«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درود بر گروه نمایش، به دیدن اجرای مجدد این نمایش رفتیم، نسبت به اجرای قبل تفاوت هایی داشت که به نظرم در ریتم اجرا بسیار تاثیر داشت و به قول معروف خوش ریتم بود بخصوص اپیزود هملت بسیار دیدنی تر شده بود. دو جنس موسیقی در کار بود که بسیار روی کار نشسته بود. جناب شفقی نژاد دست مریزاد. در کل دیدن دوباره اثر به دلمان نشست. همگی خسته نباشید.
نمایشی جذاب با تصاویری چشم نواز که برگرفته از آثار جاویدان ادبیات نمایشی بود.دیدن دوباره ی احمد ساعتچیان روی صحنه لذت دیدن این نمایش رابرایم دو چندان کرد.این نمایش نوید بازیگران جوانی را میدهد که آینده ی درخشانی خواهند داشت. سپاس از آقای کشاورز کارگردان نمایش که در این هیاهوی نمایش های بی محتوا اثری شایسته را به روی صحنه بردند.از خانه نمایش دا نیز بابت حمایت از چنین آثاری سپاسگذارم.
چند نکته درباره بیوگرافی یک بازی
۱. متنی کاملا مدرن که پس از سالها از نگارش آن همچنان به روز است
۲. نمایش از ریتم بسیار خوبی برخوردار است که از همان ابتدا بیننده را درگیر می کند.
۳. در مورد بازی ها، جدای از احمد ساعتچیان دوست داشتنی که همیشه از طرفداران ایشان بوده و هستم، همگی درخشان ظاهر شدند. توانایی های الیکا عبدالرزاقی بر روی صحنه بسیار دیدنی است، رضا مولایی را در نمایش سیستم گرون هلم بسیار دوست داشتم، در این نمایش عالی است،
۴. طراحی صحنه و استفاده کاربردی از وسایل به اندازه و تاثیر گذار است. بخصوص صحنه ی ویلچر
۵.در کل نمایشی دیدنی و حتی میتوان گفت شنیدنی، با دیالوگ هایی ناب.
اجرایی قابل تامل از متن تام استوپارد و کارگردانی خوب جناب سلیمانی. به نظرم نمایش یا فیلمی اثر گذار است که پس از پایان آن در ذهن بیننده شروعی دوباره داشته باشد.این نمایش چنین تاثیری برایم داشت..
خسته نباشید به گروه اجرایی.
ابتدا خسته نباشید به کلیه ی عوامل. چه خوب که مدتی است کارهای خوب در تئاترشهر می بینیم، و ستاره شناس یکی از آن بهترین کارهایی است که این اواخر اجرا شده است، نمایش از متن بسیار خوبی برخوردار است و نیز ترجمه ی خوب. با توجه به اینکه جناب نوری خودشان مترجم و کارگردان نمایش بودند مشخصا تسلط کاملی برمتن و اجرا خودشان دارند، و این شناخت دقیق از متن در طراحی صحنه، لباس و بازیها کاملا پیدا بود.نمایش شما را سرگرم می کند اما لحظاتی نیز یقه ی شما را می گیرد و نکاتی را گوشزد می کند که در واقع ما در زندگی روزمره از کنار آنها به آسانی عبور می کنیم، از نکات بارز کار ریتم نمایش در صحنه های مختلف است که به درستی اجرا می شود،به ویژه سکوت های بجا. نورپردازی و طراحی صحنه کاملا در خدمت اثر بودند، و استفاده از موسیقی ژو دسن به جذاب بودن کار کمک شایانی کرده بود. نمایش از بازی های خوبی برخوردار است، به خصوص احمد ساعتچیان که با ورود او به صحنه نمایش جلوه ایی دیگر به خود گرفت، و من بعنوان مخاطب در انتظار این بودم که صحنه ی بعد چه غافلگیری در بازی او خواهیم دید.ساعتچیان با ظرافت خاصی نکات مهمی از نقشش را به گونه ایی بازی می کند که بیننده به خاطر بسپرد، و وقتی به پایان کار می رسیم متوجه می شویم که دلیل آن چه بوده، اصغر نوری در جایگاه کارگردان نمایش بسیار قابل قبولی را به روی صحنه برده که به قول دوستان تیوالی ارزش دوباره دیدن را دارد.
در ابتدا خسته نباشید به کل گروه. نمایش بعضا بازی های خوبی داشت ولی نوعی عدم هماهنگی در شیوه ی بازی ها وجود داشت. و به همین علت به نظرم نمایش رفته رفته از ریتم ابتدایی خود خارج می شد و در بعضی لحظات کسل کننده. شاید بتوان گفت عدم ارتباط صحیح در روایت بین اپیزود ها به کلیت اثر لطمه وارد کرده بود. طراحی صحنه نه تنها هیچ تاثیر دراماتیکی نداشت حتی می توان بسیار لحظات جز مزاحمت چیزی نداشت. تلاش گروه را نمی شود نادیده گرفت...امیدوارم در ادامه فعالیت هایشان منسجم تر عمل کنند.
برای بار دوم به تماشای این نمایش خوب نشستم. خیلی از لحظات تازه ایی اتفاق افتاده بود که بسیار کار را دیدنی تر کرده بود. احمد ساعتچیان فوق العاده است، چقدر این بازیگر حضور درست ، دقیق و به اندازه ایی داره. همگی خسته نباشید که چنین نمایش گیرایی را به روی صحنه بردید.
در ابتدا یک خسته نباشید به کل گروه نمایش تراس. دست مریزاد واقعا کار خوب ،خوش ریتم، با بازی ها بسیار خوب،. جزو معدود کارهایی بود که همه ی بازی ها یک دست و به اندازه. ممنون از جناب کرامتی بخاطر انتخاب متن و کارگردانی خوب ایشان. از آن دست کارهایی است که تصمیم دارم یک هفته ی دیگر دوباره به تماشایش بنشینم. همه ی چی عالی بود . طراحی صحنه بسیار چشم نواز بود.
بهترین اقتباسی بود که از مده آ دیدم. یک سری نمایش ها سعی دارن به تماشاگر زورکی بگن ما رو جدی بگیر ما داریم کار مهمی انجام میدیم . یک سری هم در کمال ساده گی حرف خودشون رو میزنن . مده ای سن مدار شخصیت های مده آی ژان آنوی و اورپید را به دنیای امروزی آورده و با روایتی درست به آن پرداخته. من پسندیدم. بخصوص بخش های حضور احمد ساعتچیان رو. خسته نباشید.
این نمایش به یک چیز اصلا توجهی نکرده بود. تماشاگر.. کاربران به اندازه در این مورد نظر داده اند. در مورد نمایش متن کشدار و از خود رمان در سطحی ترین وجه تاثیر گرفته بود.
مشکل از بازیگرها نیست. بازیگرها کارشان را انجام می دهند. هدایتشان غلط است چون متن خوب نیست . اجرا در ارائه مفهوم و کارگردانی پا در هواس، بازی بازیگرها به مانند این است که گویا می خواهند کشتی در حال غرق شدن را نجات دهند. با کلمات بازی می کنند.به نظرم تئاتر ( البته شرایط فعلی رو در نمایش کشور دائمی نمی بینم) در سالن های خصوصی بین ادای روشنفکری و خالتور سرگردان است.
در بخشی از نمایش؛ شخصیت سیاه می گوید: فرض کن که فردا صبح از خواب پا شی و جلوی هیچ قطاری نپری! این کارو میکنی؟ و سفید در پاسخ می گوید: بستگی به این داره که تسلیم چی بشم! بنظرم شالوده متن سانست لیمیتد در این لحظه خلاصه می شود که انسان در برابر هر چیزی که تسلیم می شود نگرش زندگی او مشخص می شود. چرخش های متفاوتی که انسان در در ذهن خود ایجاد می کند، بازتابش آن چیزی است که در زندگی نصیبش می شود.
به قول مولانا:
ای برادر تو همان اندیشه ای* مابقی تو استخوان و ریشه ای
قطار سانست لیمیتد نمایشی است دیالوگ محور که بیننده را با سئوالاتی مواجه می کند که قطعا بسیاری از ما در طول روز ، ماه و یا سال به آن اندیشیده ایم. گاهی پاسخی گرفته ایم و گاهی نه. دیدن این نمایش خوش ریتم با بازی های بسیار عالی احمد ساعتچیان و مهدی بجستانی را به علاقمندان تئاتر؛ فلسفه و تاریخ توصیه میکنم. دست مریزاد به گروه اجرایی و کارگردان و مترجم اثر خانم حیدریان.