نمایش بر پهنه دریا علیرغم مفهوم پردازی بسیار زیبا و پرداختن به بازی های سیاست مدارانه، در عرصه داستان پردازی و سپری کردن سیر منطقی با دست اندازهایی مواجه می شود که همراهی بیننده را با مشکل مواجه می کند. موضوعی که مروژک به آن می پردازد، چیزی است که شاید بیننده در زندگی خود در مناسبات روزمره بارها با آن مواجه شده است. انداختن طعمه در ورطه ای که خود به انجام کاری ضد خود راضی شده و در نهایت با طیب خاطر و با ابرام اقدام به انجام آن کار کرده و اضمحلال را انتخاب کند؛ چیزی است که کمتر به آن پرداخته شده است. استیصال مرد کوچک و دست و پا زدن و متوسل شدن به حربه هایی برای نجات، که در نوع خود انقدر غیر حرفه ای هستند که مرد متوسط و گنده را فریب نمی دهد، حکایت دردمندی کسانی است که مرد کوچک به خوبی رسالت نمایندگی آن ها را به عهده دارد و هنرمندانه از پس آن بر می آید. نکته دیگر چیزی است که نقش مرد متوسط به تصویر می کشد. در تمام طول داستان مرد متوسط -که به اندازه مرد گنده از بلاغت و سخنوری برخوردار نیست- با خوش خدمتی به مرد گنده خود را از دام بلا می رهاند و به مقاصدش نزدیک می کند. با این حال، زمانی که گزینه ای به جز کشتن مرد کوچک برای زنده ماندن پیدا می کند (پیدا کردن کنسرو) از تصمیم خود منصرف شده و این نکته را به مرد گنده متذکر می شود. اما مرد گنده، برای حفظ پرستیژ گندگی بر تصمیم خود پایبند می ماند. زیباترین جلوه های بازی هنرمندان در صحنه هایی است که عکس یادگاری می گیرند و البته تانگوی مرگ گنده و کوچک؛ و ددمنشانه ترین قسمت داستان جایی است که مرد کوچک از شنیدن خبر مرگ مادرش خوشحال می شود و آن را راهی برای رهایی می بیند. به طور کلی، انتخاب بازیگران برای اجرای نقش ها بسیار مناسب است و در صورتی که تجانس و همزمانی حرکات جمعی بازیگران بیشتر رعایت می شد بر جذابیت اجرا افزوده می شد. با تشکر از همه کسانی که برای زنده ماندن هنر نمایش ایران تلاش می کنند.