یقینا آنچه هنر را نزد بشر ارزشمند می سازد علاوه بر مسائل زیبایی شناسی، رسالت آن است. رسالت هنر نیز چیزی نیست جز کاوش در ژرفای دستاوردهای اندیشه بشر و بازخوانی درستی و نادرستی آنچه بشر با اندیشه خود به آن دست یافته و طرح آن به گونه ای از گونه های هنر. ادبیات بیش از همه در خدمت این رسالت بوده است و نمایش در خدمت ادبیات. رسالت هنرمند همان رسالت هنر است و پارسا پیروزفر همانند یک هنرمند متعهد و آگاه به رسالت خویش، مسئولانه پس از کاوش در ادبیات مردمان سرزمین های دیگر، اثری ناب را برگزیده و برای مردمان خود آماده کرده است.
پس از تجربه موفق سنگها در جیب هایش که آن هم همین مراحل را طی کرده بود و اجرای موفق آن در شهریور سال گذشته که رکورد بیشترین تعداد تماشاگر را در مجموعه ایرانشهر در سال 92 برای گروه به ارمغان آورد، حضور پارسا پیروزفر در سال جدید در ایرانشهر دور از انتظار نبود و این بار با یک متن قدرتمند دیگر. اثری ارجمند در حوزه اجتماعی و به چالش کشیدن بسیاری از روابط وآرمانهای انسانی که بسیاری برای آن جانفشانی ها کرده اند. آنچه نمایش های پارسا پیروزفر را دوست داشتنی و بی بدیل می سازد تاکید کارگردانی بر اجرای ساده، روان و طرح مسائل پیچیده جوامع بشری بدون به کارگیری جملات سنگین است که تماشای اثر را دلچسب و همه فهم می کند و برای این کار گاهی لازم می بیند 19 نقش را با دو بازیگر روی صحنه ببرد و یا متنی را انتخاب کند که کل بشریت را در غالب سه نفر خلاصه کرده و کل جهان هستی را در یک کرجی معنا کند.
دوشنبه 17 شهریور
تصمیم برای تماشای نمایشی در سالن استاد ناظرزاده کرمانی همیشه تصمیمی هیجان انگیز بوده است چون من تا به حال نمایش بدون کیفیت و یا حتی متوسط
... دیدن ادامه ››
و خوب در این سالن ندیده ام و به غیر از اجراهای جشنواره تئاتر فجر، تمام اجراهایی که در این سالن تجربه کرده ام دارای کیفیت خیلی خوب به بالا بوده است.
این نمایش به خوبی روابط اجتماعی طبقات مختلف جامعه را به زبان ساده مطرح می کند. طبقه سرمایه دار که با چرب زبانی و وعده دادن به طبقات دیگر، تمام آرمانها و اهداف بشر را بر اساس منافع خویش تعریف میکند. طبقه متوسط جامعه که در سودای آرزوهای خویش از اقشار پایین جامعه بیزار است و هیچ مشکلی با ظلم به طبقه پایین جامعه ندارد (همانطور که مشکلی با ظلم طبقه سرمایه دار در حق خود ندارد.) و کمر همت به خدمت طبقه سرمایه دار میبندد و تنها چیزی که نصیبش می شود کار و تلاش مداوم و مستمر است که باید در آخر کار، نتیجه و حاصل تلاش خود را تمام و کمال به طبقه ثروتمند عرضه کرده و خود دست نیاز به سمت طبقه سرمایه دار دراز کند تا اندکی از حاصل دسترنج خود را با منت دریافت کند. طبقه پایین جامعه که رسیدن به حق خویش را در کف خیابان جستجو می کند و تنها راه رسیدن به حقوق خود را دموکراسی و عدالت میبیند، غافل از اینکه طبقه ثروتمند جامعه با تفسیر به رای و تعریف مجدد شعارها براساس منافع خویش، همت و تلاش طبقه پایین را مصادره به مطلوب کرده و طبقه پایین جامعه ناخواسته برای منافع طبقه سرمایه دار فریاد می زند و چماق می خورد و خود را فدای آرمانهای خود می کند و در زمانی که واژه ها رکب میخورند و شعار ها و آرمانها ترجمه میشوند طبقه پایین چیزی جز بدبختی و فدا شدن و به مصرف رسیدن عایدش نمی شود و دردناک تر اینکه با ذوق و شوق و تعصب تمام در استحاله آرمانهای خود نابود میشود.
تمام مسائل فوق در نمایش بر پهنه دریا به ساده ترین و بی آلایش ترین شکل ممکن با رویکردی جهان شمول بیان شده است. تمام ملت سه نفر و تمام جهان یک کرجی سرگردان است و نویسنده با ظرافت تمام، بدون اینکه در ورطه شعار زدگی گرفتار شود سخن خود را واضح و صریح بیان میکند و به طبع آن کارگردان و طراح صحنه به خوبی این سادگی را در اجرا حفظ کرده است و کل مجموعه توانسته کاری یکدست و زیبا ارائه کند.
بازی جناب سیاوش چراغی پور که بیشترین بار داستان را به دوش میکشد بینقص و دلنشین است و هوتن شکیبا طبق معمول میتواند فقط با یک ژست و اکت لحظه ای، خاطره تعریف کند.
پارسا پیروزفر با اینکه ممکن است در سینما و تلویزیون بازیگر خوبی تلقی شود ولی سطح کارش در تئاتر به هیچ وجه قابل مقایسه با مدیوم های دیگر نیست. خداوند پارسا پیروزفر را برای تئاتر این سرزمین حفظ کند.
آیا تماشای این اثر را به دیگران توصیه میکنم؟
اولا به همگی پیشنهاد می کنم هیچ کدام از نمایشهایی که در سالن استاد ناظر زاده کرمانی اجرا میشود را از دست ندهند.
دوما: بر پهنه دریا را به هیچ وجه از دست ندهید.