در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آزاد | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 19:37:25
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شایدم بهترین راه فراموشی، مواجه شدن باشه...

از: ...
پدرم میگفت: زن باید گیسوانش بلند و چشمانش درشت باشد!
مادرم، هرگز موى بلند نداشت
و چشمانش دلخواه پدرم نبود..!
مادرم میگفت: زیبایى براى مرد نیست..!!
مرد باید ،دستهایش زمخت،
و گونه هایش آفتاب سوخته باشد..!
پدرم ،زیبا و جذاب بود، نه دستان زمختى داشت
و نه گونه هاى آفتاب خورده..!
ولى هرگز نگفتند، که زن باید عاشق باشد، و مرد لایق..!
عشق را سانسور کردند..!
من سالها جنگیدم تا فهمیدم ... دیدن ادامه ›› که بى عشق،
نه گیسوان بلندم زیباست و نه چشمان سیاهم..!
و نه مردى با دستان زخمت و گونه هاى آفتاب سوخته،
خوشبختی ام را تضمین میکند..!

از: فروغ فرخزاد
فکر می کردم آدم ها همان طور که آمده اند، می روند.
نمی دانستم که نمی روند، می مانند. اثرشان می ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند...

فریبا وفی
فرمولِ زندگیِ من خیلی ساده است!
صبح ها از خواب بیدار می شوم و شب ها به تخت خوابم برمی گردم.
در این بین، سعی می کنم بهترین باشم.

از: کری گرانت
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی

با چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی

دیوانه عشقت را جایی نظر افتاده‌ست
کان جا نتواند رفت اندیشه دانایی

امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی

زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن ... دیدن ادامه ›› کش نظری باشد با قامت زیبایی

گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی

زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی

در پارس که تا بودست از ولوله آسوده‌ست
بیمست که برخیزد از حسن تو غوغایی

من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی

گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی

*سعدی*
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
....
۰۲ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سادگی
به سادگی
لحظه های زندگی را
برایت
ساده
و شیرین
می کند
به همین سادگی ....

از: سیدحسین دریانی‬

یه زمانی ...نه چندان دور آدمها ساده بودند .
اندیشه ها ساده و دلها و مهربانی ها ، ساده تر ...
مثل عکس های سیاه وسفید قدیمی که قشنگی صورتهای توی عکس تو رو به اونا نزدیک می کرد نه لبا سهای رنگ و وارنگشون ...
مثل تفاله های شناور و معلق توی استکان چایی که آمدن مهمان ناخوانده ای که مشتاق دیدارش بودی ، بهت خبر می داد.
مثل بشقابهای قطار شده توی سفره نهار که " میاد " نمیادش "
به آمدن اونی که چشم انتظارش بودی ختم می شد .
مثل "میشه" "نمیشه" دانه های متبرک تسبیح مادر بزرگ که آخرش با شنیدن "میشه"
قند بود که تو دلت آب میشد .
و ... دیدن ادامه ›› یا مثل پر پر کردن یه شاخه گل که با خودت نیت می کردی :
" دوستم داره؟" "دوستم نداره؟"
که با جدا کردن آخرین گلبرگ ، بند دلت پاره میشد که ...
دوست داره !!
.....این حرفا ؛ قصه و رویا نبود،
آرزو های ساده ای بود که از دلها وباورها و اندیشه های ساده بر می خواست ...آنقدر ساده که خدا دلش نمیامد آدمارو ناامید کنه ....
اگر باور ندارین ،برید از مادر بزرگاتون بپرسید ...
چه بر سر دلها و اندیشه هایمان آمد ؟!

از: ناشناس
کاش توی همون دوره میموندیم
همون دوره همه چی تموم میشد :(
۱۷ دی ۱۳۹۳
بله خانوم هستی ...
متاسفانه خو گرفتیم به حال و هوای جدید ...
۲۰ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ﻣﺮﺍ ﮐﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ !
ﺍﯾﻦ ﻭﺯﻥ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ :
ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﺳﺖ
ﺯﻭﺩ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻣﻦ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺿﻌﻒ ﯾﺎ ﮔﺴﺘﺎﺧﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ !
ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮ ﺑﭙﺎﯾﺪ ، ﺷﺘﺎﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﻤﺮ ، ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﻣﺮﺍ ﮐﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ !
ﺍﯾﻦ ﻭﺯﻥ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ :
ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯼ
ﺷﺎﯾﺪ ... دیدن ادامه ›› ﺣﺲ ﺗﻮ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﮐﻤﺘﺮ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺪﺍﺭ
ﺗﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﺮﺳﺪ !
ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﻢ ﻫﻢ ﻗﺎﻧﻌﻢ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﻧﺪﮎ ، ﺍﻣﺎ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻣﻦ ﺭﺍﺿﯽ ﺍﻡ
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭﺗﺮ ، ﺍﺯ ﻫﺮﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﻣﺮﺍ ﮐﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ !

ﺍﻣﯿﻠﯽ ﺩﯾﮑﻨﺴﻮﻥ
ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﺳﺖ
ﺯﻭﺩ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻣﻦ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺿﻌﻒ ﯾﺎ ﮔﺴﺘﺎﺧﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ!

چه زیبا و چه صحیح.
۰۲ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نه
تو گُم نشده ای
پرندگانِ این دیار
گُشنه بودند
ردِ پایت را خوردند،
آن گاه گُم‌شدگی آغاز شد ...

ساسان تبسمی
بسیار زیبا....
۲۸ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هیچ کس مُتوجه نمی شود
که برخی از افراد چه عذابی را تحمل می کنند
تا آرام وُ خونسرد به نظر بیایند ..

آلدوس هاکسلی
ﯾﮑﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ
ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺪ
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﮐﻮﭼﮏﺍﺵ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺪ
ﯾﮏﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﮐﻨﺪ
ﯾﮏﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻠﺪ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﯾﮑﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﺪ ...

ﻣﺮﯾﻢ ﻣﻠﮏﺩﺍﺭ
""یکی باید آدم را بلد باشد""

ممنون از این انتخاب
۲۵ آذر ۱۳۹۳
چقدر دلنشین بود. ممنون
۲۶ آذر ۱۳۹۳
خواهش می کنم
ممنون از توجهتون
۲۷ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آدم ها تا حدّ مرگ از خود خسته ات می کنند
ترکت نمی کنند
اما مجبورت می کنند ترکشان کنی
آنگاه تو می شوی بنده ی سر تا پا خطاکار!

هوشنگ ابتهاج
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
می خواستم
تو ...
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را
در باران می خواستم
می خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ... دیدن ادامه ›› ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم...

احمدرضا احمدی
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

مهدی اخوان ثالث - م.امید
به خاطر خودت می‌گویم
که سردت نشود
که دلت نلرزد
که ترس برت ندارد
که دستت خالی نماند
به خاطر خودت می‌گویم دوستم داشته باش
که در سالن انتظار بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشی
که در اتوبوس راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانی
که اس ام اس ساده رسیدم، بخواب، دلت را خوش کند
که در مهمانی کسی ناگهان پشت گردنت ... دیدن ادامه ›› را ببوسد
که بتوانی راحت شعر سیدعلی صالحی را کنار دفترت بنویسی
که ترست بریزد و تو هم شعر بنویسی
که ترست بریزد و در کوچه برقصی
که عصر جمعه دستت برود به من زنگ بزنی
به خاطر خودت می‌گویم
دوستم داشته باش
که ادبیات بی استفاده نماند
و شعرهای عاشقانه به کاری بیاید
به خاطر خودت می‌گویم
دوستم داشته باش
بی دوست داشتن تو که نمی‌شود
دوستم داشته باش لطفا
دوستم داشته باش تا از این سطور سطحی گذر کنیم
و به ادبیات برسیم
وگرنه من که سرم شلوغ است و
کاری به این کارها ندارم

پوریا عالمی
به خاطر خودت میگویم
دوستم داشته باش...خوب بود ممنون.
۱۴ آذر ۱۳۹۳
چه انتخاب عالی ای. خیلی خوب بود.
۱۴ آذر ۱۳۹۳
دوستان لطف دارید خوشحالم به دل نشست.
۱۴ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر سفره ى دلم را
برایت باز کنم
مى آیى باهم جمع اش کنیم؟

ایلهان برک