فرشته : حالا تو خودت بخشی ازاین تاریخ ستمدیده ای بنیامین.
شاید زمانی کسی با بیاد آوردنت در لحظه خطر بتواند به رهایی بیندیشد وتو را رستگار کند. مانند همین دم.
#فرشته_تاریخ
#محمد_رضایی_راد_______________________________________به بهانه نمایش «فرشته تاریخ»
سه ساعت پرسه در ذهن بنیامین، و نهایتا مرور بسیاری از نظریات ایشان و همذات پنداری مخاطب با شرایط ذهنی و حتی جسمی بنیامین در واپسین روز زندگی اش به طوریکه حتی درست در بیست و پنج دقیقه به پایان، از مخاطب درخواست میشود تا با درک این رخداد خود به جای بنیامین تصمیم نهایی را بگیرد. بدیهی است که تن خموده و ذهن خسته تماشا گر از مرور این همه فکر! مرگ هر چه زودتر بنیامین را می طلبد و مرگ کارکرد خود را به مثابه رهایی بنیامین و مخاطب، توأمان! باز میابد.... بنیامین فیلسوف امر ناتمام بوده است و همواره کوشیده تا به ما بفهماند که باید بار ها و بارها در گسست ها و رخداد های تاریخی درنگ کرد و صداهای ناشنیده را به گوش جان شنید! قطار تاریخ تنها این گونه است که به مسیر رهایی نزدیکتر میشود، اگرچه این یادآوری هزاران باره رخداد ها و درنگ در گسست ها ممکن
... دیدن ادامه ››
است فرساینده و بیهوده به نظر آید اما نباید فراموش کرد که "امید" حاصل "امر ناتمام" است...! و رخداد ها بیش از آنکه حاصل وقوع پدیده هایی نادر باشند بلکه حاصل «آگاهی» مخاطبان خواهند بود.. نکته دیگری که به خوبی در طول اجرا به دست می آمد،باز نمایی چگونگی سو استفاده قدرت(در اینجا فاشیسم) از «شرایط اضطراری» برای غلبه بر نظم فوکویی ناگزیر میباشد، به طوریکه در شرایط اضطرار القا شده توسط قدرت، حتی هنرمند و هنر نیز سمفونی های باشکوه!در مدح آن سروده و ارکان جامعه سراسر به خدمت قدرت در می آید!!
: «بازی عوض شده بنیامین! دیگر اینک ماتریالیسم است که چون «کوتوله» عروسک گردان الهیات است!!»
گذشته از ما انتظار دارد رستگارش کنیم، و تنها یک جامعه ی رستگار شده قادر است گذشته اش را «تمام و کمال بازیابد.». رستگاری نیازمند یادآوریِ بی کم و کسرِ گذشته است...
شاید این وظیفه بر دوش یکی از «ما» مخاطبان نمایش است که هر چه سریعتر «کیف دستی» بنیامین را بیابد! و سفر ناتمامش را به مقصد تکمیل کند.....
معمولا ترجیح میدهم قبل از دیدن نمایش چیزی به عنوان پیش نیاز در مورد آن مطالعه نکنم اما در مورد این اجرا گمان میکنم تسلط قبلی بر حداقل تیتر اندیشه های بنیامین میتوانست لذت تماشای آن را افزون سازد...
____________________________________________________هر لحظه از زمان،
دروازه ی گشوده ای است
که موعود
از آن به درون خواهد آمد.
والتر بنیامین
______________________________________________________________________
پی نوشت :نمیدانم چرا بعد از نمایش بی اختیار یاد دیالوگ معروف هزاردستان افتادم:
جماعت خواب ، اجتماع خواب زده ، جامعه چرتی...!