وقتی بهشت عز و جل اختراع شد
حوا که لب گشود عسل اختراع شد
در چشم های خسته ی مردی نگاه کرد
لبخند زد و قند بدل اختراع شد
اهی کشید و اه دلش رفت و رفت و رفت
تا هاله ای به دور زحل اختراع شد
حوا بلوچ بود ولی در خلیج
... دیدن ادامه ››
فارس
رقصید و در حجاز هبل اختراع شد
ادم نشسته بود ولی واژه ای نداشت
نزدیک ظهر بود غزل اختراع شد
ادم و سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول فاعلات فعل اختراع شد
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
اینگونه بود ها! که بغل اختراع شد
یک شب میان شهر خرامید و عطسه زد
فرداش پنج دی و گسل اختراع شد
حامد عسگری