در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهدی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 01:52:51
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شنگول یعنی کیه داره در میزنه؟
اگه در رو باز نکنیم کسی که پشت در مونده عصبانی میشه وقتی اومد تو همه ما رو یه لقمه خام میکنه
.
.
.
مامان بزی اون بیرون خطرناکه؟
خطــــر ؟؟؟ ما خودِ خطریم
.
این داستان: شنگول، منگول و حبه انگور و آزمایش روانی استنفورد
مکث ابتدایی داستان بسیار به جا و هوشمندانه بود و دقیقا زمانی که حضار ... دیدن ادامه ›› شروع به شوخی و تمسخر می کنند یکباره بند دل همه پاره می شود و بسیاری از حضار با صدای بلند گفتند: ترســیدم!!! و همه همان حس شنگول و منگول و حبه انگور را تجربه کردند.
داستان با ریتمی دلنشین پیش می رود و مطابق معمول کارهای محمد مساوات بازیها در یک سطح و بدون تلاش برای جلب توجه از طرف بازیگری خاص و در خدمت روایت داستان اجرا می شود. نمایشنامه با رویکردی خلاقانه به بیان خشونت خفته در اشخاص همچون آزمایش روانی استنفورد می پردازد و لایه یه لایه به زیبایی واکاوی می کند و پیش میرود. مشکل اساسی داستان این است که برای یک نمایش 60 دقیقه ای بسیار زیاد است ولی برای نمایش 100 دقیقه ای کم. به خاطر همین صحنه سوگ .... قدری کش دار و خسته کننده می شود و فینال داستان هم همچنین قدری طولانی و تکراری می شود. اما در مجموع شما با نمایشی مملو از حرف های تامل برانگیز روبرو هستید که خلاقانه به تصویر کشیده می شود. تصویر موجوداتی به ظاهر بی آزار و بی دفاع که فرق آنها با خونخواران صرفا بیدار نشدن دیو خشونت درونشان است که اگر بیدار شوند آنها را تبدیل به زامبی هایی می کنند که از درندگان بسیار خطرناک تر هستند چرا که درندگان صادقانه شکم پاره می کنند و اینان برای کار خود عذر و بهانه و توجیه می تراشند. ( شما نباید برادر خودتون رو بخورید....... اون دیگه زنده نیست که درد بکشه !!!!!!!). نظیر این اتفاق در دنیا و تاریخ بارها و به شکل های مختلف دیده شده است. همانطور که زمانی که دیکتاتوری خونریز سقوط می کند مردمان آن سرزمین صحنه هایی خلق می کنند که جنایت های دیکتاتور ساقط شده همچون بازی کودکانه می نماید و مردم خونریز چه شعار ها که سر نداده و توجیهاتی که نمی تراشند.
خطــــــــــــــــــــــر ؟؟؟؟
ما خودِ خطریم.
نقد به جایی بود .ممنون
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶
خواهش می کنم.
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶
با تمامی مواردی که در نقدتون مطرح کردید موافقم و به خصوص فکر می کنم اگر زمان نمایش در دو قسمتی که شما ذکر کردید کوتاهتر بشه، ریتم و حس نمایش بیشتر از شکل فعلی حفظ خواهد شد.


پی نوشت: شاید نویسنده و کارگردان نمایش در نظر داشتن با طولانی تر کردن این قسمت ها فرصت تامل بیشتری به تماشاگران بدن ولی به نظر میرسه تاثیری که مد نظرشون بوده گذاشته نشده. به خصوص اینکه ساعت اجرا 8 شب هستش و گاهی اجرا با تاخیر هم شروع میشه و در این حالت بعضی دوستان نگران ساعت تمام شدن نمایش هم هستن. :)
۰۴ خرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیست اسفند امسال
یک اجرای بیست، فوق العاده دوست داشتنی.
آخرین نامه
آخرین نامه با یک دکور متفاوت شروع می شود. متن کامل و حساب شده آن فرصت بی بدیلی برای بازیگرانش برای پرورش نقش ایجاد کرده است که نقش آفرینان به زیبایی از این فرصت استفاده کرده و از خود بیرون زده، دور شده و به نقش رسیده اند. همگی به بازیهای خوب نوید محمد زاده عادت کرده ایم و قبل از شروع نمایش هم به راحتی می توان حدس زد که محمد زاده بیش از دیگران در داستان حضور خواهد داشت. نمایش با درخشش نوید محمد زاده طلوع می کند. محمد زاده بر خلاف گذشته بسیار زیادتر از قبل از نوید دور شده و در نقش کمیک زندگی می کند. در ابتدای داستان شاید به نظر برسد این نمایش روی بازی محمد زاده جلو خواهد رفت چون لهجه و ژست های متفاوت و جالبی که ارائه میدهد تمرکز تماشاگر را به خود معطوف می کند و به این خاطر شاید به نظر برسد که بازیگران دیگر مجال درخشش نخواهند یافت اما بازی های زیبا و جاافتاده میثم نوروزی و پوریا رحیمی سام در جای خود و آنجایی که باید وارد عمل شود سوار داستان شده و روایت را به پیش می برد. متن بسیار حساب شده و زیبای اثر، در عین اینکه به خوبی و ریتم مناسب نقش ها را می شناساند و داستان را به پیش می برد بسیار هوشمندانه اجرا را بین بازیگرانش دو به دو و یا سه نفری تقسیم و پاس کاری می کند به گونه ای که تماشاگر از دیدن جدل دو شخصیت هرگز خسته نشده و قبل از ایجاد خستگی فضا عوض شده و نمایش با ترکیب سه نفری یا جدل دو نفری متفاوت ادامه پیدا می کند. هر سه بازیگر، به خوبی و زیبایی نقش خود را اجرا کرده و هر سه شخصیت برای تماشاگر کاملا قابل لمس و سرنوشت آنها ... دیدن ادامه ›› برای تماشاگر تبدیل به دغدغه میشود. در اواسط اجرا با وجود لذت و حظ وافری که می برید ممکن است به این فکر کنید که پایان این اثر چگونه خواهد بود و چگونه تمام خواهد شد چون اگر قرار باشد بدون اتفاقی خاص اثر، تمام شود تبدیل به مزخرفترین و مسخره ترین نمایش روی صحنه خواهد شد که چند نفر آمدند و یک سری ادا و اطوار درآوردند و رفتند ..... ولی پس از همراه شدن با داستان و اندکی زندگی با شخصیت های داستان، پایانی زیبا و به جا تمام اثر را معنی می بخشد و فینال اثر همچون اصلی ترین قطعه پازل که عدم وجودش همیشه احساس می شد و درک قطعات دیگر پازل را هم مشکل می کرد از راه میرسد و کل اثر را به یک باره تبدیل منظره ای زیبا و دلفریب می کند.
با وجود اینکه گروه دومین دوره اجرا را پشت سر می گذارد و تعداد زیادی اجرا را تجربه کرده است هیج اثری از خستگی بازیگران از تکرار اجرای نقش مشاهده نمیشد و بازیگران با قدرت به اجرای اثر پرداختند.
ممنون از حضور پر مهر تون.
چهارمین دوره اجرا.
اداره تئاتر ، خانه نمایش (سال 89)
کرج،آموزشگاه هفت هنر (سال 90)
تئاتر شهر ،سالن سایه (سال93)
و تئاتر باران (سال 93)
۲۱ اسفند ۱۳۹۳
خیلی ممنون از اینکه متن بالا را تصحیح فرمودید.
منظور من بیشتر سال 93 بود. چون معمولا خستگی از تکرار اجرا برای بازیگران در این جور مواقع به وجود می آید که در گروه شما کاملا برعکس کماکان حرکت رو به جلو از نفس نیافتاده است.
۲۲ اسفند ۱۳۹۳
ارادت...ممنون.
۲۲ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب چهاردهم اسفند
شب بارانی
شب سیستم گرون هلم
شب بغض فروخورده
شب خنده های مستانه از تماشای جنون تعهد یک هنرمند.
در مورد نمایش سیسیتم گرون هلم: ...........................................................................................................................
...........................................................................................................................
...........................................................................................................................
...........................................................................................................................
...........................................................................................................................
..................
آنچه ... دیدن ادامه ›› امشب سیستم گرون هلم را از شبهای دیگرش متمایز ساخته و تمام شب را به خود اختصاص داد، بازی دلپذیر خانم پاوه نژاد بود که با وجود با خبر شدن از وضعیت حال بد پدرشان و مطلع شدن از اینکه حال پدر خوب نیست و به کما رفته است متعهدانه و عاشقانه روی صحنه برای تماشاگرانش درخشیدند. و دردآور اینکه بخشی از متن نمایش که باید توسط ایشان اجرا میشد به شدت به این موضوع شخصی مربوط میشد و درد درونی بازیگر را صد چندان می کرد.
شاید روزی سیستم گرون هلم را فراموش کنم (که البته بعید به نظر میرسد) ولی قطعا امشب را فراموش نخواهم کرد. شبی که تماشاگران به خاطر بازی و اجرای هنرمندی که تعهدش به هنر، سر به جنون گذاشته بود بلند بلند می خندیدند در حالیکه در درون آن دلقک معصوم، چشمه های بغض با شدت هر چه تمام تر فوران می کرد و هنرمند با بغض گلویش در خود می پیچید تا نکند ذره ای خاطر تماشاگرانش مکدر شود.
خداوند تمام بیماران از جمله پدر خانم پاوه نژاد را سلامتی عطا فرماید.
ان شاء الله
اللهم اشف کل مریض.
نکته ای که در مورد طراحی لباس در مطالب ایراد شده مطرح نشد و شاید یادآوری آن خالی از لطف نباشد انتخاب رنگهای مختلف و متناسب با شخصیت هر کاراکتر برای بیان روحیات کاراکترهاست. تمام افراد و شخصیت ها لباس های یک شکل و رسمی که جبر جامعه و اجتماع را میرساند به تن کرده اند و همه یک شکل و با لباس های یکسان در جامعه بیمارستان حضور دارند و همه باید از قوانین و هنجار های اجتماعی واحد پیروی کنند. اما زیر این نقاب واحد، روحیات منحصر بفردی برای هر کاراکتر نهفته است.
دکتر امرسون جوراب و آستر کت آبی فیروزه ای دارد و انتخاب این رنگ سرد با روحیه بی احساس و نحوه راه رفتن، شخصیت و موضع وی هماهنگ است.
پرستار سدلر که تازه کار و در حال و هوای جوانی است جوراب نازک و زنانه مشکی به پا دارد و مدام این مساله در اجرا نشان داده می شود با روحیات فعال زنانه وی هماهنگ است.
جان که علاقه های هنری دارد و در خارج از محیط کار دارای روحیاتی بی توجه به هنجار های جامعه است جورابهای راه راه قرمز آستر کت رنگارنگ دارد.
فیلیپ هیل وکیل که در گیر و دار اخلاق و قانون جامعه روحیه ای میانی پیدا کرده و موضعش بستگی به این دارد که در کدام موضع مشغول وکالت باشد جوراب و آستر رنگ ... دیدن ادامه ›› زرد دارد.
دکتر اسکات که نسبت به هریسن احساس عاطفی دارد و در عین حال تا حدودی به سمت دکتر امرسون نیز احساس کشش می کند جوراب و آستر کت قرمز دارد که سرکشی و همچنین احساس تند و آتشین را به خوبی منتقل می کند و در عین حال طرز پوشش شلخته و آویزان بودن لباس از روی شلوار و ژست درست آزاده صمدی در زمانهای مختلف اجرا که با گذاشتن دست در جیبهای کتش، حالت کت را کاملا ژنده و شلخته نشان می دهد، با روح پریشان و سر درگم دکتر اسکات هماهنگ است.
استفاده از رنگها در آستر و جوراب شخصیت های داستان انتخابی بسیار هوشمندانه بوده است و همانطور که این بخش های لباس که گاهی از زیر لباس رسمی خودنمایی میکند نشان دادن روحیات افراد، زیر پوست هنجار جامعه که همه را یک شکل می خواهد بببیند را نیز بخوبی ترسیم کرده است.
حتی هنگامی که عنوان میشود : وقتی پیرهنتو میکنی تو شلوارت ؟
بازهم شلختگیست یا چیز دیگری ؟
۰۸ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جالبه که تمرین نمایش بالاخره این زندگی.... در سالن استاد سمندریان بود و این نمایش که در سالن استاد سمندریان قراره اجرا بشه در سالن استاد ناظر زاده کرمانی تمرین میشه!!!!
پیش میاد دیگه ! کمبود سالن یک طرف، کمبود سالن تمرین به بجث عمیقیه
۰۴ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ویلی: فردا که میری پیش الیور لباس اسپرت نپوش، لباس رسمی بپوش، آره اینجوری خیلی بهتره. فردا جلوش بنشین، آروم و بی تفاوت . براش جوک تعریف نکنی یا کارهای مسخره انجام ندی چون مردم از آدم شوخ و بذله گو خوششون میاد ولی بهش اعتماد نمی کنن که پول بهشون غرض بدن.
لیندا (رو به بیف): پدرتون این همه سال زحمت کشیده اونوقت تو حتی حاضر نیستی باهاش حرف بزنی این هم شده یه هرزه که فقط چشمش دنبال خانمهاست.
هپی: اِ اِ اِ مامان !!!
لیندا: آره پسرم متاسفانه تو تبدیل به یه همچین آدمی شدی.
آنچه که بیش از هر چیز در این نمایش جلب توجه کرده و آن را تبدیل به اثری قابل احترام میکند توجه به حقوق، منطق و استدلال های هر دو طرف می‌باشد. در اکثر متن ها نویسنده به راحتی به سمت یک طرف دعوا متمایل شده و در حقیقت به یک سمت سُر می‌خورد و مدام استدلال های یک طرف را با آب و تاب بیان کرده و به سمت دیگر، اجازه بیان منطق و استدلال را نمی دهد و باعث نزول کیفیت اثر می شود، اما در این نمایش با اثری روبرو هستیم که به هر دو طرف اجازه داده می‌شود تا نظرات خود را بطور کامل بیان کنند و در آخر، داستان به هر سمتی که رفت تماشاگر این امکان را دارد که در مورد هر شخصیت و نقاط قوت و ضعف آن، نظر شخصی خود را داشته باشد. نکته فوق العاده نمایش این است که فضایی ایجاد می کند تا تماشاگر ایرانی بتواند در یک زمان هر دو طرف و هر دو منطق کاملا متضاد را ارزیابی کرده و هر دو شخصیت مقابل همدیگر را به درستی درک کند. چیزی که جامعه امروز تشنه آن است و قرنها از آن دریغ شده است.
یکی بود که یه روزی و یه جایی گقت: حتی راه دشمنی رو کسی یادمون نداده. در این نمایش می بینید چگونه متمدنانه دشمنی کنید و برای تفکر و منطق خود، محترمانه مبارزه کنید.
بازیهای نمایش: .....
چیزی که در این نمایش بیش از همه مورد توجه قرار می گیرد متن اثر و روایت آن است.
همچنان مثل گذشته به همه دوستان تاکید می کنم که هیچکدام از نمایشهای اجرا شده در سالن استاد ناظر زاده کرمانی را از دست ندهید. ( این اثر هم یک دلیل دیگر )
ساعت 1:20 و هنوز خبری نیست!!1
sanaz m.barin این را خواند
مریم این را دوست دارد
منم از ساعت12 منتظرم ولی ظاهرا گروه همیاری برای برنامه ریزی و وقت ما ارزشی قائل نیست!
۲۷ آبان ۱۳۹۳
گروه همیاری (support)
با عرض پوزش به دلیل تاخیر در فعال شدن روزهای جدید، همینک امکان خرید فعال شد
۲۷ آبان ۱۳۹۳
بالخره این سایت مال کیه؟ کلی وقته منتظریم :))
۲۷ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی کسی می خواهد حرفهای زیادی بزند باید ابتدا با تفکر و تعقل ترتیبی برای سخنان و جملات خود مشخص و مقدمه چینی و توضیحات مورد نیاز را به ترتیب و با اولویت و در طول هم ادا کند تا در آخر کل مفهوم بیان شده و به مخاطب منتقل شود و نتیجه لازم بدست آید. حال اگر نویسنده ای که در اثر بمباران ایده و حرفهای ناگفته بخواهد کلی حرف در حوزه های مختلف بزند و این کار را با ذهنی پریشان انجام دهد و همه مطالب را بدون ترتیب، با هم و در عرض هم بیان کند آرامسایش متولد می‌شود. ملغمه ای از هم چیز و هیچ چیز. می توان از آن انقدر چیز فهمید که گیج شد و همچنین می توان هیچ نفهمید. مانند خوابی پریشان و در هم که گاه هیچ چیز از آن خواب با یاد نمآورید و گاه از بس همه چیز را به یاد می آورید نمی دانید در لحظه به کدام قسمتش فکر کنید. تئاتر تجربی همیشه برای بازیگرانش وسوسه ای قابل فهم و برای تماشاگران معمولی تئاتر تجربه ای تلخ و قابل درک است. تئاتر تجربی نهال نرم و نازکی است که چندین سال طول می کشد ثمر دهد، اما شیرین ترین محصول را به ثمر می رساند.
خدا قوت
ممنون از حضورتون و بیان نظرتون.
۰۵ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز 20 مهر
در سالن استاد سمندریان کل تماشاگران حدود 20 نفر بودند و با این حال به تماشای اثر نشستم و تقریبا هیچ چیز نفهمیدم. نفهمیدم چرا بعد از آهنگ های گوشنواز چرا آهنگ گیلانی پخش شد و بعد به یک آهنگ هارد راک سوئیچ شد و ....چرا؟ کی؟ چی؟ کی؟؟؟ تا به حال اینقدر تهی، سالن نمایش را ترک نکرده بودم. من برای دیدن یک نمایش باید 6 ساعت وقت بگذارم و ....
نمیدونم ...... من چیزی نفهمیدم!!!!!........................................نمیدونم.
حالا قراره جمعه برای اجرای ساعت 22:30 آقای حداد بروم سالن استاد سمندریان و این یعنی اینکه خانم پسیانی را پس از دو اجرای سنگین باید روی صحنه ببینم و دارم فکر می کنم آیا برای اجرای سوم در یک شب همچنان انرژی خواهد داشت؟!!!!!
بهتره نرید چون بیشتر چیزی نمی فهمید :)
۲۱ مهر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تجربه ای نو، ممکن است برای برخی تماشاگرا،ن دلچسب و یا هیجان انگیز نباشد ولی قطعا تجربه ای جدید خواهد بود.
مجموعه نور، صدا و تصویر تجربه دیدن تئاتر و توهم ال اس دی را با هم به وجود می آورد که با حال و هوای شخصیت داستان هماهنگی کامل دارد. در زمان تعریف و توضیح مسعود رایگان در کیفیت مرگ، بیش از سه بار متوجه شدم چشمان خود را بسته ام و تئاتر را نمی بینم و همگام با دیالوگ در حال تجربه ای جدید هستم.
کل داستان را می توان در دو جمله خلاصه کرد و شاید دو جمله زیاد باشد ولی در این زمان ایستا، کار توانسته به زندگی خود ادامه دهد. البته لازم به یادآوری است که 15 دقیقه ابتدای کار، بیشتر شبیه آزمون عملی صبر ایوب است ولی رفته رفته با کار انس می گیرید و در لحظه پایان اثر، یکباره از کل کار لذت می برید.
توصیفتون در رابطه با Hallucination جالب بود ..
۰۹ مهر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یقینا آنچه هنر را نزد بشر ارزشمند می سازد علاوه بر مسائل زیبایی شناسی، رسالت آن است. رسالت هنر نیز چیزی نیست جز کاوش در ژرفای دستاوردهای اندیشه بشر و بازخوانی درستی و نادرستی آنچه بشر با اندیشه خود به آن دست یافته و طرح آن به گونه ای از گونه های هنر. ادبیات بیش از همه در خدمت این رسالت بوده است و نمایش در خدمت ادبیات. رسالت هنرمند همان رسالت هنر است و پارسا پیروزفر همانند یک هنرمند متعهد و آگاه به رسالت خویش، مسئولانه پس از کاوش در ادبیات مردمان سرزمین های دیگر، اثری ناب را برگزیده و برای مردمان خود آماده کرده است.
پس از تجربه موفق سنگها در جیب هایش که آن هم همین مراحل را طی کرده بود و اجرای موفق آن در شهریور سال گذشته که رکورد بیشترین تعداد تماشاگر را در مجموعه ایرانشهر در سال 92 برای گروه به ارمغان آورد، حضور پارسا پیروزفر در سال جدید در ایرانشهر دور از انتظار نبود و این بار با یک متن قدرتمند دیگر. اثری ارجمند در حوزه اجتماعی و به چالش کشیدن بسیاری از روابط وآرمانهای انسانی که بسیاری برای آن جانفشانی ها کرده اند. آنچه نمایش های پارسا پیروزفر را دوست داشتنی و بی بدیل می سازد تاکید کارگردانی بر اجرای ساده، روان و طرح مسائل پیچیده جوامع بشری بدون به کارگیری جملات سنگین است که تماشای اثر را دلچسب و همه فهم می کند و برای این کار گاهی لازم می بیند 19 نقش را با دو بازیگر روی صحنه ببرد و یا متنی را انتخاب کند که کل بشریت را در غالب سه نفر خلاصه کرده و کل جهان هستی را در یک کرجی معنا کند.
دوشنبه 17 شهریور
تصمیم برای تماشای نمایشی در سالن استاد ناظرزاده کرمانی همیشه تصمیمی هیجان انگیز بوده است چون من تا به حال نمایش بدون کیفیت و یا حتی متوسط ... دیدن ادامه ›› و خوب در این سالن ندیده ام و به غیر از اجراهای جشنواره تئاتر فجر، تمام اجراهایی که در این سالن تجربه کرده ام دارای کیفیت خیلی خوب به بالا بوده است.
این نمایش به خوبی روابط اجتماعی طبقات مختلف جامعه را به زبان ساده مطرح می کند. طبقه سرمایه دار که با چرب زبانی و وعده دادن به طبقات دیگر، تمام آرمانها و اهداف بشر را بر اساس منافع خویش تعریف می‌کند. طبقه متوسط جامعه که در سودای آرزوهای خویش از اقشار پایین جامعه بیزار است و هیچ مشکلی با ظلم به طبقه پایین جامعه ندارد (همانطور که مشکلی با ظلم طبقه سرمایه دار در حق خود ندارد.) و کمر همت به خدمت طبقه سرمایه دار می‌بندد و تنها چیزی که نصیبش می شود کار و تلاش مداوم و مستمر است که باید در آخر کار، نتیجه و حاصل تلاش خود را تمام و کمال به طبقه ثروتمند عرضه کرده و خود دست نیاز به سمت طبقه سرمایه دار دراز کند تا اندکی از حاصل دسترنج خود را با منت دریافت کند. طبقه پایین جامعه که رسیدن به حق خویش را در کف خیابان جستجو می کند و تنها راه رسیدن به حقوق خود را دموکراسی و عدالت می‌بیند، غافل از اینکه طبقه ثروتمند جامعه با تفسیر به رای و تعریف مجدد شعارها براساس منافع خویش، همت و تلاش طبقه پایین را مصادره به مطلوب کرده و طبقه پایین جامعه ناخواسته برای منافع طبقه سرمایه دار فریاد می زند و چماق می خورد و خود را فدای آرمانهای خود می کند و در زمانی که واژه ها رکب می‌خورند و شعار ها و آرمانها ترجمه می‌شوند طبقه پایین چیزی جز بدبختی و فدا شدن و به مصرف رسیدن عایدش نمی شود و دردناک تر اینکه با ذوق و شوق و تعصب تمام در استحاله آرمانهای خود نابود می‌شود.
تمام مسائل فوق در نمایش بر پهنه دریا به ساده ترین و بی آلایش ترین شکل ممکن با رویکردی جهان شمول بیان شده است. تمام ملت سه نفر و تمام جهان یک کرجی سرگردان است و نویسنده با ظرافت تمام، بدون اینکه در ورطه شعار زدگی گرفتار شود سخن خود را واضح و صریح بیان می‌کند و به طبع آن کارگردان و طراح صحنه به خوبی این سادگی را در اجرا حفظ کرده است و کل مجموعه توانسته کاری یکدست و زیبا ارائه کند.
بازی جناب سیاوش چراغی پور که بیشترین بار داستان را به دوش می‌کشد بی‌نقص و دلنشین است و هوتن شکیبا طبق معمول می‌تواند فقط با یک ژست و اکت لحظه ای، خاطره تعریف کند.
پارسا پیروزفر با اینکه ممکن است در سینما و تلویزیون بازیگر خوبی تلقی شود ولی سطح کارش در تئاتر به هیچ وجه قابل مقایسه با مدیوم های دیگر نیست. خداوند پارسا پیروزفر را برای تئاتر این سرزمین حفظ کند.
آیا تماشای این اثر را به دیگران توصیه می‌کنم؟
اولا به همگی پیشنهاد می کنم هیچ کدام از نمایش‌هایی که در سالن استاد ناظر زاده کرمانی اجرا میشود را از دست ندهند.
دوما: بر پهنه دریا را به هیچ وجه از دست ندهید.

کشتی شکسته گنده: همیشه افرادی که بیش از بقیه از بی عدالتی می نالن افراد بی مسئولیتی هستند که می خوان به بهانه عدالت از حاصل دسترنج دیگران بهره مند بشن.
آخ عالی بود این !
۱۸ شهریور ۱۳۹۳
به بهانه عدالت ...
۰۹ مهر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چریکی ترین و پارتیزانی ترین اجرایی که تالار حافظ به خود دیده است.
تالار!! حافظ یا بهتر بگویم سالن حافظ مدتی میزبان گروهی بود که با تمام خوب و بدی و نقاط قوت و ضعف اجرایشان، عاشقانه و خالصانه،نتیجه کار و تلاش خود را ارائه کردند و مجنون وار با عشق خود ( تئاتر و صحنه ) روزگار گذراندند. حرف برای گفتن بسیار است و در مورد طراحی صحنه، انتخاب موزیک، استفاده از حرکت برای روایت و معرفی فضا و ...... اما با توجه به شرایطی که گروه برای اجرا داشت مجالی برای نقد نمی ماند چون این نمایش با وجود اینکه مکان و دوره اجرا را تجربه کرد ولی می توان گفت که فرصت و امکان اجرا نیافت. خسته نباشید و تا بعد....
امید رستگار و لیلا این را خواندند
فرزام قدیری نیا(Farzam Gh) و میلاد آزاد این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در وهله اول با نگاه به لیست بازیگران این نمایش اولین برداشتی که به ذهن می‌رسد این است که این اثر، فارغ از دغدغه بار هنری است و می خواهد با استفاده از ستارگان محبوب سینما و تلویزیون گیشه را فتح کرده و هدف اصلی در این نمایش بیشتر اقتصادی است تا هنری که البته پس از تماشای اثر نظرات به کلی تغییر خواهد کرد.
در زمان تهیه بلیط هم وضعیت متفاوت است و استقبال از این نمایش و فروش رفتن آنی تمام بلیط ها هم کاملا غیر متداول و نامتعارف است که این مساله به این شبهه که هدف این اجرا صرفا پولسازی است دامن می زند. و شما دائما به این فکر می کنید که چرا بهاره رهنما به جای استفاده از یک اثر ترجمه ای معروف و بسیج کردن لشکر ستارگان، به سراغ نوشته خویش رفته و فرزند روح خویش را به چنین مسلخی برده است. اما باید صبر کرد و کار را دید.
سه شنبه 28 ام ماه امرداد
دیدن دو اجرا در یک شب: دور همی زنان شکسپیر و آرسنیک و تور کهنه
پرده اول: قبل از اجرا
اجرا با 15 دقیقه تاخیر شروع شد و برای منی که 50 دقیقه هم در تالار شمس معطلی را تجربه کرده ام هیچ مشکلی نبود ولی یواش یواش داشت صدای مردم ... دیدن ادامه ›› را به اعتراض بلند می کرد. برای اولین بار شاهد نشانه هایی از بی نظمی در سالن استاد سمندریان بودم که قبلا هرگز در این سالن ندیده بودم که صد البته شرایط و تماشاگران در این مورد علت اصلی این پیش آمد بودند. تئاتر معمولا تماشاگران مخصوص خود را دارد که با محیط و فضای تئاتر آشنا هستند ولی در این اجرا گروه جدیدی از تماشاگران پا در سالن گذاشته اند و بیشتر صندلی ها را تماشاگرانی پر کرده اند که بیشتر آمده اند تا ستاره های محبوبشان را ببینند تا تئاتر. این امر در تشوق حضار در زمان ورود هر بازیگر به روی صحنه (به سبک تماشای نمایش های رو حوضی) کاملا مشهود بود. البته باید بابت باز کردن پای تماشاگران جدید به این سالن ها از خانم رهنما سپاسگذار بود.
تمام صندلی ها پر و نمایش به خاطر پر کردن پله ها و هر سوراخ سنبه ای که میشد تماشاگر بنشیند با تاخیر همراه شد. در این گونه موارد خیلی از تماشاگران افسوس می خورند که چرا گروه نمایش این قدر جنبه مالی و مادی برایش مهم بوده که چنین هرج و مرجی را پذیرفته است ولی روی دیگر سکه را هم باید دید. اولا اسکان تماشاگران روی پله و کلا پذیرش تماشاگر خارج از ظرفیت در نمایش های پر مخاطب کاملا رایج و مرسوم است و دوما: با توجه به دواجرا بودن سالن استاد سمندریان در این دوره اجرا، گروهی که نمی تواند تعداد اجراهایش را زیاد کند و همچنین نمی تواند دوره اجرا را تمدید و یا بیشتر کند و از طرفی با این حجم از استقبال و شور و شوق تماشاگران مواجه میشود که حتی تصور اینکه حتی یک نفر با شور و اشتیاق بیاید و به سالن راه پیدا نکرده و نا امید برگردد بسی دردناک است چه باید بکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پرده دوم: نمایش
نمایش شروع می شود.
مهناز افشار (هنوز ژولیت نیست) با تلفن با کسی حرف می زند. تن صدایش مخصوصا در صداهای بالا فقط یک چیز را نمایان می کند: صدای این بازیگر برای اجرای تئاتر هنوز مناسب و آماده نیست. هر زمان که صدایش را بلند می کند به جای اینکه گیرایی و تاثیر گذاری ایجاد کند به سمت عربده کشیدن متمایل شده و هیچ توجهی را بر نمی انگیزاند. در کل مهناز افشار بیشتر سینمایی بازی می کند تا تئاتر.
این نمایش از حضور بازیگران مشهور و محبوب بهره مند است ولی تمام ستارگان سینما و تلویزیون و تماشاگران باید بدانند که اینجا صحنه تئاتر است. یعنی قلمرو بی چون و چرای نسیم ادبی.
بی شک نسیم ادبی قدرتمند ترین و درخشان ترین بازی این نمایش را ارائه می کند. نسیم ادبی همچون نگین اصلی تاج پادشاهی، مجالی برای خودنمایی نگین های کوچک الماس و زمرد تاج را نمی دهد و بیرحمانه حتی در زمانی که دیالوگ ندارد با بازی سکوت خود تمام بازیگران را به گوشه ای رانده و همانجا نگه می دارد. بر خلاف تمام بازیگران این مجموعه که در پشت جلد نقششان، خود واقعی شان خود نمایی می کند و علاوه بر آن شخصیت، خود واقعی بازیگر هم قابل رویت است، نسیم ادبی مسئولانه و هنرمندانه نقش خود را ابتدا در غالب اصلی و درام صیقل داده، ذوب کرده و به بالاترین درجه خلوص رسانیده سپس محصول بدست آمده را در غالبی کمیک و متناسب با این نمایش اجرا کرده است بطوریکه تماشاگر هیچ اثری از خود بازیگر در نقش نمی بیند و در هیچ جا نسیم ادبی قابل دیدن نیست و هر آنچه که می بینیم کاترین است. در کنار همه اینها بی شک نسیم ادبی قدرتمند ترین بازی سکوت را در نمایش ارائه می کند. و ژست ها و حرکات و بطور کلی فن بدن و بیان این بازیگر نشان از پختگی و قدرت بازیگری ایشان دارد. فن بیان نسیم ادبی به قدری درست و گیراست که در زمان مناظره و گفتگو بین کاترین و ژولیت موجب تحقیر بازیگر روبرویش می شود.
سحر دولتشاهی با وجود اینکه از شخصیت اصلی و خود واقعی اش برای اجرای نقش وام گرفته و در پرورش نقش از این رویکرد استفاده کرده ولی نسبت به دیگران خود را یک سر و گردن بالاتر نشان می دهد.
در مورد بهاره رهنما باید گفت ما بیشتر بهاره رهنما را می بینیم تا یک جادوگر ناشی را که در میان دیو و جن زندگی کرده و رهنما بیشتر خودش است تا نقشش.
البته با در نظر گرفتن انجام وظیفه کارگردانی و همچنین بازی در یک نقش دیگر در نمایش آرسنیک و تور کهنه، تنها احساسی که نسبت به رهنما پیدا می کنید حس ستایش و سپاس است به خاطر این همه تلاش پشتکار.
ناگفته نماند وقتی بعد از این نمایش به نمایش بعدی میروید کیفیت نقش آفرینی رهنما در نقش ابی چندین برابر بهتر می شود. درکل در نمایش دور همه زنان شکسپیر، بهاره رهنما نمی تواند انتظارات را در مقام بازیگر، حداقل در حد و اندازه های نام و آوازه خود برآورده سازد ولی این مساله هرگز آزار دهنده نیز نمی‌شود.
بهاره رهنما آنقدر درگیر مقوله کارگردانی بوده که وقت و انرژی کافی برای پرداختن و آماده سازی نقش خود نداشته است.
به طور کلی این اجرا را نمی توان یک تئاتر زنانه توصیف کرد که فقط مخصوص بانوان باشد.
کار به گونه ای طراحی شده است که آقایان و خانمها بتوانند از این اثر لذت ببرند ولی خانمها خیلی بیشتر لذت برده و بیشتر با این فضای زنانه ارتباط برقرار می کنند. این اثر به هیچ وجه در آن سطح از اجراهای عالی تئاتر که بیننده را چند روز به فکر واداشته و به خود درگیر کند نیست و با تمام شدن کار و خروج از سالن استاد سمندریان آن فضا و آن خنده ها و حرفها و اتفاقها به خاطره یک روز خوب با دوستان تبدیل می شود و بقیه آن شب را به خود اختصاص نداده و برای شما دغدغه ذهنی و یا موضوعی برای تفکر ایجاد نخواهد کرد.
لازم به توضیح است که بازی خانم نسیم ادبی در عین حال اینکه نقطه قوت کار محسوب میشود در این مجموعه می تواند به کار ضربه بزند چون بازی کل مجموعه را از یکدستی خارج می کند.
بهتر است قبل از رفتن به سالن استاد سمندریان انتظارات خود را تعدیل کرده و با واقع بینی در سالن حضور داشته باشید.
این اثر به هیچ وجه یک کار درجه یک تئاتر و یا یک شاهکار نیست، اما کیفیت آن هیچ گاه آزار دهنده نمی شود. تماشای این اثر از (گروه این تابستان) می تواند یک روز خوب تابستانی را با دوستانتان به شما هدیه کند.
آقای میزانی ممنون از توضیح کاملتون اما در پایان ای کاش نمایش رو در مجموع میسنجیدید...من این نمایش رو ندیدم و همانطوری که اول متنتون گفتید احساس کردم که بیشتر سمت و سوی اقتصادی داره تا یه نمایش عالی و به همین خاطر اشتیاقی هم برای دیدنش نداشتم...ولی دوست دارم نظر کلیتون رو راجع به نمایش بدونم که آیا واقعا ارزشمند بود یا تنها حضور ستاره هابه نمایش ارزش داده بود...
مرسی
۰۲ شهریور ۱۳۹۳
با احترام به نظر و سلیقه شما بنظر من فاصله نسیم ادبى با دیگران انچنان محسوس نبود همه در سطح کمى بالاتر از متوسط بودن،در واقع سایر عوامل باعث شده بود هیچ کاراکتری نتونه بازی شاهکارى داشته باشه
۱۱ شهریور ۱۳۹۳
با درود به جناب آقای دانش
نمیدونم شما کدوم اجرا رو دیدین چون ظاهرا قرار بود بازی خانم ادبی کمی تعدیل بشه تا کار از فرم نیافته، یا شاید بقیه بازیگران هم تونستن در طول اجراها، نقش خود را قوام دهند و ...
این کار کلا کار شاهکاری نیست و متن و کارگردانی کار برای بازیگری سقف خاصی را بوجود میاره که همه زیر اون حد می تونن کارشون رو ارائه کنند و انتظار کار شاهکار از هیچ بازیگری نباید داشت.
۱۲ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همه بهش میگفن مژی
مژی یعنی مژگان؟؟
مژی یعنی مژی.......... یعنی خودش.
امروز، امشب بیست و یکم
ترانه های محلی
ادامه آخرین روزهای اسفند، قبلی اهنگ های شناخته شده غربی و این مروری بر داشته های خودمان.
زیاد نمی توان به عنوان تئاتر به این اثر نگاه کرد. و البته خارج از چهارچوب تئاتر هم نمی توان آن را فهمید. هر چه بودی و هر چه می خواهی باش، حرفی نیست. فقط باش و ما را بال پرواز ده برای لمس وسعت احساس سرزمینم که گاه فراموش می کنم که هست. گاه نمی فهمم که هست و گاه نمی بینم....
سپاس از تمام بازیگران و عوامل اجرا برای فراهم ساختن امکان
*** شبی عشق بازی با اصــــــــــالت ***
گروه محترم همیاری
اجرای روز سه شنبه تاریخ 3/13 کنسل شده آیا؟؟؟ چون من که از سایت تئاتر شهر بلیط خریده بودم بلیطم غیر قابل دسترس و همچنین روز سه شنبه از تاریخ فروش بلیط حذف شده است ولی تیوال همچنان این روز را حفظ کرده!!!!
نه کنسل نشده...برقرار هست
۱۲ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوب بود. همین
امید این را خواند
محمد علی محمدی، محمد قدس و سارا توسلی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید