«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
ظاهرا از روی شیطان و دوشیزه پریم اقتباس شده بود
بهترین تئاتر نیهیلیستی که چند وقت اخیر دیدم و افسوس تئاتر مضحکی مثل عشق روزهای کرونا باید در تالار وحدت اجرا شود و این تئاتر اینجا.....این اجرا واقعا مخاطب را به فکر فرو می برد تا درباره ی بردگی مدرن و مفهوم تحقیر بیشتر بیشتر بیندیشد....فقط کاش دز مردسالاری اش کمتر می بود و شاهد توافق زن و مرد برای ازار دو دوست کمدی می بودیم که در بیشتر صحنه ها اینگونه بود اما غیر قابل فهم بود چرا وقتی مرد گاهی همسرش را تحقیر می کرد ، زن که روحیه ای تهاجمی و بیمار داشت و بیشتر آزارگر بود چرا این تحقیر را می پذیرفت و اعتراض نمی کرد... حضور خدای نمایش هم جالب بود و این تصور به ذهن می آمد که شاید خود این زوج اصلی هم در کمدی دیگر قرار دارند؟
موسیقی و نورپردازی خیلی خوب بود و دیالوگ ها هم هوشمندانه بودند و فقط اگر تعدادی از تئاترهای بدردنخوری که این روزها روی صحنه می روند را دید میتوان به ارزش نوع دیالوگ نویسی و اجرا پی برد، یک انتقادی هم میتوان وارد کرد تاکید فراوان بر طنز داستان و بخصوص طنزجنسیتی بود و این طنز به عمق داستان لطمه زده و بهتر بود وجه فلسفی دیالوگ ها پر رنگ تر میشد ضمن اینکه دیالوگ پایانی تیولای پدر گونه ای شعاری بود و انگار کارگردان بصورت نریشن مرثیه ای در مورد دوران مدرن بدهد بی انکه در داستان قرار گیرد، البته این جملات محتوای خیلی خوبی داشتند اما کاش در جریان کار گفته میشدند و مونولوگ نمی بود. اما بطور کلی ایده ای که از کوره های آدم سوزی ارائه شد بسیار جالب و موثر و تلخ بود و تاکنون در یک نمایش داخلی ندیده بودیم این فاجعه بزرگ تاریخی انقدر متفاوت و جالب مطرح شود. امیدوارم کارگردانان خلاق ما که ایده های جدید و عمیق مطرح می کنند بیش از شناخته و موفق شوند.
کسی اطلاع داره موسیقی تند قبل از اجرا متعلق به چه کاری بود؟ منظورم قبل از شروع نمایشه که عوامل با آهنگ در حال تمرین بودن
خوشحالم که بالاخره این نمایش زیبا را بعد از اینکه در نوبت های قبل هر بار به علتی آنرا از دست دادم امشب دیدم، لذت این نمایش برای اهل فلسفه دو چندان است و خوشحالم که یک کارگردان از خطه سرپل ذهاب توانسته با ترور و سقراط دو تا از درخشانترین نمایش های دهه نود را بسازد و فکر میکنم فرهاد آئیش واقعا با استعداد است و شاید بنوعی به حقش در هنر ایران نرسیده و یک جورایی می توان گفت وودی آلن ایران است و نمیدانم بجز سیمرغ بلورین که مخصوص سینماگران است چگونه میتوان از هنرمندان بزرگ در جامعه ما تقدیر کرد...صحنه رقص گروهی خانم ها برای بتصویر کشیدن نمایش مده آ که از حقوق زمان با موزیک و رقص دفاع کرد نوآوری جالبی بود بخصوص زمانی که با اشاره چاقو به شکم خود میزدند که از درد بارداری شکوه کنند و من کاملا این تفکر را قبول دارم...همچنین بازیگری که نقش منشی دادگاه را بازی میکرد و بسیار هم نقشش کوتاه بود واقعا استعداد فراوانی در کمدی دارد و باید در سینما از او استفاده شود. به نظر من جمله ای هم برای پایان نمایش گفته شد که استبداد تو را از حرف زدن بازداشت ولی دموکراسی تو را کشت...اصلا مناسب پایان نبود اگرچه جمله زیبایی بود...چرا که بخش عمده نمایش نقد استبداد و زورگویان بود در حالیکه این جمله این قضاوت را می رساند که استبداد بهتر از دموکراسیست و حقیقت اینستکه دموکراسی یونانی که رای به مرگ سقراط داد یک دموکراسی واقعی و کامل بود حالا اینکه این حکم اشتباه بود و استبداد اکثریت بود بحث دیگریست اما نباید با چنین جمله ای ذهن مخاطب سمت ایرادات دموکراسی می رفت.
تئاتر متوسطی بود و من علت خیلی از تمجیدها و تحسین ها رو نفهمیدم...بازی ها هم چیز خاصی نبود و بیشتر جنبه سینمایی داشت البته بجز چنگیزیان ولی باران کوثری خیلی تئاتری نبود...نکات خلاقانه ی خوبی در نمایش بود مثل استفاده از بزرگسال در نقش کودک، صحنه ی خودکشی و ریختن اسباب بازی ها و البته سامورایی بازی....ولی بطور کلی داستان پیچیدگی خاصی نداشت و یک داستان ساده مثل رنج های ورتر جوان بود ولی در اینجا رنج های نویسنده ی جوان...طراحی صحنه هم عادی بود و بجز دود سیگاری که در تاریکی حلقه های زیبایی درست کرد چیز خاص دیگه ای نبود....
جسارت و هنری که در واکاوی شخصیتی مثله ابن ملجم انجام شده بسیار قابل تحسین و تقدیره... انسان ها مطلقا خوب و بد نیستن و یزید و ابن ملجم هم هم شر مطلق نیستن و معیارها و آرزوها و امیدهای خودشو نو داشتن...فریدقبادی اجراش فوق العاده بود و به نظر من از شماره یک های تئاتر ماست...بازیگری تا این حد توانا باید تقدیر بشه...ترور یک نگاه جدید به تاریخ و باز کردن زوایای جدیدی از تاریخه.....تاریخ دو روی یک سکه هست و شاید همه ی اونچیزی که ما فکر میکنیم مسلمه اشتباه باشه.... استفاده از بهزاد فراهانی هم تا حدودی نمایشی به نظر می رسید و احتمالا برای فروش تئاتر بوده...یکتا ناصر هم قطامی به مراتب بهتر از قطام سریال امام علی نمایش داد و دیالوگ هاش با ابن ملجم درک بهتری ازین کاراکتر بوجود آورد
تلخیص یک رمان چند صد صفحه ای اونهم رمانی که یکی از برجسته ترین آثار تاریخ ادبیات هست کار بسیار دشواریه و بنظر من عوامل این گروه تا حدود زیادی از عهده این کار بر اومدن و فقط جنبه ی موزیکال کار بود که خیلی خوب در نیومده بود که شاید ممنوعیت رقص یکی از دلایلش باشه ...گریم ها فوق العاده و مشخص بود زحمت زیادی کشیده شده در حالیکه در بسیاری آثار سینمایی پرهزینه یک دهم این هم تلاش نمیشه... فقط کاش گریم بازجو هم ازین حالت ایرانی در میومد و شبیه یک بازجوی روس میبود...یک خسته نباشید حسابی هم باید به مهدی پاکدل گفت که نود دقیقه بار نمایش رو دوشش بود و حتی فرصت یه لحظه استراحت هم نداشت و اینهمه دیالوگ گفت.... الهام شکیب هم بازی خیلی خوبی ارائه کرد و امیدوارم بازم کاری از آقای افشاریان ببینم...
عموما تئاترهایی که به امپراطورهای بزرگ تاریخ میپردازن فضای خاص کلاسیکی با تاج و تخت دارند اما نکته ی جالب این کالیگولا این بود که جنون امپراطور رو با عناصر آشپزی در هم آمیخته بود و صحنه ی کل تئاتر آشپزخانه بود و نهایتا ایده های مربوط به آشپزی که از ابتدا مطرح شد با اون پایان فوق العاده و سرخ کردن امپراطور در فر به تکامل رسید.