سهراب کشی همراه با های و هوی نمایشی برای هیچ
پیش از ورود به محل اجرا بیست دقیقه به دنبال جای پارک بودن و سپس مسافتی طولانی را پیاده طی کردن از جمله اولین مصائب تماشای تئاتر رستم و سهراب بود که آن زمان خیال میکردیم لابد ارزشش را دارد! به محض ورود به محل اجرای نمایش، نامناسب بودن محل اجرا به شدت توی ذوق زد. کیفیت پخش صدا گوشخراش و آزار دهنده بود و دور از توقعی که از تئاتری فاخر با بلیت یک میلیون و سیصد هزار تومانی انتظار میرفت. تهیهکننده محترم حتی حاضر نشده بود درصدی از فروش میلیاردی هر روزهی خود را صرف تجهیز صدابرداری مطلوب و دیگر امکانات مکان اجرای نمایش کند. طراحی حرکات هنرورانی که در این نمایش به کار گمارده شده بودند ضعیف بود و در بسیاری صحنه ها مغشوش و ناهماهنگ. تماشاگران حرفه ای تئاتر از این اجرا به دنبال دیدن ارایه ای نو و خلاقانه و مبتنی بر ویژگیهای نمایشی بودند که به لطف کارگردان و ارائه صحنههای رزم و بزم با موسیقی نامتناسب و نمایش حرکات ناقص رزمی یادآور سریالهای کره ای بود و اژدهای سرخرنگ غول پیکر جنوب شرقی آسیا نیز ناظر صحنه.
در بخش ایرانی! نمایش، صحنه تبدیل به محل اجرای کنسرت موسیقی پاپ شده بود با خوانندگی جناب آقای زند وکیلی که ترانه ها وآوازهای ناهمگونی با فضای حماسی اثر به خورد مخاطب میداد و شماری از تماشاچیان هوادار موسیقی پاپ نیز تشویق کنان و سوت کشان با ایشان همراهی
... دیدن ادامه ››
میکردند.
فردوسی بزرگ به خوبی با زیر و بم سازهای ایرانی آشنا بوده و در داستانهای مختلف شاهنامه با تفکیک آلات موسیقی بنا به بزم و رزم، شادی و غم و جنگ و صلح از سازهایی چون ابریشم، بربط، کوس، گاودم، سنج، شیپور، کرنای، چنگ و رباب و رود و سازهای رزمی تبیره و جرس نام برده است. سازهایی که نشانی از آنها در این نمایش به چشم نمیخورد.
در چنین اقتباسهایی مسئولیت نویسنده ایجاب میکند در صورت کم تجربگی و عدم توانایی در برداشت و تبدیل متون حماسی و اساطیری به متنی نمایشی از آثار جاافتاده منثور معاصر استفاده کند و در این زمینه با فروتنی از کارگردانان و نویسندگان شناخته شده بهره برد که قطعا آثار زنده یادان شاهرخ مسکوب و مهرداد بهار را در زمینه اساطیر ایران خوانده اند .
ناآمادگی بدنی و حرکات ناموزون بازیگران برای بیننده به شدت آزار دهنده بود. در شرایط فعلی هنرپیشگان مستعد تئاتر کمتر در آثار به اصطلاح فاخر که دستمزد قابل توجهی دارد به کارگمارده میشوند و صحنههای چنین نمایشهایی اکثرا در قرق هنرپیشگان نوظهور میانمایه سینماست که بعضا نظیر نقش آفرینهای گردآفرید و سهراب در حد و اندازه های حداقلی مطلوب نیستند .
در این میان حمایت به ناگزیر برخی از روشنفکران نیز مرتبط با دعوت مخلصانه کارگردان است و تعریف کلیشهای این بزرگواران موجب به صحنه کشاندن جوانانی برای تماشاست که هوادار این هنرمندانند و پشتوانه توفیق کسب و کار تهیه کننده و کارگردان.
مورد آزار دهنده دیگر تبدیل سن تئاتر به نمایش میدانی (همچون فضاهای اجرای تعزیه یا کشتی های گیله مردی است) این فضاها نیازمند صدابرداری خاص و گسترده و پرهزینه ای است و بازی گردانی کمک کارگردانهایی بسیار حرفه ای و آگاه به فضای نمایش و البته پیش تولید توانفرسا.