در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال حسین سلیمانی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 16:46:01
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
حتما به دیدن این نمایش خواهم رفت.
حاج آقا نایب الزیاره باشی...
۰۸ دی ۱۳۹۳
چشم...
حالا چرا نیابت! خب خودتونم بیاید!
۰۹ دی ۱۳۹۳
منتظر قدمهاتون هستیم
۱۳ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سپاس از «مونولیو»!
دلیلش حال خوش این روزهای «ما» و «تئاتر» است و چه دلیلی از این بهتر؟!
وحید هوبخت این را خواند
زهرا این را دوست دارد
سلام
ببینیمت حاج حسین
بهره بردیم از افاضاتتون

اگه عشقتون کشید این موبایلمونه 09125218985

راستی دوشنبه 931007 دارم میرم مرگ فروشنده روببینم

م ن تهران وشما قم؟؟؟ بعیدمیدونم بعدفاصله توفیق دیداررومیسرکنه

امضا یه آدم کوچولو (بروزن یه بوس کوچولو)
یاحق
۰۵ دی ۱۳۹۳
م،ن هم :)
۰۶ دی ۱۳۹۳
همیشه گله مند بودم از فاصله ای که از تئاتر گرفته بودین .
امیدوارم این جشنواره شروعی برای حضور فعالتون در تئاتر باشه.
اجرای خوبی پیش رو داشته باشین.
۰۶ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سه‌شنبه 9 دی ساعت 18 یا 20 فرقی ندارد.
منتظر شما هستیم.
در تماشاخانه آو.
به دیدن «م.ن» بیائید.
چهل دقیقه‌ای با هم خواهیم بود به دیدن پارچه‌هایی که بسته می‌شوند و انارهایی که به صف شده‌اند.
چقدر عالی
چند سالی هست که دوست دارم اجرایی از شما رو ببینم.
۰۶ دی ۱۳۹۳
ممنون
و من چند سالی هست که کاری اجرا نکردم.
:)
از 88 تا حالا...
۰۶ دی ۱۳۹۳
اوه اوه اوه 88
۰۷ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی دوست داشتم در جشنواره بروم جلو و به آقای راعی با اینکه در یک کارگاه فیلم‌نامه شاگردش بوده‌ام بگویم:
«دوره‌ات دیگه گذشته مربی»
(دیالوگ آژانس شیشه‌ای)
...
وقتی کسی دوره‌اش تمام شده باشد، خودش را به در و دیوار می‌زند که با کار گذشته خوبش خود را معرفی کند!
ر.ک:
به تیزرهای فیلم، مصاحبه‌ها و...

همه جا حرف این است که این کار فوق العاده ضعیف ادامه «تولد یک پروانه» است!
کسی زرشک دارد؟!
فیلم خاصی بود. هر کسی باهاش ارتباط بر قرار نمیکنه. باید تو فازش باشی که خوشت بیاد.
۲۳ آذر ۱۳۹۲
یعنی شما خودت رو شاگرد آقای راعی میدونی؟!
۲۱ اسفند ۱۳۹۲
بله دو سال قبل ی کارگاه فیلمنامه نویسی داشت توی صدا و سیما منم میرفتم!
۰۷ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شهید علم الهدی در فیلم:
این چیه که میخوای بخوریش؟ اینکه دیگه پیاز نیست، نگاه کن سبز شده! نخورش این گیاهه!
(خنده و انفجار تماشاگران در سالن اصلی برج میلاد و بغض م.ن)
...
چرا وقتی کاری را بلد نیستیم انجام می‌دهیم؟ هوم؟
امیر رسولی و وحید هوبخت این را خواندند
سید مهدی موسوی، کیمیا TAV و طیبه علیرضایی این را دوست دارند
با نظر شما کاملا موافقم،
ضمنا به نظر من انتخاب آقای کمیلی برای این نقش اصلا مناسب نیست، زیرا ناخودآگاه هنگام دیدن آدم یاد نقش های قبلی بازیگر میافتد، و با توجه به اینکه ایشان اغلب نقش مردهای بازیگوش و خوش گذران را بازی کرده اند، انتخاب خوبی برای نقش یک شهید و جایگاه رفیعش ندارند
۰۱ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهترین روش برای حرام کردن پول بیت المال!
+
خندیدن به همه چیزهای مقدسی که تا به حال برای آن‌ها گریه می‌کردیم!
صنم صباغی و وحید هوبخت این را خواندند
7 جولای و سعید خدایی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اعتراف می‌کنم که سخت است به عنوان یک روحانی معرفی کردن فیلم، سختی‌های خودش را دارد، اما با افتخار و با اطمینان می‌گویم تنهای تنهای تنها فیلم بسیار سالم و خوبی است.
حتی اگر کسی زیاد به حرف فیلم هم اهمیت نمی‌دهد اما به دنبال دیدن یک فیلم خوب و قوی و نشاط آور از نظر فیلم‌نامه، کارگردانی و... است، شک نکند که آن فیلم در این روزها تنهای تنهای تنهاست!
لینک خرید بلیط فیلم و برنامه سینماها
http://cinematicket.org/?p=filmdetail&fid=647&fileid=703
و البته این نوشته نقد نیست!
اما به پیشنهاد گروه همیاری اینجا منشترش کردم...
اعتراف می‌کنم که سخت است به عنوان یک روحانی معرفی کردن فیلم، سختی‌های خودش را دارد، اما با افتخار و با اطمینان می‌گویم تنهای تنهای تنها فیلم بسیار سالم و خوبی است.
حتی اگر کسی زیاد به حرف فیلم هم اهمیت نمی‌دهد اما به دنبال دیدن یک فیلم خوب و قوی و نشاط آور از نظر فیلم‌نامه، کارگردانی و... است، شک نکند که آن فیلم در این روزها تنهای تنهای تنهاست!
لینک خرید بلیط فیلم و برنامه سینماها
http://cinematicket.org/?p=filmdetail&fid=647&fileid=703
گروه همیاری (support)
برای استفاده افراد بیشتری از نظر شما، نوشته خود را زیر برگه فیلم نیز بنویسید.
برگه فیلم: http://www.tiwall.com/cinema/TanhayeTanhayeTanha
۲۸ آبان ۱۳۹۲
آقای سلیمانی خوشحالم که دوباره پست شما رو می بینم.
پیشنهادتون برام بسیار ارزشمنده و در اولین فرصت برای تماشای این فیلم خواهم رفت.
۲۸ آبان ۱۳۹۲
ممنون گروه همیاری و خانم صادقیان...
۲۸ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حدودا هفت سال قبل این نمایش رو در قم دیدیم...
بازیگرا و بخشی از گروه عوض شدن...
مدرن بود ولی من خوشم نیومد!!!
از این تعجب می‌کنم که مگه کار جدید نداشتن؟!
مدت‌هاست برای شهید شدن لازم نیست در میدان نبرد باشی و از زخم‌ تیر و گلوله و فشنگ در خون خود بغلطی...
امروز در راه خدا زخم زبان می‌خوری و از زخم‌زبان، بارها و بارها و بارها شهید می‌شوی...
در خون دلت میغلطی و همه‌ی گناهانت پاک می‌شود جز...
حق الناس...

از: خودم
بیچاره اینجا ایرانه، هرچی بیشتر زحمت میکشی بیشتر تو سرت میزنن؛ بیشتر دل میسوزنی بیشتر بهت انگ میزنن.


از: فیلم نفوذی
به به ، چه عجب حسین آقا ! چشممون به جمال اسمت روشن :)
۲۹ فروردین ۱۳۹۱
فیلمشو دوست داشتم
۲۹ فروردین ۱۳۹۱
کل فیلم علیه اون دیالوگه...
ولی انقدر روح داره اون دیالوگ که منی که خودمو معتقد به این کشور و نظام میدونم دردم میگیره...
۳۱ فروردین ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ماه گمشده...
http://firooze.net/articles/1403
گلناز خصالی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جشنواره تئاتر ماه از سه شنبه شروع شده...
برای دیدن کارها لازم نیست بلیط داشته باشید...
اینم جدول اجراها...
http://www.hhnews.ir/fa/news/1458/%D8%AC%D8%AF%D9%88%D9%84-%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D8%B4%D8%AA%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D9%87

به امتحانش می‌ارزه...
امیرعباس رنجبر این را خواند
همه می‌تونن رایگان استفاده کنن. فقط کافی قبل از اجرا جلوی سالن حضور داشته باشند.
۲۰ آبان ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مدیر مدرسه‌ای هرچه معلّم برای یک کلاس می‌فرستاد بچه‌ها اذیتش می‌کردند و معلّم را فراری می‌داند...
یک... دو... سه... چهار... پنج... شش.. هفت... هشت... نه... ده... یازده...
یازده معلّم را بچه‌ها اذیت کردند و فراری دادند...
مدیر مدرسه تصمیم گرفت دوازدهمی را نفرستد...
گفت بچه‌ها باید بیایند عذرخواهی کنند، ابراز پشیمانی کنند، نادم شوند و زاری کنند و انابه تا معلّم دوازدهم را بفرستم برایشان...
.
.
.
این است داستان غیبت معلّم دوازدهم و مرثیه انتظار...

از: خودم
خیلی زیبا بود حسین جان

مرثیه انتظار را به خوبی تشریح کردی.... حقیقت محض
۰۴ مهر ۱۳۹۰
چی بگم که در اوج سانتی مانتالیسم هم حرف زور هست و به قول اون پیرمرده تو فیلم آژانس شیشه ای: بله که می ترسم! تو تفنگ داری!
حالا که معلم ها تفنگ دارند باشه! نیاز داریم! بفرستید لطفا!
۰۵ مهر ۱۳۹۰
معلّم ما تفنگ ندارد...
حتی شلنگ و خط کش هم ندارد...
با شاخه نبات و گل می‌آید...
معلّم معلّم است...
۰۶ مهر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تئاتر زائیده "ذهن" است و ذهن "انسانِ کامل" بزرگ‌تر از همه‌ی عالم...
انسان که کامل شد ذهنش می‌شود بزرگترین جای عالم و آن وقت است که هر پرسش و پاسخی را در فرم تئاتر از ذهن می‌گذراند و تئاتر می‌شود محملی برای پرسش‌ها و پاسخ‌های بزرگ فلسفی...
×××
اگر در بیرون این مسئله نیست و یا کم است، مشکل از تئاتر نیست!
مشکل از ذهن "انسان ناقص" است...
آن "انسان تئاتری" باید کامل شود و کمالش این‌گونه محقّق است که دستش را در دست "انسان کامل" دیگری بگذارد و از تربیت "او" کامل شود...
هوم؟!
آرش رستمی، احسان طهماسبی و مسعود محمدی این را خواندند
سامه بلوری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
1.
شماره یک و دو روی نیمکت نشسته‌اند...
شماره یک: وقتی بهت فکر می‌کنم قلبم درد می گیره!
شماره دو: اوهوم... منم وقتی می‌دوئم قلبم درد میگیره!

یک بغضش را می‌خورد و دور می‌شود دو با تحیر دور شدن یک را تماشا میکند...

2.

شماره دو: خیلی وقته می‌خوام ی چیزی بهت بگم!
شماره یک: جدی؟؟؟ راستش منم خیلی وقته منتظرم...

شماره یک سرخ می شود و باقی حرفش را ... دیدن ادامه ›› می‌خورد...

شماره دو: صد تومن داری بهم قرض بدی؟
شماره یک: بله...

شماره دو پول را می‌گیرد و دور می‌شود... شماره یک در سکوت گریه می‌کند.

3.

چراغ های مسجد همه خاموشند شماره یک دستش را می‌برد سمت گوشی، نور گوشی پخش می‌شود، دفترچه تلفن را باز می‌کند...
همه را یک به یک دعا می‌کند، دوست، فامیل، آشنا... و حتی کارمندان بانکی که شماره‌اش درون گوشی ذخیره شده است را...
و از همه بیشتر شماره دو را...
خودش فراموش می شود... نام خودش در گوشی نبود...

4.

خدا خوشحال است، ملائکه تحسینش می‌کنند...
هرچه را برای دیگران و شماره دو خواسته بود را خدا برایش می‌خواهد...
ضمیمه‌ی یک شرط:
دوری از گناه...

5.

شماره یک روی نیمکت پارک نشسته است، شماره دو و سه دست در دست هم رد می‌شوند...
باران می‌بارد... شماره یک صورتش را رو به آسمان می‌گیرد...
اشک های خدا یک به یک صورتش را بوسه می‌زنند..

6.

شماره دو و سه بچه‌ای به دست می آیند، شماره یک شماره دو را می‌شناسد، شماره دو شماره یک را نمی‌شناسد، شماره دو و سه و بچه‌شان از روی یک می‌گذرند...
یک مدت‌هاست که خوابیده است و پیر عابری هر شب جمعه پتوی سنگی‌اش را گلاب پاشی می‌کند.

7.

یک صف طولانی از انسان‌های خوشحال...
هرکدام عضوی‌شان ناقص است...
هر کدام عضوی‌شان مجروح است به خون...
خدا شماره یک را صدا می‌زند و ته صف جایش می‌دهد...
کسی ندا می دهد:

قال رسول الله(ص): من عشق فعفّ ثم مات مات شهیدا...
رسول خدا(ص) فرمودند: هرکس عاشق شود و پاکی به خرج دهد بمیرد، شهید مرده است.
کتاب کنز العمال/ حدیث شماره 6999


از: خودم
خیلی زیبا بود ...

سپاس .همه رو دوست داشتم و از نوع نگارشتون خیلی خوشم اومد .
۲۲ شهریور ۱۳۹۰
زیبا بود. خیلی
۲۲ شهریور ۱۳۹۰
قشنگ بود. شماره ی چهارم فکر کنم یه "را" اضافی نوشتی. نگاه کن!
۲۳ شهریور ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کارگردان... نویسنده... بازیگر... طراح‌صحنه... آهنگ‌ساز و...

وقتی روحشان حس پرواز داشته باشد تئاتر می‌سازند...
تئاتر بال‌هایشان برای پرواز است...
و این روح برای بال‌ گشودن نیازمند عشق...
ممنون آقای میرباقری...
درس پس می‌دیم... :)
ذکر خیر شما زیاده پیش ما...
از نقدهای خوبتون به کارها...
خوندمشون توی سایت...
۲۲ شهریور ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرگ آغاز زندگی است...
می‌خواهم شروع کنم زندگی کردن را...

از: خودم
آقای سلیمانی ، ممنون از حضورتون
۱۹ شهریور ۱۳۹۰
وقتی دوست‌دارها مرده‌اند...
وقتی دوست‌دارها قلب‌هایشان مرده است...
بهتر است بمیری تا دوباره زندگی کنی...
در کنار گورستانت قلب‌هایشان نیز هست...
۱۹ شهریور ۱۳۹۰
من هم همینطورمی‌خواهم شروع کنم زندگی کردن را...
۱۹ شهریور ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پشت سرم حرف بود...
چندی گذشت و حرف‌ها تبدیل شدند به حدیث...
می‌ترسم بیشتر بگذرد بشود آیه و کم‌کم سوره‌ای شود و بعد هم حتما کتابی...

می‌دانم دیری نخواهد گذشت که پیامبری نازل شود و معجزه‌اش باشد همان کتابی که روزی حرف بود پشت سر م.ن... آخر سرهم حتما بگیردنم و ببرندم اوین و به جرم علت شدن بر ارسال رسول جعلی تکفیرم کنند...
چه کنیم از دست جماعت متوهم و نادان...
ها؟؟؟

از: خودم
خیلی دوستش داشتم.
۰۵ مرداد ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفت:
- روز پدره نه روز مرد شما چرا به خودتون می‌گیرید؟؟؟ والا...
دیدم بی‌راه نمی‌گوید نوشته‌هایم را نشاندم جلویش و بهشان خیره شدم گفتم این‌ها فرزندان م.ن هستند...
.
.
.
تبسمی کرد و روز پدر را تبریکم گفت...

از: خود
:) این ها فرزندان من هستند!
۲۶ خرداد ۱۳۹۰
ایضا نظر شبنم جون...
۲۷ خرداد ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید