«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فیلم از این آبکی تر و چرت تر هم میشه؟!! چقدر توو این مملکت بودجه زیاد داریم که صرف ساختن این فیلما میشه!! این رضا کیانیان، همونیه که توو فیلمای فرمان آرا بازی کرده؟ حیف پول و وقت که واسه این فیلم گذاشتم. متاسفم.
خیلی وقت بود تئاتر نرفته بودم. و خیلی وقت تر بود یه تئاتر خوب نرفته بودم.
این تئاتر یه نمایش قوی بود از آدمایی که گذشته شون رو با یه نخ دنبال خودشون میکشن. آدمایی که گیر کردن تو گذشته شون. بازیها عالی بود و ریتم نمایش به هیچ وجه کند نشد. در کل راضیم.
اسم های درشت و دهن پرکن و کار ضعیف!
یک ساعت اولش که سر کار بودیم کلا! ریتم نمایش خیلی کند بود. بعدش هم یه کم حس نوستالژیک فیلمای قدیمی حال و هوا رو عوض کرد، اما بازم ارزشش رو نداشت به نظرم. حس بازیگرا وقتی داشتن تیکه های فیلمای قدیمی رو بازی میکردن، حداقل به من یکی که منتقل نمی شد.
و من
هر سال
سه ماه
پاییز را
به خیابان ها
کوچه ها
ابرها
درختها
و رهگذرهای سر به زیر دست در جیب
امانت می دهم...
و باز دوباره
در گوشه ای از اطاقم
پنهانش میکنم...
یه کپی با کیفیت از "عامدانه، عاشقانه، قاتلانه"
میدونم که مقایسه ی دو تا کار چندان درست نیست، اما به نظر من تو عامدانه، عاشقانه، قاتلانه بازیها تاثیر گذارتر بود و متن هم یه کم بهتر بود. اما انصافا سخت میشه از این کار ایراد گرفت. یه جاهایی تو دقایق 30 و 40 ریتم کار یه کم کُند شده بود اما کلا خوشحال و راضیم ازین کار.
من یادمه که این متن خیلی زودتر از اجرای عامدانه نوشته شده. خبراشو خونده بودم. این دلیل نمیشه چون این گروه دارن بعد از اونا اجرا میرن پس یه کپی از اوناست... متاسفانه زمان بندی اجراها ما رو به قضاوت می کشونه.
آقای سلطانی تئاتر عاشقانه، عامدانه اولین باری که نوشته و اجرا شده چندین سال پیش بوده و این توی بروشورش هم هست. در ثانی وقتی یه تئاتر به شدت آم رو یاد یه تئاتر دیگه میندازه نمیشه که چشامونو ببندیم و بگیم نباید بندازه.هر کسی که هر دو کار رو دیده همین طور حس کرده ونظر داده.شما هم احتمالا تئاتر عاشقانه، عامدانه... رو ندیدی که میگی چرا قضاوت می کنین.
یه کتاب PDF که شامل 80 شعر عاشقانه ست...
"تمام روباههای جهان اهلیِ مناند"
چه برای اونایی که مخاطب این شعرها رو دارند و چه اونهایی که کسی رو ندارند که این شعرها رو بهش تقدیم کنند...
کاری از رادیو روغن حبه انگور...
کار خوبی بود. راضیم. رایکا با سن کمش عالی بود. بهاره مشیری هم خیلی خوب بود. حتی بهتر از آنا نعمتی.
حواشی جالبی هم داشت! خانم نسرین ستوده بین تماشاچیا بودن. و جالب اینکه "امیرحسین" آکادمی موسیقی گوگوش هم بود!!!!!!
چقدر حیف که نتونستم بانوی ستودنی رو ببینم.
منم موافقم که نقش خوانی خود بهاره مشیری بهتر از بقیه بود. در کل همه بازیگرا برای این اجرا ارزش قائل شده بودند و وقت گذاشته بودند و تمرین کرده بودند و این خیلی ارزشمنده.
اسمهای گنده و دهن پرکنی داشت اما به دلم نچسبید. یه تیاتر بود فقط! نکته ی خاص دیگه ای به ذهنم نمیرسه دربارش. انتظارم بیشتر از اینا بود. بیچاره فرآواز! اولش 2 دقیقه (شایدم کمتر) خوند و تقریبا 58 دقیقه ی بعدی رو میتونم بگم تماشاچی بود!
بیشتر کامنتایی که درباره روایت ناتمام خوندم منفی بود.......نطرات در یک سطح بود.در صورتی که خیلیا تعریف اجرای دوره ی قبلشو میکردن.منم انتظار همون تعریفارو داشتم....یعنی متن قوی نداشت؟ یا مثلا بازی علی سرابی که جایگزین شکیبا شده بود خوب نبود(اگه اشتباه نکنم)؟.میشه گفت ارزش 1بار دیدنم نداره؟؟؟؟
گیلدا این کارو نکن
حتماً برو کارو ببین
فوق العاده نیست
ولی هم به یه بار دیدنش می ارزه
هم اگه داری حرفه ای تئاتر رو دنبال می کنی،
کاری نیست که بشه از دستش بدی.
خانم ساسانپور نظر من هم نزدیک به همین نظراتیه که گفتید، از دید من کار ضعیفی نیست، بازی های خوبی هم داره، بازی علی سرابی رو هم من دوست داشتم، اما خب اگر نبینید هم چیز خاصی از دست ندادید. نمایشنامه معمولی ای داره و هیچ پارامتر تاثیرگذار برجسته ای در نمایش وجود نداره. برای مثال پالت که پارسال برجسته ترین بخش کار بوده امسال وجود نداره و گروه موسیقی ای که جایگزین شده اصلا چنگی به دل نمیزنه.
شما "کمی بالاتر" رو دیدید؟ به نظر من این کار توی حد و اندازه ها و تم همونه از نظر ارزش دیدن. یعنی اسمای بزرگ و خواننده خوب ولی کار معمولی. همه چی در حد معمولیه. نکته اینه که کار اونقدر سنگین یا پیچیده نیست که بگم علی سرابی خوب بازی نمیکنه. معلومه که کار کاره ساده یی هستش که شاید یه بازیگر معمولی هم خوب بتونه از پسش بربیاد. انگار بخوای با بنز 80 تا بری! این کارو با پرایدم میشه کرد و دلیلی نمیشه که بنز بد باشه یا پراید خوب. اگر میخواید ببینید به عنوان یه کار معمولی و با این توقع برید.
جناب بهرنگ و جناب کسایی فرد ......ممنون از توضیحات بیشترتون.........با اینکه برای تک تک بازیکراش مخصوصا سرابی و کوثری و سیدی احترام زیادی قائلم....ولی با خوندن نطرات شما به این نتیجه رسیدم که این کارو نبینم و منتطر کارهای بهتری از هومن سیدی باشم..........بازم ممنونم
دیدن کار توصیه میشود...چرا که حتما لذت می برید(کم و زیادشو دیگه نمیدونم)(البته اگر بهای بلیط هم برای شما مهم است که کمی می شود شک کرد)
در مورد نقش آقای سرابی به نظرم آقای سرابی برای این نقش خیلی زیاد بود...
ما تماشا چیانی هستیم
که پشت درهای بسته مانده ایم!
دیر امدیم!
خیلی دیر...
پس به ناچار
حدس میزنیم،
شرط میبندیم،
شک میکنیم ...
و آن سوتر
در صحنه
بازی به گونه ای دیگر در جریان است ...
خسته شدم از بس مصیبت و بلا دیدم. نگران بودم که نکنه لحظه ی آخر فیلم یه شهاب سنگ رو سر نازنین فرود بیاد!!
واقعا ساختن یه فیلم مثل بچه های آسمان یا سینما پارادیسو که توش انرژی مثبت و حس خوب باشه اینقدر دور از ذهن و غیر ممکن شده؟؟ نمیگم این فیلم، فیلم بدی بود. اتفاقا بازیا و کارگردانی فیلم خوب و قابل تحسین بودن اما احساس می کنم امثال این فیلم و حوض نقاشی و هیس و ... دیگه زیاد از حد شدن و فقط در تمام مدت فیلم باید حرص بخوریم.
آقای نداف، به نظرم درگیر کردن فکر مخاطب با عصبی کردن و اصطلاحا روی مخ مخاطب راه رفتن فرق داره. این فیلما که نام بردم فقط روی مخ راه میرن!
آقای مرادی به نظر من داشت! شاید هم آستانه ی تحمل من پایین اومده از بس از این جور فیلما دیدم.
آقای سعادتی اینطوری که شما گفتی، خدا به خیر کنه!!
2 بار دیدم این نمایش رو، یک بار برای اجرای اول و بار دیگه هم سه شنبه.
توی اجرای سه شنبه دو تا اپیزود با هم ادغام شده بود و داستان کوتاه شده بود. به نظرم دفعه ی دوم خیلی سردرگم بودم. با اینکه با حال و هوای نمایش آشنا بودم ولی احساس می کنم فضای خالی توی داستان زیاد بود و این به نظرم به خاطر ادغام دو تا اپیزود با هم بود. واقعیتش یه کم برام خسته کننده شده بود و به خاطر تعداد زیاد تماشاگرا یه کم کلافه بودم.
یه نکته ی دیگه هم برام تاسف برانگیز بود. شب دوم توی یه قسمت نمایش که بازیگرا باید از در گالری عبور می کردن یکی از دوستان محترم! تماشاچی محکم کوبید به پشت گردن یکی از بازیگرا که راه برو! چرا اینقدر آروم میری!!!! و بعد با دوستاش شروع کردن به خنده!!!!!!!! اون بازیگر بیچاره هم اول شکه شد و بعد سعی کرد خودشو کنترل کنه و هیچی نگفت. من هم رفتم بین این دو نفر قرار گرفتم که ادامه پیدا نکنه. این سبک تئاتر اجرا کردن فکر می کنم یه فرهنگ سازی هم نیاز داره که اینجور اتفاقا رو نبینیم.
و نکته ی آخر اینکه خیلی از تماشاچیا توی راهروها یا روی پله ها سردرگم بودن و داستان رو گم کرده بودن و بازیگری که باید اونا رو به دنبال خودش میکشوند بیخیالشون شده بود که اینم به نظر من یه ضعف بود.
دقیقن از زیبایی های اجرای تئاتر اینتراکتیو همین دست مسائلی هست که شما در اجرای روز سه شنبه به آن اشاره کردید
برخودر زشت اون تماشاگر اصلن موجه نیست اما کاملن پذیرفته شده است. یعنی وقتی چنین فضایی برای مخاطب می سازیم حتی بیشتر از این ها ممکن است از سمت مخاطب انتظار رود چون اتفاقن مخاطب از هر فرهنگ و سلیقه ای به تماشا ... دیدن ادامه ›› می آید
راجعه به رها شدن مخاطبان از پارتنر باید گفت چهار پنج نفر از بازیگران نمایش اصلن داستانی ندارند و حضور اون ها صرفن به همین منظوره که اگه مخاطبی تنها بود یا پارتنرش رو گم کرد بلافاصله دوباره اون رو به روند داستان متصل کنه. بنابراین فکر نکنم مخاطب مورد نظر تا آخر نمایش از داستان جا مونده باشه
(برای مثال من یه بار خودم از قصد رفتم روی یه کاناپه دراز کشیدم بعد از چند دقیقه یه نفر اومد گفت پارتنرت کو؟ بعد با هم رفتیم پیداش کردیم :دی)
در رابطه با اپیزودهای ادغام شده نظری ندارم. اگه بگید کدوم اپیزودها ممنون می شم ازتون. برای منم جالبه بدونم
من اجرای دوم را با 2 نفر از دوستانم رفته بودم و اونها یه شخصیت دیگه به غیر از شخصیتی که من دنبال می کردم رو انتخاب کردن ولی در آخر نمایش دیدم همینجور سرگردونن و بعد از نمایش گفتن شخصیتی که انتخاب کرده بودن 7 - 8 نفر دنبالش بودن و اونا رو که یه لحظه گمش کردن فراموش کرده.
توی اجرای اول 2 بار رقص با موزیک داشت و اتفاقاتی که توی اجرای سه شنبه توی یه اپیزود بود، شب اول توی 2 تا اپیزود اجرا شد و بینشون یه فاصله از نوع رقص داشت.
من به شدت از این نمایش خوشم اومد
اما یه سوال: آیا نمایشی چنین بی ساختار باعث نخواهد شد که از فردا هر روز 20-30 نفر آدم دور هم جمع بشن ادا و اصول از خودشون در بیارن بگن نمایش اینتراکتیو کار کردیم منظورم اینه که راهکار بدید که این سبک نیامده به پرتگاه تکرار نیفته و به قول خودمون خز نشه
البته نیامده که نیست. مدت زیادیه کار می شه. کارکردان های حرفه ای ما معمولن به خاطر مسائل گیشه و ریسک های مالی و محدودیت های تهیه کنندهاشون کمتر سمت همچین اجراهایی می رن. آقای پورآذری نمایش هاشو بدون یه هزارتومنی سرمایه اجرا می برن. بچه ها هم اگه چیزی لازم داشته باشن می خرن آخر اجرا از پول بلیطا پولشونو پس می گیرن. اما راجع به حرفی که زدید و اینکه 20 -30 نفر آدم دور هم جمع بشند و ادا اصول دربیارند باید بگم کها بله! ...حتی آن هم تئاتر است. آقای پورآذری دیگه به تئاتر حتی چندان به عنوان هنر نگاه نمی کنه و معتقده تئاتر خود زندگی کردن است. در کارگاه های ایشان دقیقن 20 -30 نفر آدم دور هم جمع می شوند و حول یک موضوعی (قدرت، بحران هویت و...) دست به بداهه پردازی می زنند و به تدریج و با گذشت جلسات تمرین حاصلش می شه یکی از همین نمایش هایی که شما از دیدن آن راضی بودید. اصولن خلاقیت لیبرال ترین حکومتی است که می شه متصور شد حسام جان. هیچ مرز و قاعده ای نیست.
اینکه می تونستی خودت رو درگیر این نمایش کنی، برام خیلی جالب بود حتی چندبار با چندتا از بازیگرا خودمو درگیر کردم و به چالش کشوندمشون ولی هربار واکنش خوبی ازشون دیدم که نشون می داد خوب با شخصیت و فضا درگیر شده بودند(البته نه با پس گردنی زدن). حتی یکیشون آخر اجرا ازم تشکر کرد که نشون می داد اون ها هم انتظار به چالش کشیده شدن داشتند.
مشکلی هم که با دوستانم در انتهای اجرا برام پیش اومد این بود که همگی دنبال هدف و پیام اخلاقی بودند در صورتی که به نظر من آقای پورآذری تنها می خواست یک تجربه و فضا رو به مخاطب القا کنه بدون هیچ پیامی اخلاقی و حتی داستان در درجه دوم اهمیت قرار می گرفت.
شهاب جان درجه ی دوم که چه عرض کنم، می شه گفت این اثر یه اثر کاملن ضد قصه هست. و درستش هم همین است. وقتی کارگردان یه همچین فضایی رو برای مخاطب می سازه، به هیچ وجه دیگه نباید دنبال یک درام قصه گو باشه چرا که اصلن نیازی به تعریف قصه نداریم. حرف شما کاملن درسته. تماشاگر پس از پایان اجرا فضایی رو که در نمایش براش ساخته شده رو با خودش می بره و به نظرم ماندگاری نمایش در همین هست که تأثیرش ناشی از فضاست نه متن و دیالوگ که به قول خود اقای پورآذری ده سال دیگه از متن یه نمایش شاید چند دیالوگ آن هم نقل به مضمون به خاطر بیاوریم. ولی چیزی که شاید بعد از ده سال هنوز با ما باشه فضای نمایشی هست که برامون ساخته شده. که انصافن هم پورآذری در این نمایش به خوبی از پس ساختن فضا برای مخاطب براومده بود. من هر سه بار بعد از دیدن نمایش حال فوق العاده ای داشتم و فضا هنوز با من بود.
موافقم باهات شهاب جان. اون چیزی که توی این نمایش در درجه ی اول اهمیت قرار داشت شیوه ی اجرا بود و نه متن و داستان. کلا به نظر من دیالوگها خیلی ساده بود و داستان فضاهای خالی از نظر دیالوگ خیلی زیاد داشت. بهتر بگم، اصلا دیالوگ خاصی نداشت!