در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پرنا بوذری | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 20:05:53
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دلم بهانه تو را دارد

تو میدانی بهانه چیست؟

بهانه همان است که شب ها خواب از چشم من میدزدد

بهانه همان است که

روز ها میان انبوهی از ادم ها

چشمانم پی تو میگر داند

بهانه

همان صبری ست که بر لبانم سکوت میدهد

تا گلایه نکنم از نبودنت...


عباس معروفی


اقو

من احساس میکنم که ابستن حوادث هستم.

گفته اقو همساده وقتی داشت خدافظی میکرد:)))))

از: اقو همساده
با تو ایمنم...

و با تو سر شارم از هر چه زیبایی ست...

پناهم باش

تا سنگینی غربت از شانه هایم فرو ریزد

و ملال تنهایی از چشم هایم...


محمدرضا عبدالملکیان
اصلا قبول حرف شما من روانی ام

من رعد و برق و زلزله ام ناگهانی ام


این بیت های تلخ نفسگیر شعله خیز

داغ شماست خیمه زده بر جوانی ام


رودم اگر چه بی تو به دریا نمی رسم

کوهم اگر چه مردنی و استخوانی ام

من کز شکوه روسری ات کم نمی ... دیدن ادامه ›› کنم

من این من غبار چرا می تکانی ام؟

بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز

این سر که سر شکسته ی نا مهربانی ام

کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست

از بعد رفتنت گل ابرو کمانی ام


این بیت اخر است هوا گرم شد بخند

من دوست دار بستنی زعفرانی ام






حامد عسگری
کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست

از بعد رفتنت گل ابرو کمانی ام
۱۱ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از اوون فیلم های خاص برا من بوود . به نظر من ایت دختر فقط مشکلش ترس از نگفتن نماز خواندنش نبود.کلا ادم عجیبی بوود که من خیلی خووب تونستم باهاش ارتباط بر قرار کنم.از ترس هاش از نگرانی هاش.از این که همیشه متن مینوشت.اما تو جمع ساکت بوود و یه حالت غم زده بی پناهی داشت
ادم خلیفه تنهای خدا

روی زمین است


امپراطوری که گاهی باید برگردد به


اخرین سلاحش

و سلاح او گریه است.



فاضل نظری
مادر می خواست فراموشم کند

برم دارید

از خاطره جاده و ماشین!


ناهید عرجونی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

soundcloud.com/amir.../rawxwoeuohml

روانی این اهنگ شدم.شاید شمام روانیش شین:-D
لینک رو درست ارسال کردین؟
چنین آدرسی هم یه ذره عجیب غریبه، هم صفحه ای تو ساندکلود با این آدرس پیدا نمی شه!!!
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
ببخشید حالا من را نزنین:-D
۰۱ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در سینه ام بذر مهر بپاشید تا کودکان خسته از الفبا در مرغزارهایم بازی کنند

احمد رضا احمدی
وای که احمد رضا احمدی چه میکنه... کودکان خسته از الفبا من عجیب درگیر کرد
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
بهبه به انتخابتان.
دلتان کوک.
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
دل تو هم کوک کیمیای عزیز:-*
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ایمان من در حلقه ی هندسه ی اندام توست...



چارتار
من چقد این گروه چارتار دوس دارم ...
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
کنسرت تهران "چارتار" تمدید شد.
30 خرداد و یکم تیر - برج میلاد
خرید بلیط از ساعت 17 در http://www.iranconcert.com

https://www.dropbox.com/s/ggsvd273qzd7odc/chaartaar_tamdid.jpg
۱۰ خرداد ۱۳۹۳
اااا کاش بشه بیام:-D
۱۱ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پس از تحقیر های من صبح می شود

خورشید در یک سبد خالی میوه

در خانه ی من مقیم می شود

نه خانه ام وسعت دارد

نه نامم کسی را با شگفتی

به خواب میبرد

دستانم ازاد

در این هوای سرد زمستان

بر قلبم روان می شود جوانه میزند

تا این ... دیدن ادامه ›› هنگام از شب

نه بر کتابی چشم دوختم

نه با کسی سخن گفتم

هر چه که میگویم

حرف من است

بیرون از این اتاق می گویند

برف می بارد

ببارد

به من مربوط نیست که بیرون از این اتاق

برف می بارد

من برف را

ان روزها دوست داشتم

که مادرم زنده بود

بخاری را نفت میکرد

پول مرد نفت فروش را

زود تر و بیش از حقش میداد

دستانش را به یاد دارم

در سرما تسلی بود

فقط یک ژاکت سرمه ای داشت

که روزهای اخر عمرش

نخ نما شده بود

فقط شیر میخورد

از بطری میخورد

اما

هر شب در اتاق

سفره ی خالی را پهن میکرد

چرا رفت

چرا

من را در این جهان پر دود و بی صدای خوش

تنها نهاد و رفت

مرگش را به یاد دارم

در یک روز برفی بود

ما در کنار بسترش

تا صبح شمع روشن کردیم

برای زیبایی و اطوار نبود

روزهای جنگ و بماران های شبانه بود

در نور شمع مرد

در کویر به دنیا امده بود

بگذریم

هنوز یادش هستم.




به یاد اختر احمدی
شعر: احمد رضا احمدی
درود به اقای احمدی که اینگونه زیبا حس و حال نبود مادر را بیان کرد.

بگذریم

هنوز یادش هستم.
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
ان روزها دوست داشتم

که مادرم زنده بود

بخاری را نفت میکرد

پول مرد نفت فروش را

زود تر و بیش از حقش میداد

دستانش را به یاد دارم

در سرما تسلی بود

فقط یک ژاکت سرمه ای داشت

که روزهای اخر عمرش

نخ نما شده بود
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
واقعا ان روز ها را دوست داشتم که مادرم زنده بوود.

من ان روزها را دووست داشتم...
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اتوبوس

بیمارستانی ست با چهل تخت خواب

که هر روز بیمارانش را به اداره می برد و بر می گرداند


من مهدی ام

با دست هایی بیست و هشت ساله

پاهایی سی و پنج ساله

چشم هایی پنجاه ساله

و قلبی

که سنش را نمی دانم


اخبار ... دیدن ادامه ››

همراه با عطر زنم

از تلویزیون پخش می شود

گوینده اخبار

هر روز

با یک پیراهن

جلو دوربین میرود


در بانک

کارمندان کت و شلوارهای خانوادگی شان را می پوشند

بانک خانواده

بیمه ی خانواده

رادیو خانواده

کارخانه ی نوشابه

خانواده تولید میکند


توی کارخانه

با این لباس های یک شکل

شناخت تو از من مشکل می شود

توی مدرسه

توی بیمارستان هم همینطور





و ما هنوز

با انگشت پرستاری سکوت کرده ایم

که سال ها پیش مرده است



مهدی اشرفی
حستون هم اگه دوست دارین بنویسین
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
چقد خوب بود
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
ممنون از همگی که حستون را نوشتین.واقعا کتاب جالبی نوشته اقای مهدی اشرفی به نام اتاق پرو
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعد از مدت ها یه صدا به دل ما نشست.

پیشنهاد میکنم گوش بدین.اهنگ های سوگند.( ادمک, ساعت برگرد,بلیط یک طرفه)

اواره ی نجابت چشمان شر جی ات

توریست های نقشه به دست بلوند و بور


هر گاه حین گپ زدنت خنده میکنی

انگار ذوالفنون زده از اصفهان به شور


حامد عسگری
انگار ذوالفنون زده از اصفهان به شور.... ای وااااااااای
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
سلیقه البته
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
شما لطف دارین.به قول تیوال درود بر شما
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از جنازه بر می گردم

دست هایم خط خورده اند

کسی دلم را می تکاند

سیب می افتد

امشب برای همه ی سر باز های دوست و دشمن

گریه می کنم!


ناهید عرجونی
امشب برای همه ی سر باز های دوست و دشمن
گریه می کنم!
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
زیبا بوود اقای بهنام.صدای خودتون بود؟
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
چه یادگار خوبی ممنون که معرفیش کردی
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جنازه نمی داند جنازه است

تنها تنهاییش بزرگ می شود

میان گریه های این همه ادم


ناهید عرجونی
وقتی بهشت عز و جل اختراع شد

حوا که لب گشود عسل اختراع شد


در چشم های خسته ی مردی نگاه کرد

لبخند زد و قند بدل اختراع شد


اهی کشید و اه دلش رفت و رفت و رفت

تا هاله ای به دور زحل اختراع شد


حوا بلوچ بود ولی در خلیج ... دیدن ادامه ›› فارس

رقصید و در حجاز هبل اختراع شد


ادم نشسته بود ولی واژه ای نداشت

نزدیک ظهر بود غزل اختراع شد


ادم و سعی کرد کمی منضبط شود

مفعول فاعلات فعل اختراع شد


یک دست جام باده و یک دست زلف یار

اینگونه بود ها! که بغل اختراع شد


یک شب میان شهر خرامید و عطسه زد

فرداش پنج دی و گسل اختراع شد


حامد عسگری
متاسفانه من یادم نمی یاد.مگه شما هم از دیواری ها قدیمین؟
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی که دل تنگ من انقدر گرفته است

پس وای به حال دل تنگ دو قلوها



حامد عسگری
کج می اییم که صاف بنشینیم

اما ایستاده می میریم.


( چه شعار مزخرف دلنشینی!)


سید علی صالحی
یک شاخه گل سرخ در اغوش کشیدن

این اوج تمنای قوطی حلبی هاست


حامد عسگری