در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال میلاد علایی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 17:08:42
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اجرای جالبی بود؛ و نمایش خوبی هم می‌تونست باشه اگر به جای زبان آرکائیک مصنوعی و خطابه‌گویی از زبان اول شخص جمع، همه چیزش رو مصروف همین «اجرا» کرده بود.
همه‌ی چیزی که از یک نمایش خوب انتظار دارم.
خسته نباشید و دست‌مریزاد میگم به کارگردان و گروه نمایش.

پی‌نوشت : دیشب صدای موسیقی در دقایق آخر نمایش، مانع از شنیدن بعضی دیالوگ‌ها می‌شد، که امیدوارم صرفا یه ایراد تکنیکی و منحصر به دیشب بوده باشه.
مدت‌ها بود با این حجم از شور، انرژی و هماهنگی روی صحنه‌ی نمایش روبه‌رو نشده بودم.
البته که مثل خیلی از نمایش‌های دیگه در دیالوگ‌‌نویسی و بیان بعضی بازیگرها ضعف‌هایی وجود داشت؛ و مثل خیلی نمایش‌های دیگه رقص عنصری بود تحمیلی که کارکردی در متن نمایش نداشت. اما همه این‌ها رو میشه به نفع شور، انرژی و هماهنگی گروه بازیگران روی صحنه نادیده گرفت و از کلیت اجرا لذت برد.
عاطفه گندم آبادی، Samira، مریم زارعی و امیر این را خواندند
فرزاد جعفریان و داوود گراوند این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بر خلاف گفته‌ی دوستانی که از نمایشنامه به عنوان نقطه قوت کار یاد کرده‌اند، به نظرم اتفاقا نمایشنامه نقطه ضعف اصلی بود. دیالو‌گ‌ها متاسفانه به جای پیش‌بردن درام، کارکردی بیش از لفاظی نداشتند. تعبیرها و جملاتی که شاید به تنهایی گوش‌نواز یا شاعرانه باشند، اما هیچ رابطه‌‎ی ارگانیکی بینشون وجود نداره و کلیتی رو نمی‌سازند.
امتیازی به شخصیت‌پردازی هم نمی‌تونم بدم؛ چون با کاراکترهایی مواجه بودیم که هیچ نشانه‌ای از گذشته‌ی پرتلاطم و دردناکشون در رفتار امروزشون دیده نمی‌شد. فلاش‌بک مربوط به هر کاراکتر به راحتی می‌تونست برای کاراکتر دیگه‌ای نوشته بشه و آب از آب تکون نخوره.
اصرار نویسنده برای ندادن هیچ اطلاعاتی در دو سوم اول نمایشنامه و موکول‌کردن تمام گره‌گشایی‌ها به یک سوم پایانی متن، در عمل کار رو به متنی در ظاهر پیچیده ولی در واقع مبهم تبدیل کرده، که هرچند طراحی صحنه و اجرای قابل قبولی داره، اما در نهایت نمیشه دیدنش رو به کسی پیشنهاد کرد.
گرچه با کلیت صحبتتون موافقم ... متن سخت و پیچیده ست و با تمام تمرکزی که علاقمندان نمایش موقع اجرا کردن اما همه به اتفاق چشم به راه نمایشنامه اند ... تا ببینند دقیقا چه صحبتهایی در نیمه ی نخست نمایش رد و بدل شده ...
اما جمله ی آخرتون کمی بی انصافیه ....در مقابل نمایش هایی با اجراهایی پر اشکال ، یا ریتم کند و یکنواخت ... نمایش بدی نبود.
۱۲ خرداد ۱۳۹۷
خانم ثانی، من مدت‌هاست که نوشته‌های شما رو در تیوال می‌خونم، استفاده می‌کنم و لذت می‌برم. علاقه‌مند بودم در پاسخ به نکاتی که این‌جا نوشتید هم توضیحاتی بدم، اما فکر می‌کنم وقتی در پایان متن می‌فرمایید : ‹‹ربط و پی اتفاقات دراین نمایش نیاز به نگاهی دیگر دارد ... و ذهنی که قادر به پیوندهای فراتر از جهت مسلط باشد››، در عمل راه گفت‌و‌گوی بیشتر رو می‌بندید. چون هر چیزی رو که به نوشته‌ام اضافه کنم ناشی از ذهنی خواهد بود که قادر به پیوندهای فراتر از جهت مسلط نیست و قاعدتا ارزشی نداره.
۱۳ خرداد ۱۳۹۷
درود جناب علایی سپاس از لطفی که دارید ...به هیچ وجه از جمله ی آخر قصدی به عنوان تحمیل نگاهی بجز برداشت شما نداشتم ... تنها خواستم زوایه ای را اشاره کنم که شاید از منظری دیگر ، فضا و جریان نمایش را تغییر دهد ... با دیدی دیگر قابل ِبررسی باشد که نتایج شمارا کمی جابجا کند و البته حتی اگر همان نگاه اولیه اتان بازهم به قوت خودش باقی ست ، بازگشایی مراتب آن ، شاید باعث تغییر برداشت و دریافت های ما شود .اما بطور کلی آنچه از نوشته ی شما برداشت کردم بیشتر به این سمت بود که بر نوع روایت و پرداخت نمایش نقد داشتید ،که شیوه ی متفاوتی از پرداخت های کلاسیک و خطی ست ..
بااینحال اگر اشاره ام به سمت بسته شدن گفتگو بود عمیقا عذرخواهی میکنم .. و تذکرشما در ذهنم باقی خواهند ماند .. ممنونم :)
۱۳ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من اطلاعی از سوابق گروه نمایشی نداشتم. کار رو به دلیل متن درخشان بهرام بیضایی انتخاب کردم و به جد از انتخابم راضی‌ام.
نمایشنامه ‹‹مجلس قربانی سنمار›› به واسطه‌ی دیالوگ‌های کم‌نظیر بیضایی، می‌تونه هر کارگردان تنبل یا سهل‌گیری رو وسوسه کنه که اجراش رو تا حد یک نمایشنامه‌خوانی هم پایین بیاره و در عین حال با حداقلی از اقبال رو به رو بشه. خانم جوادپور رو تحسین می‌کنم، هم بابت دراماتیزه‌کردن اون متن درخشان، هم بابت طراحی حرکات و هماهنگی بازیگرها.
طراحی صحنه خصوصا با توجه به محدودیت‌های سالن استاد انتظامی درخشان بود، البته با ذکر این نکته‌که کاش نورپردازی لااقل در صحنه‌ی شروع و پایان بهتر می‌تونست تضاد بین بلندی بنای خورنق و سقوط سنمار رو نشون بده. بازی‌ها هم قطعا جزو نقاط قوت کاره، و تلاش مهدی مکاریان برای اجرای نقش سنمار در مجموع فوق‌العاده است.
پیشنهاد می‌کنم کار رو ببینید و ردیف سوم رو برای دیدنش انتخاب کنید؛ چون گرد و خاک ناشی از صحنه ممکنه برای کسانی که مشکل تنفسی دارن کمی آزاردهنده باشه.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مجموعه‌ای از دلایل باعث شد من این نمایش رو برای دیدن انتخاب کنم. علاقه به داستان‌های هوشنگ گلشیری، تجربه‌ی لذت‌بخش تماشای کامنت به کارگردانی یوسف باپیری و حضور عباس جمالی در گروه بازیگرها. نتیجه‌ی کار اما به چند دلیل ناامیدکننده بود.
اول این‌که نمایش به شدت متکی بر دانسته‌های پیشین مخاطبه. همراه من که فقط یکی از داستان‌های گلشیری رو خونده بود، در عمل چیزی از روایت دستگیرش نشد.
دوم این‌که نمایش دراماتیزه نشده. برای منی که داستان‌ها رو خونده بودم کار لطف مضاعفی نداشت. اصرار بر نقل عین به عین جملات داستان‌ها، بخش‌هایی از نمایش رو تا حد روخوانی داستان پایین آورده بود. در بخش‌هایی هم که تلاش شده بود داستان‌ها دراماتیزه بشه، متاسفانه به دلیل تکیه روی دم دستی‌ترین وجوه داستان نقض غرض اتفاق افتاده بود. مثلا داستان معصوم دوم که به صورت روضه‌خوانی ادا شد، در عمل مخاطب رو به خنده می‌انداخت. در مورد داستان معصوم اول که کل داستان نامه‌ای از مردی به برادرشه، در نهایت تعجب، راوی پاکت نامه‌ای توی دستش گرفته بود و خطاب به مخاطب می‌خوند.
تاکید روی پخش صدای هوشنگ گلشیری هم برای من قابل درک نیست. قاعدتا نمایش باید با مراسم بزرگ‌داشت تفاوت‌هایی داشته باشه و واقعا لزومی نداشت انقدر گلشیری رو توی چشم مخاطب کنیم.
نمایشنامه‌ای که سمبلیک شروع کنه، وسطش گریز بزنه به فضای ابزورد و مثل فیلم‌های اسلشر تموم بشه چیز مغشوشی از کار درمیاد که اجرای فوق‌العاده بازیگرها هم نمی‌تونه نجاتش بده.
ماکان ش. بابکی و امیر مسعود این را خواندند
رضا تهوری، نیلوفر رحیمی و الهه الف این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
موقعیت‌های جذابی که دراماتیزه نشده بود. حیف.
رضا و ملودی آرام نیا این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
طبق برنامه‌ی اعلام‌شده، قرار بود روز دوشنبه ۲۹ شهریور فیلم «آن‌جا» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی نمایش داده بشه. من یک ماه قبل برای دیدنش بلیط گرفتم اما متاسفانه بدون هیچ توضیحی فیلم «سیانور» جایگزین شده که من علاقه‌ای به دیدنش ندارم.
سینما تک خانه هنرمندان فارغ از جبران خسارت مادی باید در مورد دلایل این جایگزینی توضیح بده.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوست داشتم.
تا پیش از دیدن کار، بابت دوتا مساله نگران بودم. اول، حضور بهنوش بختیاری. دوم، اضافه‌شدن شخصیت حاجی فیروز به متن چخوف. اما در هر دو مورد مجاب شدم که نگرانی بی‌دلیل بوده. بازی بهنوش بختیاری بد نیست و فیروز هم خیلی خوب توی متن ماجرا جا افتاده. جالب‌تر این‌که عملا نقطه‌ی ارتباط نمایش‌نامه‌ی «سه خواهر و دیگران» با آنتوان چخوفِ نویسنده همین کاراکتر فیروزه.
تنها مشکلم بخش‌هایی از پرده سوم نمایش‌نامه‌ است. متاسفانه ماجرای لوپاخین و حراج خونه‌باغ تاثیری رو که باید نمی‌ذاره. احتمالا به این دلیل که تو نمایش‌نامه‌ی «باغ آلبالو»، از ابتدا موضوع صحبت و دغدغه‌ی اعضای خانواده از دست رفتن باغه، اما توی نمایش‌نامه‌ی امجد جز چندتا دیالوگ کوتاه اشاره چندانی به درخت‌های آلبالو و اهمیت نمادینش برای کاراکترها نمیشه.
برید و ببینید.
امیر همتی این را خواند
شیرین عباسی و امیرحسین باباخانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید