«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
چشمانم را چگونه تنبیه کنم
که هر چه بگویم و دعوا کنم
آخرش یک حرکت ساده ات
چشمانم را از خود بی خود میکند...
سیگار چقدر میچسبد
وقتی میان دودهایش
تصویر محو تو را میبینم
و حسی نا آشنا مرا در مینوردد
حسی چون آغوش تخیلی تو
لخت میشود تنم
و آرام میگیرم در تخیل
و میان دود و تصویر محو تو
دنیا را بدرود میگویم
سلام دوستان گل
کسی میتونه پرفورمنس (فک کنم اینجوری مینویسن :-) )رو برام کامل و دقیق تعریف کنه؟
و آیا کسی خبر داره که الان پرفورمنسی موجود هست یا نه؟
میخواهم کشف جدیدم را ثبت کنم
کشف کرده ام، احساسات هم گرد است....
از تو هم ممنونم
کمک تو سبب کشفم شد
آنگاه که احساساتم را توپ فوتبالت کرده بودی، فهمیدم
فهمیدم که
احساسات هم گرد است
همه چی از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادشه....
گاهی هم فهمیدن بزرگترین اشتباه آدمهاست
حال میفهمم که خیلی چیز هارا نباید می فهمیدم..... «رهام»
شاید در قعر جهنم باز هم دیداری باشد
دیداری میان من و تو
تو را محاکمه میکنند برای رفتنت و ویران کردن یک زندگی با خاطرات نا مفهومت
و من هم
به خاطر سرزنش ادم ها و دنیایشان به خاطر نادیده گرفتن عشق
به امید دیدار
«رهام»
از نوشته هام بدم میاد، نمیدونم چرا
کسی نظری داره؟؟؟
Bavar nemikardam
Vali hala bavaram mishe
Vaghti roghan tamum koni ya simet bebore ya disconect beshi
B har ashghali mikhandi
Bhar kare jelfi mikhandi
Va dg hich chizo hich kas barat mohem nis
دلم کمی آدم میخواهد
هوس بوی تن انسان هارا کرده
خسته است از این جمع نا معلوم
که پوستین انسان دارند
اما بوی انسان نه
دل آدم نه
حس حوّا نه
نمیدانم چه هستند و نمیخواهم بدانم
فقط دلِ بی قرارم کمی آدم بخواهد
به کجا پناه بیاورم ای مادر؟؟؟
کجا دردهایم را میتوانم زمزمه کنم
که همان درد را اهرمی بر دردم نکنند؟؟
کجا سرم را بگذارم برای لحظه ای آرامشِ بی منت؟؟؟
مادر
دلم آن روز هایی را میخواهد
که تمام دنیایم
و آدمها و
معشوقه هایم
تو بودی
چقدر زیباست دنیا
همه ی مردمان خوب و مهربانند
همه در اعماق قلبشان غمی سخت دارند
که مهر لبخندشان نمیگذارد دیگران هم شریکش شوند
اگر کودکی زمین بیوفتد
دیگر مادرش را فریاد نمیزند
از بس که دیگران به دادش میرسند
و چقدر دوست داشتنی و زیباست عشق های جاودانه ی این دنیا
چشمهایمان تنها غرق در یک چشم میشود
تنهایمان در این دنیا فقط با یک تن میخوابد
اما حیف که گاهی مجبوریم همه چیز را خاموش کنیم و
از این دنیای زیبایمان بیرون برویم و
برگردیم به همین جهنم که واقعیتست...
با چشمانی خیس و اشک آلوده
میشمارم قدمهایت را
حدس میزنم فاصله ی دور شدنت را
و محاسبه خواهم کرد لحظه ی مردنم را
از ندیدنت
سلام دوستان هنر دوست و مشتاق به هنر
من عاشق تئانر بازی کردن هستم، ولی خب از کودکی تا بحال کسی منو همراهی نکرد
دوست دارم الان که تا حدودی زندگی شخصیم شکل گرفته شروع به تئاتر کار کردن کنم
اما هیچگونه ایده ای برای اینکه از کجا شروع کنم ندارم