به دوستان احتمالی که این پیام را میخوانند سلام میکنم؛ چند نکتهی تکمیلی را باید برای دوستانی که با شیوهی اجرایی کارم آشنا نیستند بنویسم:
نخست آن که اجرای ما همانطور که میدانید در تمامی طبقات بوتیک تئاتر ایران برگزار میشود؛ یعنی در چهار طبقهی این بنای کهنسال و نیز پشتبام آن. در بدو ورود چهار راهنما با چهرههای رنگشده میآیند و تکه کاغذی کوچک به همان رنگ به شما میدهند. یکی سرخ است و یکی زرد و یکی سبز و یکی آبی. آن که برای مثال کاغذ آبی دریافت کرده از این پس باید راهنمایی را که چهرهاش به رنگ آبی نقاشی شده است دنبال کند. بدین ترتیب از این لحظه تا پایان نمایش مخاطبان به گروههای بیستتایی تقسیم میشوند و تا پایان اجرا این چهار گروه یکدیگر را نخواهند دید.
نکتهی بعدی آن است که اجرا درست مثل بیشتر کارهای سالهای گذشتهام متحرک است و مخاطبان متناوبا در طبقات جا به جا میشود و اگر راه رفتن و از پلهها گذشتن برای کسی دشوار است باید این را پیش پیش بداند که من شرمسار حضورش نباشم.
دیگر آن که به سنت اجراهای میدانی، که ما ایرانیان در تاریخمان بهترین اشکالاش را داشتهایم، میدانیم که برای دیدن هر معرکه باید دُور آن
... دیدن ادامه ››
معرکه ایستاد و در واقع کنارهی دیوارها جای حلقه زدن مردمان بوده است. هر چند که این نکته بدیهی است اما گاهی ممکن است کسی به این نکتهی بدیهی توجه نکند و راه دید کسی را مسدود کند. در این صورت از هم بخواهید که حلقه را باز کنید و میدان بازی را بگشایید.
دیگر آن که این روزها هوا بسیار گرم است. گروه من در یک هفتهای که پیش از اجرا ساختمان را در اختیار داشته همه کاری برای گریز از این گرما کرده است. برای مثال از اجرای دوم جای اتاقهایی را تغییر دادهایم.
و در پایان این که «نامههایی بر دوش تندباد» مثل دیگر کارهای سالهای گذشتهی من کاری ادبی است که در مدیم نمایش میدانی و معاصر اجرا شده است. بیایید به خودمان اجازه دهیم کمی در جهان متن شنا کنیم.
از اعماق وجودم سپاسگزارم از همراهی روزهای اخیرتان. کاستیای اگر هست بر دوش من است و نه بر دوش تندباد.