برای تمام فصول نیز آری گوی به اصل است. اما به بیان خودِ او ، این «اصل» ناشی از امری استعلایی و نه صرفا قراردادی است. قانون برای تامس مور صرفا یک نهاد بشری نیست بلکه او قسمی از قانون را در عمل مورد توجه دارد که شاید بتوان آن را در میانه قانون طبیعی و قانون الهی سن توماس آکوئیناس(1) قرار داد. تامس مور در شرایطی که توجیه هواداری از یک «اصل»، دستاوردها و امتیازات ناشی از آن تلقی می شد، یک تنه آری گو به اصل اخلاقی-مسیحی ئی بود که گاه رازگونگی و ابهام آن موجب حیرت نزدیکان اش قرار می گرفت. در مقابل این دو کاراکتر-سقراط و مور- «فاوست» مرد عمل است و نه گوی است به قواعد و اصول جاافتاده زمانه اش. فاوست نظر را قربانی عمل می کند تا بلکه از پارادکس آن رها شود...اما آیا برای فاوست هم، همان «نتیجه عمل» نیست که تبدیل به یک اصل اساسی می شود؟....
مردی برای تمام فصول زیبا بود. ریتم خوبی داشت. از فضا به خوبی استفاده کرد. موسیقی هرچند شاید به زعم بسیاری کم بود اما به نظر من «کم جان» نبود.(حتی اجازه دهید بگویم کافی بود) بازی ها شاید به جز چند مورد، روان و گویا بود. قصد مقایسه ندارم اما کیانیان عزیز همان بود که انتظارش می رفت. بهناز جعفری نازنین، نشان داد همیشه باید انتظار بهترین ها را از او داشته باشیم. هدایت هاشمی در ابتدا کمی درک ناپذیر بود ولی رفته رفته بهتر شد. بانو سهیلا رضوی همچون همیشه یک حرفه ... دیدن ادامه ›› ای بود...
در کل این یک نمایشِ دیالوگ-محور نیست بعبارتی شاید به لحاظ برجستگی، دیالوگ برجسته زیادی را نتوان از نمایش بیرون کشید. به نظر من این نمایش مبتنی بر «بدن» است. بدن و حرکت آن در صحنه، نقش مهمی در واگویه ها و انتقال فضا دارد. خوشحالم نمایشی دیدم که بازیگر درگیر امر تخیلی است. این بازیگر است که خود را به ساحت امر خیالی می اندازد به جای آنکه امرخیالی را «واقعی» سازد.
اما ... من به شخصه مونولوگ مستقیم و پُر و حاضر «راوی» -پیشکار تامس مور- را دوست نداشتم. اگر مراد فهم پذیری موضوع بود راه های دیگری نیز وجود داشت.(فرضا راوی می توانست یک نویسنده باشد که در حال تفکر و بازنمایی حوادث است یا ...) دیگر آنکه گاها احساس می شد بازیگران عمدا به شکلی راه می روند که صدای پای بیشتری تولید کنند و این اگر کمتر می بود بهتر بود...
جدا از اینکه نمایش گویای کشمکش قدرت پاپ و پادشاه در اروپای قرن شانزدهم و بویژه تحت تأثیر جنبش پروتستانتیسم لوتر و... است اما روح حاکم بر آن، همانا کشمکش فرد و جامعه خواهد بود. آیا حتی،حتی، یک دموکراسی خواهد توانست فردیت یک انسان را در مقابل فشار باور و خواست عمومی حفظ کند؟ سِر تامس مور «سکوت» را حداقل حق خود می دانست اما این «سکوت» برای پادشاه، بازنمای چیزی دیگر بود...این سکوت مهری خاموش بود بر رویت پذیری قدرت پادشاه. پادشاه- هنری هشتم- رویت پذیری خود را در خطر دید...و اینگونه -آنطور که اراسموس(2) تامس مور را مردی چهارفصل خواند-، استوارماندن در راه، مور را شایسته ستایش بسیاری از نظرورزان و فعالین سیاسی و اجتماعی اروپا در دهه ها و سده های سپس تر نمود...
(1) سن توماس آکوئیناس، متأله مسیحی ایتالیایی سده سیزدهم بود . وی از شاگردین مکتب سن آگوستین محسوب می شد اما با بهره گیری از اصول عقلی ارسطویی-برخلاف افلاتون گرایی آگوستین- و با تأکید بر قوانین چهارگانه ازلی،طبیعی،الهی و بشری؛ رنسانس اولیه اروپایی را استوار نمود.
(2)دسیدریوس اراسموس(1466-1536)، اومانیست مسیحی متولد هلند بود که در ابتدا نقش مهمی در پیشبرد اهداف پروتستانتیسم و همفکری با لوتر داشت ولی بعدها از لوتر جدا شد. تم اصلی نظرورزی ها و نوشته جات او مبانی اومانیسم(انسان گرایی) رنسانس اروپایی را فراهم نمود.
فاطمه، زهرا و جمشید نجفی این را دوست دارند
مرسی
۰۳ دی ۱۳۹۳
دوست عزیز متاسفانه فرصت تماشای این نمایش رو پیدا نکردم حقیقتش من چیز زیادی درباره هنر نمایش نمیدونم اما همیشه دوست دارم نمایش های خوب رو تماشا کنم اما راستش از تحلیل شما و دقتتون لذت بردم ممنونم
۰۸ دی ۱۳۹۳
ممنونم از شما و خوشحالم که نوشته را پسند کردین...
۰۸ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روزگاری چیزی بود که نامش....تیاتر بود
دوستان و همراهان این چند جمله نه نقد و گلایه و خودنمایی که شاید بازنمایی ذهن و جانی خسته است... هانیه توسلی از جمله بهترین بازیگران و جذاب ترین کاراکترهای سینمایی است... مهدی احمدی ، بابک حمیدیان و بقیه عزیزان هم هریک به نوبه ای قابل تقدیر خواهند بود... این اجرای جدید و مدرن! هم شاید خیلی خوب از آب دربیاد ...اما یک چیز باقی خواهد ماند و آن چیستی نمایش زنده و بعبارتی "تیاتر" بعنوان بخش مهمی از ساحت هنر هست...چرا اصرار داریم پای به اصطلاح تکنیک و ابزار مدرن را به ساحتی بازکنیم که حوزه آفرینش امر انسانی و در یک کلام، عرصه محاکات و هنر است...
مجددا تکرار خواهم کرد که غرض نقد پیش از موعد نیست. چه این کار خوب باشد و چه ... این دغدغه باقی خواهد ماند. از قضا چندصباحی است که یحتمل از سر ضرورت (گاه برای جذب مخاطب بیشتر و گاه...) و یا اقتضای زمانه ، ورود رویکردهایی تکنیک-محور (چرا نگوییم افراطی؟!) به عرصه تیاتر، در حال اوج گیری است و این امر برای تیاتری که هنوز خیلی درس ها را باید فرابگیرد یک سم مهلک است...پاینده باشید
بسیار هم عالی. فقط یک توضیح اینکه مرثیه ای برای کتاب سوزی ها تیاتر نیست و مجوزش هم از اداره تجسمی گرفته است. علی اتحاد اجراگردان پروژه نیز یک هنرمند تجسمی است. به هیچ وجه قصد نداریم با الفاظ بازی کنیم و امیدواریم پس از تماشای اثر نظرتان را بخوانیم و گروه نمایش آکادمی هنر همانطورکه در ویتسک نشان داد، تیاتر را برای جوهره اصلی خودش دنبال می کند و در سال بعد انشالله با نمایشی میزبانتان خواهیم بود.
۲۶ آذر ۱۳۹۳
با سلام و سپاس فراوان. ضمن احترام به فرمایش شما، به هرحال بپذیرید این برنامه در حوزه تیاترونمایش صورت می پذیرد. استدلال شما مانند این است که بگوییم چون روزگاری "فیلم" مترادف بود با تصاویر صامت پس آنچه که امروز وجود دارد دیگر فیلم نیست!! یا اینکه چون جناب اتحاد یک هنرمند تجسمی هستند پس کارشان هرچه هست تیاتر(نمایش...) نیست -خوب کیم کی دوک هم به نوعی یک نقاش است ولی وقتی فیلم میسازد، فیلم ساز است- به هرحال بنده عارض شدم که قصدم بحث در باب کارِ صورت نگرفته نیست. غرض شاید نوعی پیام بود برای آینده... امیدوارم آنچنان که پیش از آموختن اسلوب جاده سازی و خیابان کشی و آداب زیست اجتماعی و ... ولع و مد برخورداری از اتومبیل در کمیت بالا، مارا از نفس کشیدن محروم ساخته، در تیاتر شاهد سبقت تکنولوژی پیشرفته! از ظرایف و دغدغه های هنری نباشیم. چنین باد
۲۶ آذر ۱۳۹۳
بادا چنین...
۲۶ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای چه زیباست؟ برای که زیباست؟
میان خورشیدهای همیشه / زیبایی تو لنگری ست / خورشیدی که از سپیده دم همه ستارگان بی نیازم می کند.......چشمان ات با من گفتند / که فردا روز دیگری ست...(ا.بامداد)
گلبو لطفی، ماری و مرضیه این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظر من موسیقی تیزر و تصویرش مناسب هم نیستند . بعبارتی گرچه خود متن موسیقی فی نفسه زیباست ولی روی متن تصویر نخوابیده. موسیقی به نوعی تراژیک هست ولی تصویر در همه لحظاتش حس تراژیک رو منتقل نمیکنه. موسیقی منو به یاد فیلم گلادیاتور انداخت که واقعا نوای دلنشینی ست. به نظرم اگر روی تصویر کارهای جانبی و اضافی بیشتری میشد بهتر بود. به بیان بهتر، تصویر نسبت به موسیقی خیلی ساده و واضحه و پرسش برانگیز نیست...شاید بشه گفت موضوع رو لو میده (من نمایش را هنوز ندیدم)
(صدای زیبای روی موسیقی شباهت با صدای خانمی داشت که در تئاتر سقراط و فاوست اجرا داشتن... بسیار صدای زیبایی است)
sanaz m.barin این را خواند
گروه تئاتر و فیلم راسپینا و فروغ همیشه جاودانه این را دوست دارند
بسیار ممنون از این که با این دقت تیزر ما رو مشاهده کردید و نظرتون رو به ما منتقل کردید.
لازم به توضیح است که این موسیقی ساخت ایران نیست.
۰۹ شهریور ۱۳۹۳
از حسن توجه شما کمال سپاس را دارم. امیدوارم تماشای این اثر قسمت من هم بشه چون مسلما کار باارزشی هست.
۱۰ شهریور ۱۳۹۳
شما لطف دارید. ما هم امیدواریم شما رو در سالن ببینیم.
۱۲ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لطفا در صورت امکان تاریخ آغاز فروش بلیط را اعلام فرمایید.
وحید هوبخت این را خواند
احتمالا شنبه 29 شهریور خواهد بود.در صورت قطعی شدن اعلام عمومی می کنیم.
با تشکر از توجه شما
۱۰ شهریور ۱۳۹۳
از لطف شما ممنونم. موفق باشید.
۱۰ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
rokan10 (rokan10)
درباره نمایش البته i
اشاره به برخی جملات و دیالوگهای نمایش زیباست ولی بیشتر مورد پسند کسانی است که نمایش را دیده اند...اما برای کسانی که نمایش ندیدند فکر می کنم آشنایی با کلیت کار و کیفیت آن مهم تر باشه
علیرضا طاهری و فرهاد صادقی این را خواندند
مجتبی مهدی زاده این را دوست دارد
در خصوص این مورد می تونید به لینک های خبری و تصویری نمایش یا به گفتگوهای من و شکیب با آوای تیوال مراجعه کنید تلاش می کنیم از زاویه های در مورد اثراطلاع رسانی صورت بگیره
۰۵ شهریور ۱۳۹۳
اهمیت کیفیت رابطه بین آدم‌ها برای یک کارگردان جوان
(متنی درباره نمایش البته در سایت ایران تئاتر)
http://theater.ir/fa/news.php?id=41334
۰۵ شهریور ۱۳۹۳
دوستان گرامی از لطف شما سپاسگزارم.
۰۵ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
***این یک نقد نیست***
تامس هابز فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم می گوید : چنانچه روزی انسانها دریابند که این مطلب که مجموع زوایای داخلی یک مثلث 180درجه است، «منافع »شان را به خطر می اندازد مسلما آنرا رد می کنند...جدا از برداشتهای متفاوتی که از نسبت منافع در فضای اجتماعی وجود دارد اما باید گفت خودِ منافع فی نفسه مایه برخورد نیست بل "معنای" آن منافع برای دیگری است که آغازگر کشمکش میشود.کشمکش و ستیزه منطق «جنگ» است.در دو سوی جنگ، «حق»بازتعریف و نفع دیگری ضرر خویشتن معنا می شود. این منش چه در جنگهای سی ساله اروپا منتهی به 1648 و چه در هر ستیزه و نبرد دیگری(که می توان آنرا به نبرد دو «فرد» فرو کاست) رعایت می شود.جنگ آنگاه آغاز می شود که «تفاوت» به «تضاد» معنا شود.
اما منطق جنگ «متناقض نما»ست..جنگ مرگ/حیات است.حیاتِ مرده هایی که«به مرده نمی روند» و مرگهایی که می تواند حیات آفرین باشد(مرگ کاترین در نمایش ننه دلاور)
نسبت فرد و جنگ چیست؟...
فرد در بحبوحه نبردی جانکاه وضعیت وجودی اش را بازخواهد یافت.«باید زنده ماند»؛ عقل این را می گوید...« باید فداکاری کرد» میل(ممکن است) این را می گوید...«باید حذف کرد»؛خشم و غضبی که عاری از فضیلت «شجاعت» است این را خواهد گفت...پس جنگ را میتوان به نوعی آزمون دشوار و بغرنج اراده بشری در میانه ... دیدن ادامه ›› ی رانه هایش تصور نمود...دو نکته دیگر؛
فاجعه بارتر از خود جنگ، فناشدن «اخلاق ِ جنگ» است
نیرنگِ جنگ اما این است که فضای آلوده اش را نهیلیستیک می کند.درد بزرگ آنجاست که انسان در اوج جنگ نه دیگر صدای انفجار میشنود،نه نور آتش و گلوله گداخته را می بیند و نه خون و مرگ و ضجه و رنج را ...آنجاست که تصاویر همچون تکرار و توالی ٍثانیه ها از پی هم خواهد رفت و... «تباهی آغاز می شود»..
شاهین نصیری، ر. پ، ایمان یزدی و فربد این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب افتخار دیدن نمایشی را داشتم که واقعیت زیسته انسانی در صحنه دهشتناک جنگ را بازنمایی کرد...فعلا فقط خواستم بگویم درود بر همه عوامل عزیز و محترم!فاطمه معتمدآریا که نیاز به بیان من نیست، همان که باید اسطوره اش خواند...بهنازجعفری ، عالی!! واقعا غافلگیرم کرد مخصوصا در صحنه دویدن!! و مثل همیشه زیبا و دوست داشتنی..فاطمه نقوی پرتجربه و مسلط بر نقش...ستاره پسیانی راستش اولین بار بود نمایش ازشون دیدم و واقعا لذت بردم، چند نقش متفاوت و گاه پیچیده را خیلی روان و عالی کارکردند... سرکار خانم صبری بینهایت سپاس و بینهایت تبریک بابت کاری که در عین پیچیدگی متن ،روان و کم نقص(اگر نگوییم بی نقص) اجرا شد.عزیزان پشت صحنه، نور،صدا،گریم،لباس و .... سربلند و پیروز باشید..
خوشحالیم که کاری برپایه نمایشنامه علیرضانادری خواهیم دید...منتظر می مانیم