در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بی بی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 02:25:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سهراب کشی همراه با های و هوی نمایشی برای هیچ

پیش از ورود به محل اجرا بیست دقیقه به دنبال جای پارک بودن و سپس مسافتی طولانی را پیاده طی کردن از جمله اولین مصائب تماشای تئاتر رستم و سهراب بود که آن زمان خیال می‌کردیم لابد ارزشش را دارد! به محض ورود به محل اجرای نمایش، نامناسب بودن محل اجرا به شدت توی ذوق زد. کیفیت پخش صدا گوشخراش و آزار دهنده بود و دور از توقعی که از تئاتری فاخر با بلیت یک میلیون و سیصد هزار تومانی انتظار می‌رفت. تهیه‌کننده محترم حتی حاضر نشده بود درصدی از فروش میلیاردی هر روزه‌ی خود را صرف تجهیز صدابرداری مطلوب و دیگر امکانات مکان اجرای نمایش کند. طراحی حرکات هنرورانی که در این نمایش به کار گمارده شده بودند ضعیف بود و در بسیاری صحنه ها مغشوش و ناهماهنگ. تماشاگران حرفه ای تئاتر از این اجرا به دنبال دیدن ارایه ای نو و خلاقانه و مبتنی بر ویژگی‌های نمایشی بودند که به لطف کارگردان و ارائه صحنه‌های رزم و بزم با موسیقی نامتناسب و نمایش حرکات ناقص رزمی یادآور سریال‌های کره ای بود و اژدهای سرخرنگ غول پیکر جنوب شرقی آسیا نیز ناظر صحنه.
در بخش ایرانی! نمایش، صحنه تبدیل به محل اجرای کنسرت موسیقی پاپ شده بود با خوانندگی جناب آقای زند وکیلی که ترانه ها وآوازهای ناهمگونی با فضای حماسی اثر به خورد مخاطب می‌داد و شماری از تماشاچیان هوادار موسیقی پاپ نیز تشویق کنان و سوت کشان با ایشان همراهی ... دیدن ادامه ›› می‌کردند.
فردوسی بزرگ به خوبی با زیر و بم سازهای ایرانی آشنا بوده و در داستان‌های مختلف شاهنامه با تفکیک آلات موسیقی بنا به بزم و رزم، شادی و غم و جنگ و صلح از سازهایی چون ابریشم، بربط، کوس، گاودم، سنج، شیپور، کرنای، چنگ و رباب و رود و سازهای رزمی تبیره و جرس نام برده است. سازهایی که نشانی از آنها در این نمایش به چشم نمی‌خورد.
در چنین اقتباس‌هایی مسئولیت نویسنده ایجاب می‌کند در صورت کم تجربگی و عدم توانایی در برداشت و تبدیل متون حماسی و اساطیری به متنی نمایشی از آثار جاافتاده منثور معاصر استفاده کند و در این زمینه با فروتنی از کارگردانان و نویسندگان شناخته شده بهره برد که قطعا آثار زنده یادان شاهرخ مسکوب و مهرداد بهار را در زمینه اساطیر ایران خوانده اند‌ .
ناآمادگی بدنی و حرکات ناموزون بازیگران برای بیننده به شدت آزار دهنده بود. در شرایط فعلی هنرپیشگان مستعد تئاتر کمتر در آثار به اصطلاح فاخر که دستمزد قابل توجهی دارد به کارگمارده می‌شوند و صحنه‌های چنین نمایش‌هایی اکثرا در قرق هنرپیشگان نوظهور میانمایه سینماست که بعضا نظیر نقش آفرین‌های گردآفرید و سهراب در حد و اندازه های حداقلی مطلوب نیستند .
در این میان حمایت به ناگزیر برخی از روشنفکران نیز مرتبط با دعوت مخلصانه کارگردان است و تعریف کلیشه‌ای این بزرگواران موجب به صحنه کشاندن جوانانی برای تماشاست که هوادار این هنرمندانند و پشتوانه توفیق کسب و کار تهیه کننده و کارگردان.
مورد آزار دهنده دیگر تبدیل سن تئاتر به نمایش میدانی (همچون فضاهای اجرای تعزیه یا کشتی های گیله مردی است) این فضاها نیازمند صدابرداری خاص و گسترده و پرهزینه ای است و بازی گردانی کمک کارگردانهایی بسیار حرفه ای و آگاه به فضای نمایش و البته پیش تولید توانفرسا.
سلام سرکار خانم بی بی بزرگوار
واقعاً چقدر لذت بردم از نظر و نقد لبریز از دقت و هنر شما که نماینده شخصیت هنرمند شماست
از عنوان گرفته تا باریک بینی ها و نکته سنجی ها
بهرحال چه میشه کرد
چه طور میشه آگاهی بخشید که این بدرد نخور هنر نیست مغازه است

۳۰ مرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی بی (bibigol)
درباره نمایش فردریک i
نمایشی در ستایش صحنه و تئاتر و برای عاشقان همیشگی آن

این نمایش آمیزه ای از شادی و سرگرمی به همراه ظرافت ها و لطافتی است که در پس داستان عاشقانه ی خود دارد .
قهرمانی که از میان تجربه ی عشق راستین در یک زندگی واقعی و آویختن بر خیال ، دومی را بر می گزیند، او بازی کردن زندگی را انتخاب می کند نه خود زندگی را.
و گویی در اجبار تجربه کردن بی شمار احساسات گونه گون که باید یکبار زندگی شوند و سپس فراموش، ارتباط خود را با جهان واقع ازدست داده است. ما بخشی از زخم های پنهان قهرمانی را می بینیم که محکوم به موفقیت است نه زندگی کردن برای خود.

او به نوعی عضوی از مامنی است که ما تماشاچیان در آن به جستجوی امید می رویم.
در دنیایی ساختگی که ناممکن ها ممکن
می شوند و رویاها رنگ ... دیدن ادامه ›› حقیقت به خود
می گیرند.
شرورهایی که مجازات می شوند و...
حبابی ساختگی که زندگی در آن منعکس و اصلاح می شود و باور پذیر ساختن این جهان ساختگی به مدد بازیگرانی که ما را برای لحظاتی هم که شده و چه بسا تا روزها پس از تماشای آن از تعلقات و اضطراب های روزمره دور می کند .
بی بی (bibigol)
درباره نمایش تااون i
برای تماشای نمایش و رسیدن به سالن ، چندین پله را در مسیر نیمه تاریک و رو به سمت زیر زمین طی کردیم، انگار آغاز و مقدمه ای باشد برای ورود به سرزمین موشها.
داستان روایت نظام توتالیتر و سلطان مداری است که به ترفندهای مختلف در حفظ حکومت ایدئولوژیک خود می کوشد . خواه با دشمن تراشی (وجود گربه ها) ، خواه حذف اندیشه‌های متفاوت و ایدئولوژی‌های مخالف خود- همان طور که خطر "او" را بیش از بیماری .....می داند .
البته در طول داستان و از روایت موشکین متوجه می شویم که رویارویی با جهان آزاد به مراتب کم خطرتر از دنیایی انحصاری بود با دامنه قدرتِ بی حد خودسرانه و گسترده ی سردمدارانش.
حکومتی که در کلیه عرصه‌های زندگی مردم و حریم خصوصی افراد دخالت می کند.
ساختار داستانی مدور بسیار مناسب این داستان بود .توسعه ی شخصیت موشالیزا که دیگر آن کودک در آرزوی ازدواج ابتدای داستان نبود و همچون ملکه ی پیشین، سرسپرده و ناآگاه در آرزوی جلب رضایت ماموشینای پیر.
شاید بالشخصه دوست داشتم از سبقه ی حاکمان بیشتر بدانم- چون در طی نمایش در حال صدور احکام حکومتی و یا توجیه عملکردهایشان بودند .بدانم جهان ... دیدن ادامه ›› پیش از آنها چگونه بود و سیر تحول شخصیت آنها تا خودکامگی مطلق چگونه.
رویارویی موشیکا و موشکین در انتهای کار رویاگونه و دلچسب بود ، رویایی دریاگون و جاری که جای تمام چنگال های اهریمنی نشسته بر جانمان در طول زمان را برای لحظاتی شست و با خود برد.
تا حدی این نمایش مرا یاد دوران کودکی و ماهی سیاه کوچولو هم انداخت .آنجا نیز ماهی کوچک به جان آمده، دلزده از تکرار، سفرخود را به سمت انتهای جویبار و دنیایی نو آغاز می کند ،همچون موشکین . هر دو قهرمان کنشگرانی بی باک هستند که به صورت انفرادی قدم در مسیر شناخت می گذارند . در مورد موشکین این آگاهی، ناخواسته و در مواجهه با رسانه هایی به جز آنچه مورد نظر و سلیقه حکومت بوده است اتفاق می افتد.
ما نیز همچون بچه موش ها تئاتری را مزه کردیم که ترکیبی از طعم ها و مفاهیم مختلف را در خود داشت : عشق، جسارت و جرئت و شهامت ، آزادی .....
دست مریزاد
بی بی (bibigol)
درباره نمایش موتورخونه i
از نقاط مثبت این نمایش درگیری تماشاگر با اثر است .
علیرغم کثرت بازیگران هماهنگی مطلوبی توسط کارگردان بین آنان ایجاد شده و موضوع و ایده نو آن از جمله نقات قوت کار بود.
تا نیمه ی اول نمایش، کشش لازم وجود داشت ، اما از نیمه ی دوم دوباره همان شوخی ها و اتفاقات قابل پیش بینی تا حدی حوصله تماشاگر را سر می برد .
به گمانم با شخصیت پردازی دقیق تر و رفع تناقضهایی که در این کار شاهد بودیم در اجراهای دوباره به مراتب موفق تر خواهد شد.مثلا آن خانم کم سن که پیش از آمدن آن تاجر از وطن و ماندن خطابه ای ارائه کرد و بلافاصله کاملا نظرش تغییر کرد و در صف اول ثبت نامی ها بود .
نکاتی که به نظرمن می توانست تغییر کند : چون بازیگران تازه کار بوده اند و در پی نشان دادن قابلیت های خود ، تک تک در قالب مونولوگ خود را به تماشاگر می شناساندند و شاید این موضوع عمدی بوده است .اما در برخی صحنه ها این تک گویی ها و خودی نشان دادن توی ذوق می زد و بازی ها از یکدستی خارج می شد . برخی بازیگران واقعا توانمندتر بودند چه در بیان و اجرا و گاهی این عدم انسجام بین کیفیت بازی ها آزار دهنده می شد که با توجه به تجربه های نخستین این بازیگران طبیعی و تلاششان قابل تمجید است .
داستان متعلق به دهه شصت و اصطلاحات و تکیه کلام هاو....امروزی بود .
پایان بندی و حرکات موزون میانه ی نمایش با سبک انتخابی نمایش همگون نبود ... دیدن ادامه ›› .
در مجموع این نمایش علیرغم کاستی هایش تماشاچی را به فکر فرو می بُرد و پس از پایان کار نیز ذهن او را درگیر می کرد که از نظر من نکته قابل توجهی است و جای تقدیر دارد .
دغدغه مندی نویسنده و کارگردان و همذات پنداری مخاطب با اثر شاید علت این قلقلک ذهنی باشد که چگونه این اجرا می تواند بهتر و بهتر شود .خلاف نمایش های زیادی که پرونده ی آن در ذهن تماشاگر پس از خروج از سالن بسته می شود.
با سلام .ما علی رغم علاقه مندی به دیدن اجرا موفق به تهیه بلیت نشدیم.اگر امکان پذیره زمان اجرا را تمدید بفرمایید.
میترا و عاطفه گندم آبادی این را خواندند
محمد لهاک و مرضیه این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید