در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کیوان حقانی فر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:59:30
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پیشنهاد میشود :
جسورانه و کمی پرمغز... گاهی عمیقا درگیر تفکر و لحظه ای خنده ای از سر سرخوشی ... قصه میشنوی و همزادپنداری میکنی چرا که قصه برایت آشناست ...
خسته نباشید عرض میکنم خدمت عوامل توانا و درعین حال بی ادعای این نمایش دلنشین و تبریک میگم که موفق شدند با تمام محدودیتهای موجود به خوبی با تماشاگر ارتباط برقرار کنند...
استفاده ی خلاقانه و چشم نواز از اکسسوار صحنه رو خیلی خیلی دوست داشتم ... با چند متر پارچه ی ساده و دوتا ماسک تماشاچی رو کجاها که نبرد !
شکم گشنه و آروغ فندقی؟؟؟

وقتی زورت به گرگ نمیرسه تولشو بکش پدرسگ!!!
- چه سود از گردن کشی گندم ؟ وقتی زیر سنگ آسیابه...

- اگر شیطان خود را نمی پسندید ، از غصه دق میکرد ...
" محمد مساوات " اگه دیوانه نیستی قطعا نابغه ای ... چی توی سرته ؟ که من سردرد گرفتم... اینقدر خوشم اومد از کارت که از دستت عصبانیم ! میدونی چرا؟ چون نمیتونم هرشب بیام سنگلج تئاترت رو ببینم...
از این کتیبه ی نامکتوب ... چه راهی ست جز گریز ؟؟؟
_ میمون ترین ...

صفت تفضیلیِ میمونی ...
"اولئانا" تابلوئی ست که شما ممکن است پس از تماشای آن به نوعی احساس "تنفر" برسید. گفتم تابلو، شاید هم آیینه...
بعضی نمایشها بطور عمدی نمایش "حال خوب کن" نیستند، اصولا خلق شده اند تا حال مخاطب را بد کنند، خلق شده اند تا تکان بدهند و فکر را دچار کشمکش کنند. اولئانا پاسخ همه پرسشها را روی صورت شما پرتاب نمیکند و اجازه میدهد در راه برگشت به خانه و سر میز شام و موقع خواب و صبح فردا و بعدها مدام به چرائی و چگونگی این ماجرا فکر کنید.
میخواهم بگویم که اولئانا را دوست داشتم. به قول آرش دادگر اینکه تماشاچی از سالن بیرون بیاد و فقط بگه واووو دیدی فلانی عجب بازی ای کرد؟ این به چه دردی میخوره؟؟؟

به دوستانی که به رو به رو شدن با حقایق تلخ و سیاه علاقمندند و از ندیدن "هپی اندینگ" دلخور نمیشوند، تماشای این نمایش رو پیشنهاد میکنم.
- یا ذوالجلاح والاکرام... من شوئرمو از تو میخوام...
پرده ای که از این نمایش برای همیشه به خاطرم میماند بدون شک صحنه ای بود که معلم پیانو و فرشته ، شنیدن و جمع آوری صداها را به پسربچه می آموختند...
اصولا اگر "تئاتر" را دوست دارم نه صرفا بخاطر شنیدن دیالوگهای فاخر بلکه دقیقا بواسطه ی دیدن چنین قابها و تصاویر زیبایی ست نظیر این پرده که در چهارچوب دیالوگ نمی گنجند... دیدن شور و شعف پسرکوچولویی که توانسته با تورِ شکار پروانه به شکار آواها واصوات برود لبخندی ناخودآگاه برای بیننده به ارمغان میآورد...
کار سختی بود... دست مریزاد.
این پسر کوچولو که دل برد از ما .. آفرین!
۲۵ خرداد ۱۳۹۴
سرکار خانم حدادی سپاس از حسن توجه شما
۲۷ خرداد ۱۳۹۴
این پرده از نمایش نه تنها زیباترین پرده از این نمایش بلکه یکی از زیباترین پرده های نمایشی تئاتر ایران است.
واقعا صحنه های حضور پسربچه، از بهترین صحنه های این نمایش بودند.
۳۰ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

- تو چه بلایی سر خودت اوردی؟ چرا انقدر موهات سفید شده؟

- من مُردم... خیلی وقته که مُردم

- چرا گریه نمیکنی؟ گریه حالتو خوب میکنه

- نمیتونم...

میدونی چطوری میفهمن یه درخت چندسالشه؟؟؟ اونو قطعش میکنن و خطهای رو بدنشو میشمرن...

ژنرال : من نشستم... و کسی که بشینه دیگه هرگز نمیتونه بایسته...
فقط انقلاب نیس که بچه های خودشو میخوره... گربه ها و ماهی ها هم گاهی اینکارو میکنن...
پا نوشت نامه :

رئیس فدراسیون فوتبال و دبیر دائمی مدارس پایتخت،بازیگر محبوب سریال های تلویزیونی ،رئیس انجمن نجوم ،سرحسابدار شرکت بازرگانی حقیقت کیش،عضو هیئت مدیره شرکت سهامی پفک نمکی ساحل و عضو شورای محترم نظارت بر سانسور
لوریس چکناوریان
۲۰ خرداد ۱۳۹۴
شهرامه ناز پسر؟
:))
۲۰ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فردا : همیشه حق با منه

امروز : نه... من همیشه حقو به تو میدم...
_ اون توو خونواده بزرگ شده بود... من نه
اون یه زمانی عاشششقم بود... من نه
اون یه عالمه کادو برام میخرید... من نه
اون کلی خاطره با من داره... من... منم آره

" عابران شهر من از خط عابر پیاده میترسند و به پل عابر مشکوکند"

( دوستان اگر کم و کسر نوشتم خوشحال میشم تصحیحم کنید )
بهش گفتم یه زمانی عاشقم بوده، ولی من نه
یه زمانی دلش واسم میلرزید، ولی من نه
کلـی کادو واسم میخرید، ولی من نه
کلــی خاطره باهام داره، منم دارم!
ولی مجبور شدم دکش کنم چون پسر خوبی بود،
تو خونواده بزرگ شده بود، ولی من... نه!
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
به به جناب سجادیان... خوش خبر باشید... سپاس فراوان
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴
غم داشت خیلی :(
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چقدر خوب که رفتم و نمایش این گروه جوان و دوست داشتنی و بی ادعا رو دیدم کلی حالم خوب شد...
نمیدونم چرا اینقدر بی سروصدا و به اصطلاح "چراغ خاموش" جلو رفتید ؟؟؟ به نظر حقیر کار شما چیزی از نمایشهای پرسروصدا ( که بلیتشون سه چهار برابر قیمت بلیت شما فروش میره و اثری جز خمیازه های پی در پی برای تماشاچی نداره ) کم نداره ... شاید اگر کمی از این فروتنی بپرهیزید بد نباشه...
پیشنهاد میکنم در آینده روی اطلاع رسانی و تبلیغات نمایش خود رویکرد قویتری داشته باشید.
بشتابید که غفلت موجب پشیمانی ست
تماشای این فیلم بشدت توصیه میشود... یکی از بهترین کارهای وطنی بود که تاکنون دیده ام
بروید ببینید... به من هم بگویید اگر ... بازهم میآیم
چه تبلیغ گیرایی!!!!
به نظرم باید سمت چپ تصویر یه آیکون به سینما تیکت براش بزنه تیوال
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
واقعا فیلم زیبایی هست تا حالا دو بار دیدم و ملذوذ شدم!
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
حلالش باشه 8 تومن پول بلیط -)
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
- تو اصلا به چیزی فکر میکنی؟
- نه ؛ چون اگه فکر کنم میخوام بهش فحش بدم...

( کار رو دوست داشتم خسته نباشید ، بازی آقای قنادان رو خیلی پسندیدم )
پیشنهاد : میدونم روز آخر اجراست و واسه پیشنهاد دیره اما کاش یه فکری واسه هوای سالن میکردین، اگه این کولر رو خاموش کنی همه میپزن از گرما، روشن هم کنی صداش خیلی مزاحمه، موفق باشید.
- اونا حق ندارن تو رو مورد آمااااج تهمت هاشون قرار بدن
- مورد چی قرار بدن؟
- آماج
- تا دیروز آدم میخوردا، حالا واسه من آماج آماج میکنه!
( نقل به مضمون )
" شهری که توی اون سقراط رو بکشن، دیگه جای امنی واسه زندگی نیست..."