(نوشته رضا آشفته - از سایت هنردستان)
نگاهی به نمایش خانه.وا.ده نوشته و کار محمد مساوات
خانه.وا.ده درباره برهم ریختن نظم استقرار یافته از سوی خودکامگان است. نظمی بسیار کهن که پدرسالار می نامیمش. این نظم روزی روزگاری بر تمام روح و روان و تن آدمیان در پیکره ی معمول خودش حاکم بوده که امروز این خانواده رو به فروپاشی است و به ناچار این گونه نامیده و خوانده می شود:
... دیدن ادامه ››
خانه.وا.ده!
این نظم سر میز شام طبق سنت و روال عادی یکبار دیگر گوشزد می شود که درواقع بیانگر خوشبختی یک خانواده منطبق با همین روال سنتی است. در اینجا پدر رییس و سالار است و هر چه حکم می کند چشم بسته و کورکورانه و با تایید و تکریم پذیرفتنی و لازم الاجراست. این میز و سنت غذاخوردن دورهمی فرصت و مجالی برای مرور همین تاکیدات و ماجراهای روزانه است که جایگاه هر فرد را نسبت به جمع و تابعیت دستورالعمل های پدرانه به چالش میکشاند. فرد خوشبخت تابع پدر است و فرامین پدرانه الگوهایی بی چون و چرا برای زیستن و موفقیت.
یک انگیزه می خواهد تا بیداری را حاکم بر جمع کند و حتا نقطه ی آغازی باشد برای انکار و بیرون رفت از این فضای مستحکم تحمیلی که باید به روال غیرمتعارفی گویای مطلبی واقعی باشد. پدر به جمع خانواده یک هواپیمای تک نفره را هدیه می کند تا سفرهایشان را با آن انجام دهند. پسر بزرگتر آغازگر یک طغیان و جنبش اخلاقی است. او هواپیمای مجازی را نمی پذیرد و به روشنی انکارش می کند. این سرآغازی برای حذف و مرگ پسر بزرگتر از یک جمع سنتی است و از این پس خانواده ساختارش با چالشی بنیادین روبرو می¬شود و نتیجه این مواجهه ی طغیانگرایانه همانا این نکته سنجی رمزآمیز خواهدشد: خانه.وا.ده!
محمد مساوات می خواهد سنت شکن باشد و سنت شکنی اش را نه در اجتماع و مدرسه و دانشگاه و کار بلکه در خانواده آغاز میکند. او سرفصلی اندیشمند و نوگرا دارد به این دلیل که می خواهد دموکراسی را از خانواده به سرانجامی قابل قبول و منطقی سر و سامان دهد. چنانچه در اروپا و آمریکا هم مدرنیته با نفوذ در پیکره ی خانواده به راحتی و آسانی توانست خودی نشان دهد. اگر جامعه مدرن است و آزادی خواه شاید دلیل عمده اش به نو شدن بنیان خانواده برمی گردد. در آن جا خانواده امروز مترادف با همین نام شکسته¬ی نمایش مساوات است: خانه.وا.ده.
پیش از مشروطیت (1285ه.ش) خواسته و تلاش کرده¬اند که ایران ما نیز مدرن و دموکراسی خواه شود اما هنوز هم سنتها چیره بر چهارچوبهای زندگی است و این به دقت وابسته به ساختار خانواده برمی گردد. اصالت و ریشه های سنتی و دراز مدت مانع بزرگی برای پذیرندگی جریانی نو و ساختاری جمع گرایانه است. در نظام دموکراتیک رأی جمع ملاک و معیار تکوین و جریان یافتن ساختارهای کوچک و بزرگ زندگی است اما در نظام سنتی همیشه رأی فرد و حاکمیت فرد بر جمع ملاک و معیار نظم و قوام عمومی ساختارهای قدرت بوده است. در پیکره ی نمایش «خانه.وا.ده» نیز وجود یک نظم سنتی داریم میبینیم و انکارش را تا منتهای فروپاشی اش به تماشا می نشینیم. ما اکنون در حال گذار از سنت به مدرنتیه هستیم. انقلاب اسلامی ایران نیز در همین روال تاثیرگذار بوده است و با آنکه ما مردمانی دینمدار هستیم اما همچنان نرم نرم به سوی چهارچوب های متشکل از نظم گروهی و مردم سالارانه داریم گام برمیداریم. به همین سادگی این چالش بنیادین ما را با جنبشها و دفرمها و اصلاحاتی مواجه خواهدکرد که بتوانیم پیکرهی نظم جمعی و رأی مردم و حاکمیت مردم بر مردم را بیشتر در ساختار عمومی شاهد باشیم.
تفکرکردن از راه تئاتر به دلیل نمودهای عینی و بارز شدن رفتارها و برجسته نمایی گفتارها و پندارها ما را تناتر به نتیجه مطلوب نزدیک می¬کند. زیبایی تئاتر پرهیز از جار و جنجال است زیرا همگان نسبت به تفکر اقدامی موجه خواهندکرد. یعنی فقط با تفکر مقابلش ایستادگی خواهند کرد حتا دگم ترین و واپسگراترین افراد نیز چاره ای جز مقابله به مثل متفکرانه نخواهندداشت. ای کاش باز هم می شد وسعت دید بدهیم به خودمان از راه گسترش تئاتر که ما نیز باید در خودیابی و پیشرفت جامعه در مقابل تهدیدها و رهنمودهای عینی و انتزاعی بیگانگان نیز چاره ای جز بازاندیشی و تکامل تدریجی نخواهیم داشت.
خانه.وا.ده بسیار نوآورانه است؛ هم در پردازش فرم و هم در نحوه و جنس اندیشه. پنداری برای نخستین بار است که یک گروه ایرانی توانسته در همخوانی و نزدیکی دو جنس از گونه-ها و شیوه های رایج در تئاتر یک اجرای قرص و محکم را سوار کند. در این اثر نمایشی استقرار بستری واقعی با بازنمای فضایی منتزع از واقعیت درهم شکسته می شود و نتیجه فرآیندی خلاقه و نوآورانه است؛ با این هدف که بتوانیم هم فضای سنتی را ببینیم و هم فرآیند و برآیند درهم شکستن مفهوم سنتی خانواده را به تماشا بنشینیم. محمد مساوات خواسته نو باشد و از گروهش نیز نهایت بهره وری هنری را برده است تا هم واقعیت به چشم بیاید و هم دورنما و چشم اندازی که می شود از فروپاشی یک واقعیت تلخ و ویرانگر درک و دریافت کرد، مدنظر باشد.
پدر حتا پدربزرگ و مادربزگ را هم همسو با خود می بیند و دلیل عمده اش وابستگی آنان به همدیگر به اقتضای مادیات و نیازهای روزانه است. مادر هم مطیع است اما خواهر چندان وقعی به این جار و جنجال دروغین ندارد و دیدن برادر بزرگتر را چندبار یادآور می شود و خودش نیز پا در بستر حذف و مرگ خواهدگذاشت. اما برادر کوچک به ترس و اجبار هنوز هم پیرو فرامین پدرانه است اما همه ی خانه.وا.ده از هم پاشیده بر این تردیدها به اندازهای دامن میزند که دیگر فضایی منتزع و تراژیک بر همه چیز اشراف مییابد. این لحظه تابلویی بزرگ از یک فروپاشی دقیق خواهیم دید، دیگری چیزی به نام خانواده در میان نیست و درواقع آنچه هست، همین بنیان از هم پاشیده است: خانه.وا.ده.
در این تئاتر شاید لحظاتی در فرم و حرکت بسیار من درآوردی به نظر آید اما کلیت اثر فرآیند خلاقه ای را در پی دارد و ذهن و احساس را با آشنایی زدایی از رسم و رسوم کهن، دچار شگفتی خواهدکرد. شاید همین گستره ی معناست که میتواند بسترساز باوری درست و به میزان متعادلی از شرایط مقتضی باشد. یعنی میتوان این چشم انداز را دید که برای استقرار دموکراسی باید خانواده دچار ساختار نوینی شود و فرد در این جمع صمیمانه بتواند صاحب رأی و اندیشه باشد و اقتدار جمعی بر اراده ی خودکامه ی فردی استوار شود. به همین دلیل با زمانمندی گسترده تر نمایش خانه.وا.ده را پذیرا خواهیم شد.
رضا آشفته