در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهرنوش رحیمیان | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 08:50:03
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ملاقات پارسا پیروزفر یکی از بهترین اجراهای نمایشنامه دورنمات بود. مجموعه ای از حس های متضاد ترحم، تنفر، عشق و گونه گونه شدن رفتار اطرافیان در این نمایش به چشم می خورد. اما در پس همه بازی های روان دو نکته وجود داشت اول اینکه آنچه از نظر ما موضوعی ساده و قابل لاپوشانی کردن است ممکن است به قیمت زندگی فردی دیگر تمام شود پس وزن مسائل و بازتاب آن ها در زندگی همگان یکسان نیست. دوم اینکه آدمیان اطراف می توانند بسته به منافع و پیشنهادهای دریافتی اخلاقیات، دوستی و ملاحظات را زیر پا بگذارند که در این نمایش این موضوع به طور افراطی در خصوص همسر و فرزندان شخص خاطی هم ملاحظه می شود. ضمنا گریم پارسا پیروزفر بقدری خوب بود که من از صدا، ایشون رو تشخیص دادم.القصه، هیچ چیز پایدار نیست و دنیا در گردشی غریب است.
کالیگولا، واژه ای به معنای چکمه کوچک، لقبی بود که کایوس چندان دوست نمی داشت.
نوشتن در مورد داستان پردازی کالیگولا و حسی که بعد از دیدن اجرای آن داشتم چندان راحت نیست. شاید علت اصلی شکل گیری این تصویر ذهنی، تجربه مجموعه ای از حس های متضاد مثبت و منفی در طی اجراست. کشسانی و ابهام با شروع طولانی و تا حدی خسته کننده تئاتر کاملاً درک می شود که این امر به این دلیل است که اجرا بیشتر از حد معمول بیننده را در فضای پیش مقدمه وار داستان نگه داشته و تا حدی خسته و گیج می کند. با این حال بازی قوی تعدادی از بازیگران (من جمله صابر ابر) از رخوت به وجود آمده می کاهد.
در ابتدا تا مدت زیادی بیننده در ابهامی در خصوص روابط میان افراد است و نمی تواند این را درک کند که افرادی که به عنوان خدمه می بیند در واقع گارد سلطنتی هستند- که مجازاً در حال پختن آش برای سزار (شکل دهی مبهم نقشه ای برای کشتن کایوس) هستند- تا جایی که کایوس مستقیماً می خواهد از نظر مشورتی آن ها برای رسیدگی به امور خطیر مملکتی استفاده کند.
نکته قابل ملاحظه ای که داستان پردازی و اجرا به خوبی از عهده به منصه ظهور رساندن آن بر می آیند فضای اعتراض خاموش و مسکوتی است که بهای ادامه دادن آن کشتن ضحاک وار تعدادی از اعضای گارد توسط کایوس است. هر یک از نزدیکان به طریقی در معرض شقاوت و ایذاء قدرتمندانه و مستبدانه کالیگولا قرار گرفته اند اما هنوز توان برخاستن و تقابل علیه او را نداشته و به بلوغ و پختگی لازم برای اجرا این تصمیم نرسیده اند. عده ای از معترضین قبل از آن که فرصت اعتراض بیابند کشته می شوند؛ عده ای سرسپردگی دارند و علیرغم مشاهده خباثت سزار، معترض نیستند (مباشر و معشوقه) و شاعر نیز برای رهایی از رنجی که از شرایط می برد ... دیدن ادامه ›› علیرغم تصمیم به کشتن کالیگولا در نهایت شرافت، تصمیم به ترک قصر می گیرد. در این میان تفاوت سطوح در صراحت و شجاعت مدبرانه نزدیکان به کالیگولا به زیبایی به تصویر کشیده شده است.
صداها و پوزیشن های بیمارگونه بازیگران، نشان از نوعی روان رنجوری ناشی از استبداد و جوری دارد که بر آن ها می رود. در میانه داستان، معشوقه در مکالمه ای که با شاعر دارد صحبت از رنجی پوشیده می کند که به دلیلی پرده برداری از آن را به بعد موکول می کند؛ با این وجود مابقی داستان به این نکته نمی پردازد.
رابطه جنون و کشش و جذبه ماه و یا هرگونه تاثیرپذیری از ماه، نکته ای است که نه تنها در ادبیات غرب بلکه در ادبیات شرق به ویژه ادبیات فارسی به آن پرداخته شده است. در این بستر گفته می شود که مجانین نمی بایست به ماه بنگرند چرا که این امر موجبات تشویش ذهنی بیش از حد آن ها را فراهم می آورد. واژه Lune (ماه) با ریشه ای لاتین و رسوخ آن در واژه Lunatic (مجنون) حاکی از این رابطه ریشه ای است. در سراسر داستان سرگشتگی سزار در پی ماه و به دست آوردن آن حاکی از روان رنجوری اوست.
زوال سلطنت چهار ساله و کوتاه کالیگولا در طی داستان با لاغرتر شدن ماه روی پرده به تصویر کشیده می شود. موسیقی بی نظیر و بسیار هماهنگ متن با تکرار جمله (هر گاه که نزدیکی من طعم خون را در دهانم حس می کنم) حس ترس و یاس و غم را بارها و بارها در بیننده تداعی می کند. با این وجود تکرار بی اندازه این موسیقی زیبا برای بیننده گاهی خسته کننده می شود.
درجه تناسب این اجرا برای سنین کودک و نوجوان، به اعتقاد من نسبتاً پایین است. کالیگولا ، سزار بی اخلاقی است که به روایت تعدادی از محققین در بی اخلاقی او در تاریخ بزرگنمایی شده است؛ با این وجود داستان نمایش حاکی از خرده داستان های روایت کننده بی اخلاقی های سزار است که از چشم کودکان پنهان نخواهد ماند.


تناسب اجرا برای کودک و نوجوان؟؟؟
چه کسی به چه دلیلی تصور کرده کودکش می تواند این اجرا را تماشا کند؟
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
البته نمایش خوبی بود و بازیگر ها خیلی زحمت کشیدن مخصوصا خانم پناهی ها ولی در کل من از متن زیاد خوشم نیومد ولی زحمت کشیدن خسته نباشن ولی فقط برای یک بار ارزش دیدن داشت
۲۸ شهریور ۱۳۹۴
به نظر من هم برای کودک و نوجوان تئاتر مناسبی نبود و چه بسا اونها رو از تئاتر دلزده کنه.برای هر رده سنی باید از برنامه های مناسب و جذاب سن خودشان استفاده کرد.
۲۲ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش دردمندانه اقبال ددمنشان و ادبار نیک اندیشان...
"مردی برای تمام فصول" نامی به غایت برازنده برای مفاهیمی بود که نمایشنامه سعی داشت در شخصیت پردازی سر تامس مور به آن ها بپردازد. مردی برای تمام فصول از دسته مردانی است که راسخ بودن ایمانشان به صواب، هرگز آن ها را به ناصواب متمایل نمی کند؛ گو این که گاه شناخت مرز این دو دریا برای دیگران بسیار مبهم می شود. در سراسر نمایش روند نزولی و افت شرایط زندگی مردان غیرمعمولی و بی ادعا و روند صعودی و روبه اقبال مردان معمولی و عام دیده می شود و زمختی و زشتی این پدیده به قدری است که گاه بیننده را به افسوس خوردن وا می دارد و شاید به تفکر در خصوص نمونه هایی از این دست که در عقبه زندگی خود دیده است.
ریچارد ریچ های زیادی وجود دارند همه جا و در همه وقت. سر تامس مورهای کمتری اما! و تمام چیزی که مور به دنبال آن است در جمله او خطاب به ریچ خلاصه می شود: "ریچ، انسان اگر روح خود را در قبال همه جهان هم بفروشد باز هم ضرر کرده است چه برسد به ولز!".
فتواهایی متضاد که هر کدام مبتنی بر پاره ای از کتاب مقدس داده می شدند هم در جای خود بیننده را به فکر فرو می برد و در تمام مدت واژه مصلحت به شیوه ای آزاردهنده در پس ذهن بیننده تکرار می شود.
وارستگی مور در پذیرا بودن مرگ تا حد زیادی یادآور نمایش سقراط و رضایت قلبی او به اعدام بود. از نقاط قوت این نمایش می توان به دکور و نورپردازی فوق العاده، طراحی لباس مناسب و استفاده از پرده های توری برای جداسازی فضاهای بیرونی و درونی اشاره کرد. از نقاط منفی هم می توان به صدای کم حجم بعضی ... دیدن ادامه ›› از بازیگران و طولانی بودن نمایش –که البته می توانست با یک آنتراک و یا حذف برخی دیالوگ ها خستگی جسمی بیننده را کاهش دهد- اشاره کرد.
به نظر می رسد عمق جملات در دیالوگ ها می توانست برای بیان فضیلتی این چنین خیلی بیشتر باشد و بیننده را از این طریق به وجد آورد. بعنوان مثال صحنه ملاقات پاپ با تامس مور به قدری سرد و بی روح و عاری از حساسیت به نمایش کشیده می شود که بیننده درست ممکن است همان جا دچار خواب آلودگی شود. در حالی که در آن صحنه چیزی رقم می خورد که باقی داستان بر محوریت آن می چرخد.
صحنه پایانی نمایش بسیار زیبا، خیره کننده و تکان دهنده است و یکی از زیباترین جلوه های نمایشی است که همزمان مفهوم فنا و نیستی و اندوه و افسوس را در بیننده ایجاد می کند و بیینده را به این فکر فرو می برد که دنیا همواره بر همین مدار گردیده است.
امید آن که در آینده شاهد نمایش های بیشتری از این دست باشیم.
کاملاً موافقم ،
مخصوصاً اینکه صحنه آخر واقعن قشنگ و به یاد ماندنی بود .
۰۳ آذر ۱۳۹۳
بسیار عالی نوشتین. سپاس
۰۹ آذر ۱۳۹۳
متشکر از حسن نظر شما.
۰۹ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش بر پهنه دریا علیرغم مفهوم پردازی بسیار زیبا و پرداختن به بازی های سیاست مدارانه، در عرصه داستان پردازی و سپری کردن سیر منطقی با دست اندازهایی مواجه می شود که همراهی بیننده را با مشکل مواجه می کند. موضوعی که مروژک به آن می پردازد، چیزی است که شاید بیننده در زندگی خود در مناسبات روزمره بارها با آن مواجه شده است. انداختن طعمه در ورطه ای که خود به انجام کاری ضد خود راضی شده و در نهایت با طیب خاطر و با ابرام اقدام به انجام آن کار کرده و اضمحلال را انتخاب کند؛ چیزی است که کمتر به آن پرداخته شده است. استیصال مرد کوچک و دست و پا زدن و متوسل شدن به حربه هایی برای نجات، که در نوع خود انقدر غیر حرفه ای هستند که مرد متوسط و گنده را فریب نمی دهد، حکایت دردمندی کسانی است که مرد کوچک به خوبی رسالت نمایندگی آن ها را به عهده دارد و هنرمندانه از پس آن بر می آید. نکته دیگر چیزی است که نقش مرد متوسط به تصویر می کشد. در تمام طول داستان مرد متوسط -که به اندازه مرد گنده از بلاغت و سخنوری برخوردار نیست- با خوش خدمتی به مرد گنده خود را از دام بلا می رهاند و به مقاصدش نزدیک می کند. با این حال، زمانی که گزینه ای به جز کشتن مرد کوچک برای زنده ماندن پیدا می کند (پیدا کردن کنسرو) از تصمیم خود منصرف شده و این نکته را به مرد گنده متذکر می شود. اما مرد گنده، برای حفظ پرستیژ گندگی بر تصمیم خود پایبند می ماند. زیباترین جلوه های بازی هنرمندان در صحنه هایی است که عکس یادگاری می گیرند و البته تانگوی مرگ گنده و کوچک؛ و ددمنشانه ترین قسمت داستان جایی است که مرد کوچک از شنیدن خبر مرگ مادرش خوشحال می شود و آن را راهی برای رهایی می بیند. به طور کلی، انتخاب بازیگران برای اجرای نقش ها بسیار مناسب است و در صورتی که تجانس و همزمانی حرکات جمعی بازیگران بیشتر رعایت می شد بر جذابیت اجرا افزوده می شد. با تشکر از همه کسانی که برای زنده ماندن هنر نمایش ایران تلاش می کنند.
به نکته های خیلی خوبی اشاره کردید ممنون :-)
۲۹ شهریور ۱۳۹۳
خیلی خوب و مختصر نوشتید. لذت بردم و آموختم
۰۱ مهر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش شلخته حکایات به انضمام مشکل صدا و در مواردی سخیف نشان دادن شخصیت شیخ اجل سعدی، ملغمه ای ساخته بود نه در حد تعاریفی که از پیش در خصوص این نمایش می شنیدم. گرچه معتقدم کارهای کارگردانان رو نمی بایست با یکدیگر مقایسه کرد اما نمی تونستم پس زمینه ذهنی خودم رو در خصوص سرکار خانم صابری دست کاری کنم. علیرغم اینکه انتظار می رفت این نمایش اندر احوالات سعدی باشه، در صحنه های کمی به این مهم توجه شده بود و بیشتر حکایات و نصایح سعدی مورد توجه قرار گرفته بود که البته اصلا بد هم نیست و این رو صرفا از این باب می نویسم که بیننده با ذهنی آماده برای دیدن سیر تحول زندگی سعدی پا به تالار وحدت نذاره.
باید بگم اعضای گروه موسیقی بلا استثنا و تک به تک (بالاخص جناب آقای ترکاشوند) بی نظیر بودند و جای بسی مباهاته که هنر زنان ایران در بی پیرایه ترین حالت ممکن روی سن تئاتر تالار وحدت حالتی عجیب و دوست داشتنی رو به بیننده القا می کنه که فرد میتونه از در سالن بیاد بیرون و به خودش بگه زنده باد زنان سرزمینم.
از بازی جناب آقای شجاع نوری با سبقه ای که در ذهن داشتم انتظار بیشتری می رفت. تلفیق شعر کلاسیک و مدرن رو در بعضی صحنه ها خیلی دلچسب نمی دیدم و نورپردازی با امکانات تالار وحدت می تونست خیلی بهتر از این ها باشه.
به شخصه قسمتی از حکایات رو که با محوریت یتیم نوازی و مقام شامخ مادر بود رو خیلی تاثیرگذار دیدم و بیشتر از همه از پرداختن به سوالات سعدی از پیر و پاسخ های پیر لذت بردم. به طور کلی شروع نمایش رو اصلا درخور ادامه داستان نمی دیدم و از نحوه پایان نمایش لذت بیشتری بردم. حرکات نمادین وضو گرفتن و عبادت و خاکساری هم در جای خودش بسیار زیبا بود. به نظر شخص بنده لازم نبود برای نشان دادن میزان حقارت پادشاهی که سعدی را خرید از سخیف ترین ابزار ممکن ... دیدن ادامه ›› و کراراً برای خنداندن بیننده استفاده کرد. باید بگم اون صحنه جایی بود که به یکباره ارزش نمایش خاک مالی میشه.
با تمام چیزی که وصفش رفت از تمامی تلاش هایی که در زمینه زنده نگه داشتن و رونق گرفتن تئاتر این مرز و بوم میشه بینهایت قدردانی می کنم و امیدوارم در آینده شاهد پیشرفت های بیشتری باشیم.
من دیشب این تئاتر رو دیدم.در نوع خودش بی نظیر بود.موسیقی هماهنگی بی نظیری با زمینه اتفاقات داشت.دکور، بازی های روان، حس آتن با کاربرد آوازها و جملات یونانی که افلاطون موقع عصبانیت بعد از محاکمه سقراط می گفت و پرداختن به موضوع زنان به طرز شگفت آوری معجون بی نظیری از همه ابعاد زندگی سقراط ساخته بود.نمایش رنج سافو و رنج تئودوته (زن روسپی داستان)-هر یک از نوعی خاص- و این که در حلقه تمام مردان یک زن جویای حقیقت بود برای من خیلی قابل ستایش بود.به شخصه دوست داشتم به صحنه نوشیدن شوکران هم پرداخته می شد.تنها نکته ای که می تونم بگم اینه که هنگام محاکمه سقراط، افلاطون یادداشت هایی بر می داشت و هنگام نوشتن از راست به چپ می نوشت! البته تئاتر سقراط بقدری بی نظیر بود که این نکته جزئی اصلاً قابل ذکر نیست.بینهایت از همه دوستانی که به هر نحوی برای اجرا شدن این نمایش تلاش کردن تشکر می کنم و امیدوارم در آینده بیشتر شاهد تئاترهایی از این دست باشیم.
سلام ممنون از سایت خوبتون
من متاسفانه امروز نتونستم رزرو اینترنتی بکنم.با اینکه صندلی ها آبی نمایش داده می شن اما با پیغام اتمام رزرو سانس مربوطه مواجه میشم ممنون می شم راهنمایی بفرمایین.
حتما به خاطر اینه که ظرفیت رزرو ٠ شده،یعنی دیگه بلیط با تخفیف برای رزرو ندارن
۲۳ فروردین ۱۳۹۲
در حال حاضر چون بلیط ها برای 3 روز اول با تخفیف فروخته میشن، ظرفیت ها محدود هستند، و تکمیل شده، شما بعد از باز شدن فروش عادی می تونید بلیط رو تهیه کنید.
۲۳ فروردین ۱۳۹۲
تعداد دیگری بلیت تخفیف دار اضافه شده.دوباره امتحان کنید
۲۴ فروردین ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید