همگی خسته نباشید..
فردا طاهرا شب آخر هست و با خیال راحتتر میشه نوشت.
وقتی داستان سردرگم است.. وقتی نویسنده نمیداند چه میخواهد بنویسد... وقتی بازیگران نمیدانند چه و چطور باید اجرا کنند..
اگر داستان قرار است درباره جنگ یا ضد جنگ باشد، چرا ماجرای دزدی غلبه میکند بر کار؟ اگر داستان، ماجرای دزدی و به سزای رساندن اوست چرا در آخر شعری عاشقانه دکلمه میشود؟؟ این ماجرای دزدی در شرایط غیرجنگی امکانپذیر نبود؟؟ یا چون شرایط جنگ است دزدی موجه است و قابل بخشایش؟ که همچین چیزی در داستان نبود... و بدتر از همه اون شعرخوانی آخر..
و باز داد و بیداد و جیغ زدن های بیمورد و گوش خراش و آزاردهنده..
علت اون فیریزشدن ها و حرکات
... دیدن ادامه ››
اسلوموشن چی بود؟
اون حرکات پلیس و فرمانده مثل ادم فضایی ها چی بود؟؟ چون نوشتین سبک اکسپرسیونیسم، بلید این حرکات و اکت ها باشه؟؟ یا فقط داشتن این این حرکات نوع سبک و ژانر رو مشخص میکنه؟؟
اگر داستان بیمکان و بی زمان هست، دیالوگ ها چرا نصفه ایرانی نصفه اروپائیست؟
وقتی متن مشکل دار است، وقتی داستان بلاتکلیف است زحمات ۸ ماهه گروه بازیگران و کارگردان هم بی نتیجه میمونه..
خسته نباشید. و به امید کارهای بهتر..❤️