پرده ای که از این نمایش برای همیشه به خاطرم میماند بدون شک صحنه ای بود که معلم پیانو و فرشته ، شنیدن و جمع آوری صداها را به پسربچه می آموختند...
اصولا اگر "تئاتر" را دوست دارم نه صرفا بخاطر شنیدن دیالوگهای فاخر بلکه دقیقا بواسطه ی دیدن چنین قابها و تصاویر زیبایی ست نظیر این پرده که در چهارچوب دیالوگ نمی گنجند... دیدن شور و شعف پسرکوچولویی که توانسته با تورِ شکار پروانه به شکار آواها واصوات برود لبخندی ناخودآگاه برای بیننده به ارمغان میآورد...
کار سختی بود... دست مریزاد.