در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال اردشیر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:48:17
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تن و بدنم لرزید با دیدن این فیلم. هی گفتم نکنه من هم پیر بشم همینقدر خرفت بشم (با فرض اینکه الان خرفت و ابله نیستم) وقتی کیمیایی به این حال و روز می‌افته به سر ما در پیری چی قراره بیاد؟ خلاصه کل فیلم رو با هراس از مرگ و پیری و نیستی و اینها طی کردم.
همینقدر برای دوستانی که فیلم رو ندیدن بگم که در مطلع این اثر درخشان از حضرت استاد کیمیایی٬ یک عده لات و لوت مهناز افشار رو از خونه‌ش در خیابون فرشته می‌دزدن و می‌ذارنش تو ماشین که ببرنش لواسان و تو راه تصادف می‌کنن و مهناز افشار خونین و مالین از ماشین میاد بیرون و چندتا تلو تلو می‌خوره و می‌ره تو یک سینما قایم می‌شه که چند نفر دیگه اونجا مشغول بیلیارد بازی کردن هستن. سینما کجاست؟ خیابون لاله زار! توجه فرمودید؟ از فرشته که بخواین برین لواسون از لاله زار رد می‌شین! این مسیر سر راست‌تره٬ استاد کیمیایی خودش هر روز از همین مسیر می‌ره لواسون پیش سلطان علی پروین.
بازم بگم؟ هیچی خلاصه مهناز افشار لت و پار وارد سینمای متروکه‌ای که تبدیل به باشگاه بیلیارد شده می‌شه و ممرضا فروتن بهش می‌گه:«سینما جای موتور و بیلیارد نیست٬ اینکه شما به سینما پناه آوردی خوبه» و در این لحظه استاد کیمیایی به کل تاریخ سینما از لومیر به این ور ادای دین فرمودن٬ حالا اینکه ما عوق زدیم زیاد مهم نیست. بعد این زن بدبخت خونین و مالین رو زمین افتاده بود٬ دو تا مرد با غیرت هم تریپ فردین و بهروز (آه استاد٬ کپی رایتش هم مال خودته لامصب) گفتن که ازش حمایت می‌کنن و نمی‌ذارن بهش آسیبی برسه و اینا. وسط همین دیالوگ‌های فردینی و مرام معرفتی یهو می‌گفتن که «من دلم یک دست پیرامید مشتی می‌خواد» و زنه همینجور رو زمین ازش خون می‌رفت و اینا می‌رفتن یه دست بیلیارد بزنن و کلا مهناز افشار فراموش می‌شد و پنج دقیقه به تماشای بازی بیلیارد می‌نشستیم همراه با تیکه کلام‌های لمپنی قماربازهای بیلیارد (مثلا ممرضا فروتن پیتوک می‌داد و اون یارو بهش می‌گفت:«دستت تمیزه اون توپم بردار» که اهل فن می‌دونن یعنی خاک بر سرت با این پیتوک دادنت)
من تا آخر فیلم فقط به این امید نشستم که به فیلم صفر بدم. شکر خدا اکثریت سالن هم با من هم عقیده بودن. سه چهار ... دیدن ادامه ›› تا دونه رای هم توی جعبه‌ی «خیلی پسندیدم» افتاده بود٬ دلم می‌خواست یه گوشه وایسم ببینم اینا که به این فیلم ۴ از ۴ می‌دن چه شکلی هستن. آرمسترانگ هم برای دیدن سطح ماه اینقدر کنجکاو نبود که من برای دیدن قیافه‌ی این عزیزان. هرچند که موفق نشدم ببینم کسی چهار بده و همه‌ی چهاری‌ها رای رو داده بودن و صحنه رو ترک کرده بودن.
تا یادم نرفته بگم که خود حضرت استاد کیمیایی هم به همراه ممرضا فروتن و اعوان و انصارشون در سینما حضور داشتن. آخر سر که مردم داشتن سالن رو ترک می‌کردن یه آقایی وسط صندلی‌های خالی٬ تک و تنها شروع کرد یک نفری و رو به کیمیایی و فروتن دست زد براشون. خود اون جماعت هم مونده بودن که این یارو داره مسخره‌شون می‌کنه یا جدی جدی داره تشویق می‌کنه؟ ما هم آخر سر نفهمیدیم.
یادمه سال آخری که علی پروین سرمربی پرسپولیس بود٬ کل فصل همه‌ی طرفدارهای پرسپولیس دعا دعا می‌کردن که پرسپولیس ببازه که پروین بکشه بیرون از تیم. در این حد که وقتی حریف گل می‌زد تشویقش می‌کردن. اوجش هم بازی با فولاد خوزستان تو آزادی بود که پرسپولیس چهارتا گل خورد و ابراهیم میرزاپور (دروازبان فولاد) بعد از اون بازی یه راست رفت تیم ملی از بس که خوب بازی کرد. تماشاگرهای پرسپولیس هم کل بازی فولاد رو تشویق می‌کردن که داره پرونده‌ی علی آقا تو پرسپولیس رو می‌بنده. همین هم شد. پروین بعد از اون بازی رفت و دیگه هیچ وقت خیال نیمکت پرسپولیس به سرش نزد. از همین منظر٬ متروپل می‌تونه فیلم خوبی باشه٬ فیلمی که باعث بشه کیمیایی از سینمای ایران بکشه بیرون و بره زندگیش رو بکنه سر پیری.
فقط توانستم نیمی از متن بی ادبانه شما را بخوانم. پر از الفاظ زشت، توهین و بدتر از همه شکستن حرمت بزرگتر.
مطمئنم شما که پیر بشی، با این طرز فکر و زبان و تربیت، رفتار اطرافیان با شما، خیلی بدتر از اونچه که تصور میکنی خواهد بود !
۲۰ بهمن ۱۳۹۲
با شما موافقم خانم نجاتی کامپیوتر باید بروز باشه
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳
فکر میکنم جواب تورو مهران مدیری داده تو قسمت انتقاد :)
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همین اول بگویم که انتظار نداشتم فیلم اول یک کارگردان اینقدر پخته و خوب باشد. من عاشق کارگردان‌ها(و کلا آدم‌ها)یی هستم که وسواس‌گونه گرفتار جزییات و ریزه‌کاری‌های فیلم‌شون هستند و یکی از دلایل اینکه فرهادی رو دوست دارم همین جزیی‌گرایی اوست (یک مثال کوچک: در گذشته٬ احمد به منزل شهریار می‌رود تا لوسی را که به آنجا پناه برده به خانه برگرداند. پشت سر احمد و شهریار برنامه‌ی نود در حال پخش است و صحنه‌ای مدام عقب و جلو می‌رود و آهسته پخش می‌شود و کارشناس داوری به همراه فردوسی‌پور درستی قضاوت داور را به چالش می‌کشند) و جمشید محمودی هم شمه‌هایی نشان داد که همانقدر باهوش و جزیی‌نگر است که فرهادی٬ که کریستوفر نولان.
فیلم محصول مشترک ایران و افغانستان است و رنج مهاجرین افغان در ایران بخش پر رنگی از آن را شکل می‌دهد و کارگردان پرداختن به اوضاع و احوال پناهجویان افغان را شجاعانه مثل شمشیر داموکلس با تار مویی از دم اسب بر سر فیلمش بسته و مدام بر لبه‌ی افتادن در دام شعارزدگی حرکت می‌کند و هرچند که در یکی دو سکانس (که البته تکان دهنده هم هستند) بسیار شعارزده و نمایشی عمل می‌کند اما برآیند کلی فیلم موفقیت آمیز است و فیلم به نظر من شعاری نیست.
هرچند٬ مثل اکثر فیلم‌های ایرانی فقدان قصه‌ی خوب باز هم به چشم می‌آید. فیلمنامه‌ای که خیلی خوب شروع شد و تقریبا چیز اضافه‌ای نداشت از یکجایی به بعد سر در گم می‌شود و مشخص است که سکانس پایانی را زودتر نوشته‌اند و سی دقیقه‌ی انتهایی فیلم تنها مسیری مصنوعی برای رسیدن به سکانس پایانی است.
شخصیت پردازی هم از ابتدا بی‌نقص است. به خصوص عبدالسلام و دخترش مرونا خیلی خوب ساخته و پرداخته شده‌اند و تم ژان والژان و کوزت به خوبی روی شخصیتشان نشسته است. به خصوص عبدالسلام٬ که تقریبا دو سوم از فیلم هیچ دیالوگی ندارد و با هیبت ژان والژان‌وارش و چشم‌های نافذش بازی می‌کند.
من «خیلی پسندیدم» ... دیدن ادامه ›› و ۴ از ۴ دادم و به مشتاقانه منتظر فیلم بعدی جمشید محمودی هستم.

پی‌نوشت: از موسیقی فیلم فراموش کردم بنویسم. بی‌نظیر بود و بسیار گزیده و به جا استفاده شده بود و یکی از برجسته‌ترین خصوصیات این فیلم موسیقی آن است.
من هم این فیلم رو خیلی بیشتر از تمام فیلمهای شاخصی که همه در موردش صحبت میکنن(بجز خانه پدری) پسندیدم!
۱۸ بهمن ۱۳۹۲
قبل از شروع اکران فیلم ها تو جشنواره به خاطر تعدد اسم های بزرگی که می شنیدم فکر می کردم چه قدر فیلم هست برای دیدن و لذت بردن
اما جالبه که یه قیلم اولی بسیار خوش ساخت، با یک موضوع تکراری اما همونطور که دوستمون گفتن با پرداختن به ظرایف و با یه موسیقی فوق العاده تونست در تمام لحظات حضور در سالن من و میخکوب روی صندلی کنه. خیلی موفق تر از فیلم های اساتید به نام بود. واقعاً خسته نباشید
۱۸ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
۳ از ۴ (پسندیدم) دادم به این خاطر که کارگردان و نویسنده بدون کپی کردن فرهادی فیلم اجتماعی ساختند. اون هم راجع به قشر زنان تن‌فروش و آن هم با کمی غش کردن به طرف آن‌ها (که با توجه به سیاه‌نمایی که در کل جامعه نسبت به آنان وجود دارد قابل درک است) البته فقدان قصه‌ی خوب به شدت توی ذوق می‌زد٬ خیلی راحت می‌شد نصف فیلم رو حذف کرد و هیچ چیزی از دست نداد.
نکته‌ی برجسته‌ی فیلم بازی ساره بیات بود. هرچند٬ این آخرین باری است که ساره بیات نقش یک زن درب و داغون و فلک‌زده رو بازی می‌کنه و من می‌پسندم. به گمانم به آستانه‌ی تحمل تماشاگر در تکرار نقش‌هاش رسیده و باید فکری به حال خودش و استعدادش بکنه.
کیمیا توکل نیا، manimoon و طاها این را خواندند
یاشار یشمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شیفتگی رو دیدم (؟) به کارگردانی علی زمانی عصمتی. فیلم در سینما فرهنگ با یک ساعت تاخیر آغاز شد و بعد از چند دقیقه وقتی در سکانسی چند جوان تنبور و گیتار دست گرفتند و آواز خواندند قطع شد و پرید به صحنه‌ای که رویا تیموریان کنار چند پیرمرد نشسته و می‌خواهد دف بزند که باز سریع قطع شد و پرید به جای دیگری که رویا تیموریان حجاب نداشت و باز قطع شد و بعد تصویر نبود و صدا بود و بعد تصویر برگشت و بر سر بی‌حجاب رویا تیموریان (که نقش زنی مرد نما را بازی می‌کرد) با نرم‌افزار Paint یک کلاه گذاشته بودند و موهایش را پوشانده بودند. در تمام طول فیلم هم این بازی ادامه داشت و انگار یک نفر در اتاق پخش نشسته بود و هرجا که خوشش نمی‌آمد تصویر را قطع می‌کرد. هرچند که در انتهای فیلم «وا شریعتا خلق روی زن ِ بی‌نقاب دیدند» و چشم‌مان به کله‌ی کچل خانم تیموریان روشن شد. البته خیلی زود «ارباب عمائم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند» و باز تصویر قطع شد و فقط صدا بود و دست آخر فیلم تمام شد و «چون شرع نبی از این خطر جست رفتند به خانه آرمیدند» کلن.
حدس می‌زنم که فیلم خوبی بود. به خاطر مظلومیت کارگردانی که فیلمی کاملا مستقل ساخته بود و اینگونه با آبرو و حیثیتش بازی شد ۴ از ۴ دادم. نوش جانش٬ ولی حالا که فیلم احتمالا اکران هم نخواهد شد کاش یک جوری مثل سنتوری حواسش نباشد و فیلم پخش شود بلکه ببینیم چی به چی بود.
فیلمی عجیب
این فیلم می بایست مدتش طولانی تر می بود تا اینکه این همه موضوعات مطرح شده را به یه جائی میرسوند.سانسور هاشونم که رو اعصاب بود.
۱۶ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تمشک به کارگردانی سامان سالور رو دیدم. بازی‌ها که افتضاح٬ نیکی کریمی از مهدی پاکدل بدتر٬ مهدی پاکدل از بقیه بدتر. جان ِ داستان رحم اجاره‌ای و سقط جنین بود و سامان سالور درست جایی که می‌تونست حد وسط رو بگیره و صرفا راوی باشه و نه از سقط جنین طرفداری کنه و نه از نگه داشتن جنین٬ گند زد و مانیفست اخلاقی در کرد از خودش و داستانی که می‌تونست خیلی درخشان باشه رو خراب کرد. من خیلی گشاده دستی کردم و بهش ۲ از ۴ دادم (میانه) اگر دیشب به خط ویژه ۱ نداده بودم به این یک می‌دادم. به هر حال فیلم‌برداری خوب همیشه دل من رو می‌تونه ببره٬ به خصوص اگر مدیر فیلمبرداری محمود کلاری باشه و هایده صفی‌یاری هم تدوینش کرده باشه.
فلاش‌بک‌های فیلم هم خیلی خوب به خط اصلی داستان جفت و جور شده بود و این هنر آقای سالور بود.
واقعا نمی دونم چه اصراریه که خانم کریمی بازی کنن؟! ما بازیگران بسیار خوب و توانا زیاد داریم..ای کاش حداقل خود خانم کریمی متوجه این موضوع باشن!
۱۵ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلم خوبی بود. من بهش ۳ دادم از ۴. فیلم‌برداری بسیار بسیار عالی. استفاده‌ی خوب از فیلتر نگاتیو کرده بود فیلم‌بردار. کارگردانی هم خوب. فیلمنامه مبتنی بر تعلیق بود. هم یک تعلیق اصلی داشت و هم تعلیق‌های کوچولو کوچولو. تعلیق اصلیش در نیومده بود و خیلی زود من فهمیدم جریان چیه. تعلیق‌های کوچیکش ولی قابل قبول بود. ولی با این حال داستان بسیار دلنشینی داشت. در کل فیلم خوبی بود و خیلی خالص ایرانی بود (با فیلمفارسی اشتباه نشود) سینمای مورد علاقه‌ی من شاید این نباشه٬ ولی من لذت بردم.
و فکر کنم همین شب اول می‌شه جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد رو به پرویز پرستویی داد به خاطر این فیلم و تا آخر جشنواره ملت رو علاف نکرد.
بی‌نظیره این مرد
افتضاح بود.
اولین نمایشی که وسطش پاشدم و رفتم. قبل از من هم خیلی‌ها رفتن. من هفتاد هشتاد دقیقه تحمل کردم٬ خیلی‌ها همون ده دقیقه اول فرار کردن.
علی، بهرنگ و امیرحسین ولی این را خواندند
حمید خانمحمدی، مهسا ولی زاده و زهرا مودتی این را دوست دارند
افتضاح برای یک دقیقه اش بود.
یعنی فقط میخواست با یه مشت شوخی ها سخیف و متلک های بی مزه و لوس سیاسی و جنسی عقده هاشو خالی کنه.
تا دو روز بعدشم اعصابم داغون بود و به خودم فحش میدادم که چرا رفتم و تا آخرش هم موندم...!!!!!
بدبختی دوتا از دوستام هم اورده بودم،اصلا روم نمیشد تو چشماشون نگاه کنم بگم ببخشید که مجبور شدید بابت این جلف بازی ها 15 تومن پول بدید!
۱۵ بهمن ۱۳۹۲
عجیبه... چی بگم والا
۱۸ بهمن ۱۳۹۲
بله من هم می‌دونستم رو حوضی است. صبح همون روز در رادیو مصاحبه‌ای با قطب الدین صادقی پخش شد و کلی از نمایش‌های جشنواره امسال ایراد گرفته بود و کلی از اثر خودش تعریف کرده بود. گفته بود نمایش رو حوضی تئاتر ملی ماست. و البته گفت که در این نمایش٬ روحوضی رو مدرن کرده.
نتیجه‌ی کار؟ از گلریز هم سخیف‌تر. در این حد که من واقعا روم نمی‌شه اینجا بگم که آقای دکتر صادقی برای خنداندن مردم از چه الفاظی استفاده می‌کردن
۲۰ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید