شنگول یعنی کیه داره در میزنه؟
اگه در رو باز نکنیم کسی که پشت در مونده عصبانی میشه وقتی اومد تو همه ما رو یه لقمه خام میکنه
.
.
.
مامان بزی اون بیرون خطرناکه؟
خطــــر ؟؟؟ ما خودِ خطریم
.
این داستان: شنگول، منگول و حبه انگور و آزمایش روانی استنفورد
مکث ابتدایی داستان بسیار به جا و هوشمندانه بود و دقیقا زمانی که حضار
... دیدن ادامه ››
شروع به شوخی و تمسخر می کنند یکباره بند دل همه پاره می شود و بسیاری از حضار با صدای بلند گفتند: ترســیدم!!! و همه همان حس شنگول و منگول و حبه انگور را تجربه کردند.
داستان با ریتمی دلنشین پیش می رود و مطابق معمول کارهای محمد مساوات بازیها در یک سطح و بدون تلاش برای جلب توجه از طرف بازیگری خاص و در خدمت روایت داستان اجرا می شود. نمایشنامه با رویکردی خلاقانه به بیان خشونت خفته در اشخاص همچون آزمایش روانی استنفورد می پردازد و لایه یه لایه به زیبایی واکاوی می کند و پیش میرود. مشکل اساسی داستان این است که برای یک نمایش 60 دقیقه ای بسیار زیاد است ولی برای نمایش 100 دقیقه ای کم. به خاطر همین صحنه سوگ .... قدری کش دار و خسته کننده می شود و فینال داستان هم همچنین قدری طولانی و تکراری می شود. اما در مجموع شما با نمایشی مملو از حرف های تامل برانگیز روبرو هستید که خلاقانه به تصویر کشیده می شود. تصویر موجوداتی به ظاهر بی آزار و بی دفاع که فرق آنها با خونخواران صرفا بیدار نشدن دیو خشونت درونشان است که اگر بیدار شوند آنها را تبدیل به زامبی هایی می کنند که از درندگان بسیار خطرناک تر هستند چرا که درندگان صادقانه شکم پاره می کنند و اینان برای کار خود عذر و بهانه و توجیه می تراشند. ( شما نباید برادر خودتون رو بخورید....... اون دیگه زنده نیست که درد بکشه !!!!!!!). نظیر این اتفاق در دنیا و تاریخ بارها و به شکل های مختلف دیده شده است. همانطور که زمانی که دیکتاتوری خونریز سقوط می کند مردمان آن سرزمین صحنه هایی خلق می کنند که جنایت های دیکتاتور ساقط شده همچون بازی کودکانه می نماید و مردم خونریز چه شعار ها که سر نداده و توجیهاتی که نمی تراشند.
خطــــــــــــــــــــــر ؟؟؟؟
ما خودِ خطریم.