در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امیر پایا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:06:44
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چشمامو که می بندم همه چی سفیده
چشمامو که می بندم همه چی سفیده
چشمامو که می بندم همه چی سفیده
درخت، گل، آسمون، تموم بودنامون، نبودنامون سفیده
جنگا با تمام سواره نظاماشون سفیدن، صلح ها هم با تمام سواره نظاماشون سفیدن
شمشیرمو می کشم و می جنگم، تموم سرایی که جدا می شن سفیدن
انتظار، حسرت، درد، وقتای که نگام نمی کنی، حتی ترسامم سفیدن
ترسم از تو
ترست از من
پدرم بهم قول داد، قولش سفید بود اما خودش بی رنگ
مادرم دق کرد از بس منو ندید، دق کردن سفیده
چشمامو باز می کنم، ... دیدن ادامه ›› بازم همه چی سفیده، اونقد سفید که دلم می خواد فرار کنم، حتی توی خوابم نمیشه فرار کرد از این رخوت سفیدی
کدوم کابوس، کدوم رویا سفیده؟

می خواهمت، چنانکه رود آب را
همت چنانکه رود آب را
آنکه رود آب را
که رود آب را
رود آب را
رودابه!
(و گوینده توسط فردی کشته می شود)
مریم زارعی، امیرمسعود فدائی، سپهر و نیلوفر این را خواندند
شاهین و الهام حصاری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«قرب آن گاه» تجربه ای که باید از سر می گذراندم
به نظر من حتی همین اندک میزان برداشته شدن مرز میان تماشاگر و بازیگر برای من به عنوان مخاطب لازم بود و هست

من هم مثل دوستان دیگه ای بلیط گرفته بودم که نمایش «قورباقاف/قورباغین» رو ببینم، اما وقتی در نمایش حضور پیدا کردم که نه روز و ساعتش اونی بود که روی بلیط بود و نه حتی اسمش
اما برای منی که تا به حال 5 کار از محمد مساوات رو دیدم و می دونم که کارهاش همیشه و هر شب در طول اجرا در حال تغییر ه، حتی تغییر اسم نمایش هم اونقدرا عجیب نبود! حتی راضی تر هم بودم، اسم جدید با محتوای نمایش فعلی بیشتر سازگار بود و با مسمی تر

بدون شک من به عنوان مخاطب، تجربه این کار رو بسیار دوست داشتم، هر چند صحنه ها عجیب، گاهی ترسناک و گاهی مشمئزکننده به زعم برخی بود، اما به ... دیدن ادامه ›› گمان من قوی و تاثیر گذار و به یادماندنی

محتوای نمایش گاهی به سمت داستان قربانی شدن اسماعیل به دست پدرش و گاهی به سمت داستان کربلا و گاهی به فضایی نا مرتبط با این دو کشیده میشد

برای چندمین بار که در تیوال کامنت می ذارم میگم که من صرفا مخاطب تئاتر هستم و نه کارشناس یا منتقد، اما تجربه این کار برای من بسیار تازه بود، نمی دونم پیش از این هم چنین تجربه در تئاتر ایران شده بود یا نه (اگر کسی تجربه ای داشته ممنون میشم توی کامنت بگه) اما امیدوارم در آینده نمونه های دیگه ای از این دست با ایده های خلاقانه و نو ببینم
مریم زارعی، امیرمسعود فدائی و نیلوفر این را خواندند
محمد رحمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول عذرخواهی می کنم از دوستان تیوالی به خاطر اینکه پست های مربوط به خرید و فروش بلیط زیاد شده، اما چه کنم که جای دیگه ای برای این کار سراغ ندارم

و بعد اینکه:
من ۱ سری بلیط «سودای سیمرغ ۱» ساعت ۲۲ سالن اصلی (بالکن - یعنی دقیقا روبروی پرده سینما و به نظر من بهترین جا برای دیدن فیلم) دارم
اما متاسفانه من ساعت ۱۰ شب مشکل دارم و مجبورم یا بلیط م رو بفروشم و یا با یک سری بلیط سودای سیمرغ ۱ ساعت ۵:۳۰ (همون سینما آزادی - سالن شهر فرنگ) تعویض کنم
ترجیح من صدالبته دومی یعنی تعویض ه
ممنون میشم در صورت داشتن شرایط با من تماس بگیرید
امیر / ۰۹۳۹۴۳۳۵۶۲۴
چقدر وسوسه کننده! کاش دو سری بود..
۰۹ بهمن ۱۳۹۴
این مشکل تنهایی نیست.. مشکل ساعته که دیره یه کم :)
۰۹ بهمن ۱۳۹۴
تنهایی رو‌ در مورد جمله «کاش دو سری بود» گفتم :)
۰۹ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
توجه توجه: این نه نقد یک تئاتر که تنها یک نظر عامیانه از یک تماشاگر تئاتر است

1- متنم رو با زبان محاوره می نویسم چون هم با عامیانه بودن حرفم متناسب ه و هم مناسب یک شبکه اجتماعی ه حتی تیوال!
2- من دیشب اجرا رو دیدم، انگیزه اصلی م دیدن بازیهای نوید محمد زاده و سعید چنگیزیان بود، به خاطر بازی های دیگه ای که در نمایش های دیگه ازشون دیده بودم (شاید عوامانه باشه اما برای من بازیگر می تونه دلیل من برای دیدن نمایش باشه، مثلا من سعی می کنم حتما هر کاری که رضا بهبودی بازیگرش باشه ببینم)
3- من کار دیگه ای از رضا گوران ندیدم اما فکر می کنم به هر حال به عنوان یه مخاطب باید بتونم با یک اثر فارغ از اینکه کار کدوم کارگردان ه، ارتباط برقرار کنم
4- این پست موقت ه (و احتمالا حذف میشه)

من نمایش «شب آوازهایش را می خواند» رو درک نکردم، نفهمیدم و به طور کلی ارتباط برقرار نکردم.
شاید به دلیل اینکه «فقط» یه تماشاگر تئاتر ... دیدن ادامه ›› هستم نتونم دلیل ارتباط برقرار نکردن رو توضیح بدم اما سوالاتی دارم که فکر می کنم مشخص کنه که مساله ناشی از چیه

- دکور صحنه شامل دو تا شیرآب و روشویی در دو گوشه صحنه اس و سه ردیف کاور لباس قرمز آویزون شده روی هم تا سقف، یک نیمکت در وسط صحنه. و یک قوری و دو تا استکان، من از این فضا باید چه چیزی رو درک کنم؟ چرا دو تا شیر آب؟ چرا این همه کاور لباس؟
اگه قرار ه اینجا یه خونه رو تداعی کنه که نویسنده داستان مدام از پنجره ش بیرون رو نگاه می کنه چرا یک پنجره در صحنه قرار داده نشده که حداقل فضا کمی شبیه خونه بشه؟ مدام گفته میشه که نویسنده داستان در حال خوندن کتاب، و نوشتن ه چرا حداقل یک کتاب در صحنه نیست، قلم و کاغذی نیست؟
چرا یک در در صحنه نیست که هم تداعی کننده فضای خونه باشه و هم از اون برای القای بهتر مفهوم «بیرون رفتن» زن که مدام در طول نمایش بحثش هست استفاده بشه؟


- قضیه پوشیدن و درآوردن اون همه لباس باران کوثری چیه؟ من باید از این حرکت چه چیزی بفهمم؟


- بچه چرا باید بچه نباشه و از یه آدم بالغ برای نقش بچه استفاده بشه؟ اصلا در کل نبودن کاراکتر بچه چه اشکالی در نمایش به وجود می آورد؟


- اردک نماد چیه؟ اگر اسباب بازی بچه گانه است پس چرا از مغز نویسنده بعد از مرگ بیرون می ریزه؟ من از این اتفاق چه چیزی باید درک کنم؟


- برخلاف نظر برخی از کاربران بازی باران کوثری رو نپسندیدم، مصنوعی ترین بخش ها، قسمت های مستی زن داستان بود!

----
به همین دلیل ارتباط برقرار نکردن، نمایش برام خیلی خسته کننده بود، به طوریکه اگر می تونستم از سالن تئاتر بیرون برم برای اولین بار حتما این کار رو می کردم
---
اگر بخوایم خیلی سیاه به قضیه نگاه نکنیم و یه نکته مثبت هم ببینیم باید بگم که بازی سعید چنگیزیان خوب بود
اگه بخوایم خیلی ریز بشیم تو دنیای دیجیتال ما به :))))) نمی گیم لبخند، به :) میگیم لبخند
اما به هر حال همین که شما وقت گذاشتی و 5 خط کامنت نوشتی ارزش داره برام

اینجا توی تیوال بعضی ها چنان از برخی آثار دفاع می کنن که آدم احساس می کنه که فرد وابستگی احساسی و عقیدتی داره روی قضیه
من از اینکه دیگران من رو به نفهمیدن متهم کنم ترسی ندارم، ولی گاهی احساس می کنم افراد چیزهایی که دوست دارن اثر بهشون انتقال بده رو، روی اثر بار می کنن، در صورتی که خود اثر چنین چیزی رو نشون نمیده!

به هر حال ممنونم ازتون
۲۶ دی ۱۳۹۴
من از اینکه در و پنجره و کتاب تو طراحی صحنه نبودن خوشم میومد
اصولا وقتی کار انقد نمادینه و رئال نیست ، یه طراحی صحنه رئال نمیتونه مناسبتی داشته باشه خیلی
۲۸ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حدود ساعت ۱۰ فیلم تموم شد، سوار اتوبوس شدم و خیابون ولیعصر رو اومدم پایین، هنوز فکر و ذکرم توی فیلم بود، رسیدیم به چهارراه ولیعصر، داشتم از شیشه بیرون رو نگاه می کردم، یه خانمی از اتوبوس پیاده شد، شبیه شیرین یزدان بخش بود با همون لبخند آخرای فیلم. پیش خودم فکر کردم احتمالا چون هنوز تو حال و هوای فیلمم همه روشبیه بازیگرای فیلم می بینم.
خانوم در حالی که لبخند می زد کارت اتوبوسش رو به آقای راننده نشون داد و گفت: همین امروز خریدمش، هنوز بلد نیستم باهاش کار کنم.
چقدر صداش شبیه مامان توی فیلم بود. همونقدر مهربون، همونقدر دلنشین
بیشتر دقت کردم انگار خودش بود. واقعا خود خودش بود
احساس کردم از اینکه تونسته برای یه روز هم که شده، بچه هاشو با خوبی و خوشی کنار هم جمع کنه خوشحال و راضی ه
همونطور که لبخند میزد و با دختر خانوم کناری ش در مورد کارت اتوبوس صحبت می کرد رفت، رفت تو خیابون انقلاب
ترجیح دادم از پشت شیشه فقط نگاهش کنم و فکر کنم این ادامه فیلم ه و شیشه اتوبوس پرده سینما
خانم یزدانبخش پیش از تجربه بازی در سینما(که فکر می کنم اولینبار با فیلم "لطفا مزاحم نشوید" بود) از مخاطبان حرفه ای و پیگیر تئاتر بوده و هنوز هم هستند.
۲۲ بهمن ۱۳۹۳
جالبه، اطلاع نداشتم
از هنرمندایی که مخاطب واقعی هستن خیلی خوشم میاد، برای ادا و نمایش و فقط به دعوت دوست و آشنا نمیرن تو برنامه های هنری، دلی میرن
مثلا حبیب رضایی
۲۲ بهمن ۱۳۹۳
کاملا موافقم باهاتون. این واقعا ارزشمنده
۲۲ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فقط بهروز افخمی می تونه «تریلر طنز!» بسازه، یه ژانره احتمالا مخصوص خودش :)
سلام دوستان تیوال
1 سری بلیت سودای سیمرغ 2 دارم. سالن اصلی (بالکن) سینما آزادی ساعت 19:30
به قیمت خرید / 88000 تومان
من خودم بلیت سودای سیمرغ 1 رو دارم وگرنه این گروه رو هم می رفتم

اگه کسی خواست با شماره 09394335624 تماس بگیره یا sms بزنه
برای تحویل بلیت ها هم، امروز همون ساعت 19-19:30 می تونم جلوی سینما آزادی باشم.

ممنون

برنامه فیلم های این گروه هم اینه
http://www.fajrfilmfestival.com/files/UserFiles/files/jadval/Pardic-Azadi.jpg

فیلم هایی ... دیدن ادامه ›› که کارگردان معروف یا بازیگرای معروف هم داره ایناس:
عص یخبندان (مصطفی کیایی)
اعترافات ذهن خطرناک من (هومن سیدی)
روباه (بهروز افخمی)
خانه دختر (شهرام شاه حسینی)
شیفت شب (نیکی کریمی)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آهنگش خیلی آشناست
حتما یه جا دیگه شنیدمش
کسی می دونه آهنگ چیه؟

اگه اشتباه نکنم شبیه (یا دقیقا) یکی از آهنگ های فیلم کنعان ه، کریستف رضاعی! نه؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه سوال از کسانی که این نمایش رو دیدن: مدت رمان نمایش حدودا چند دقیقه اس؟
ممنون

دیشب نمایش رو دیدم
یه حس متناقضی از دیشب تا حالا دارم!
۰۱ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید