گفتگوی عقربه با هنرمند برجسته معاصر
گفتگو از روجا رضایی
“جهان محکوم به ثبت تعاریف تازه است”
عقربه :
علی اتحاد یکی از هنرمندان شناخته شده ی معاصر ایران است که در اثارش از رسانه هایی چون اینستالیشن، ویدیو ارت،ویدیو انیمیشن،
... دیدن ادامه ››
پرفورمنس ارت و…استفاده می کند. همچنین نقد ها و مقالات فراوانی درمباحث نظری هنر از ایشان در مجلات داخل و خارج از کشور منتشر شده است.پرداختن به اثار هنری و اجرایی ایشان حتی برای معرفی نیز نیازمند فرصتی بسیار فراخ تر و مجالی مستقل است .عقربه افتخار همکاری با ایشان را با چند مقاله و گفتگوی هنری در شماره های پیشین داشته است….(که می توانید لینکهای آنها در قسمت پایین ببینید.) انچه در ادامه می خوانید گفتگویی است با ایشان درباره ی هنر اجرا
اگر قرار باشد خودتان را با استفاده از آثار اجرایی تان معرفی کنید چه می گویید؟
اساسا باوردارم کارهایم آن وجهی از من است که یا «اجازه نداشتهام» باشم یا به بیان دیگر «آرزویم بود»؛ جهانی که دوست میداشتم وجود خارجی داشت اما تاریخ، تمدن انسانی، جنگها، روند رشد بشری و بسیاری موارد دیگر فرصت زیستن را از آن گرفت. وجهی از کار من به این آرزوها میپردازد و وجه دیگر ترسهای من است از آن چه امروز به مثابه تاریخ جهان میشناسیم. من در کارم در جستجوی «زخمهای فیشر کینگ» بشری هستم؛ زخمهایی که التیام نیافتهاند، زخمهایی که التیام نمییابند و ما را بدل به چیزی میکنند که هستیم. در مرتبهی نخست این زخمها را در وجود فردیام جستجو میکنم و در مرتبهی دوم در جامعهی انسانی که در آن زیست میکنم دنبالشان میگردم. فکر میکنم هیچ یک از ما چیزی نیستیم به جز ژنهایمان، تاریخمان، فرهنگی که در آن زیست میکنیم، ترسها و آرزوهامان. و البته که من هم از این قاعده مستثناء نیستم. کارهایام هم همینطورند؛ ملغمهای از تک تک اینها که بر شمردم.
علی اتحاد کیست؟ و چه فرقی با علی اتحاد متبلور در آثار اجرایی تان دارد؟
اگر بنا بود بشود به پرسش اولی پاسخی باور پذیر داد بعید میدانم دیگر نیازی بود که مثلا کار هنری کنم. یا گفتگویی از من منتشر شود. فکر میکنم هر چه در پاسخ به این پرسش بگویم به نظر اغراق شده، تنظیم شده یا حتی متظاهرانه بیاید. با این همه در تمام این سالها تلاش کردم، آن چه مینویسم و یا آن چه به عنوان اثر هنری تولید میکنم همان باشد که زندگیاش کردهام یا دوست میداشتم زندگیاش کنم. پس، از این جهت، چیزی در جهان به اندازهی کارهایم به «خود»ی که میشناسم نزدیک نیست. پاسخ سادهاش این است که منی که در کارهایم متبلور میشود تصویر من در آینه است. شده است در آینه به خودتان نگاه کنید و چیزی را ببنید که دیگری نمی بیند؟ چاقتر شدهاید یا لاغرتر از پیش. یکی از دندانهاتان لبپر شده است. روی پیشانیتان خطی اضافه شده که پیشتر نبود. احتمالا هیچ یک از اینها از سوی دیگری در نگاه اول فهمیده نمیشود. اما خودتان که به آینه نگاه میکنید، نخستین چیزی که میبینید همینهاست. همین تغییرات، همین کاستیها، همین آثار پیری یا چیزهایی از این دست. کارهای هنری من، برای خودم، در حکم آینه است؛ تصویری که من در آینه از خودم میبینم. چیزهایی در این تصویر مرا آزار میدهد یا گاهی چیزهایی هست که دوستشان دارم که احتمالا دیگران نمیبینند اما من بیش از هر چیز بر همانها متمرکز میشوم.
-به نظر شما چقدر می توان هنر اجرا را در چهارچوب تعریفی مشخص قرار داد؟ و آیا ارایه ی هرگونه تعریفی، عملکرد اجرای آزادانه را محدود نمیکند؟
به باور من این پرسش را میشود دربارهی هر رسانهای (مدیمی) در هنر جهان تکرار کرد. و باز هم به باور من پاسخ به این پرسش – دربارهی هر مدیمی که باشد- منفی است. هیچ هنری را نمیشود در چارچوبی از پیش تعریف شده قرار داد. این پرسش مرا به یاد جملهای از کلود دبوسی انداخت. دبوسی موسیقی دان اواخر سدهی نوزدهم میگوید: «اثر هنری است که خودْ قوانین را تدوین میکند. قوانینِ از پیش تعیین شده نمیتوانند سبب آفرینش اثری هنری شوند». از سویی باید به یک متن از پیش موجود دیگر هم ارجاع بدهم. من و نیکو ترخانی، چند ماه پیش بیانیهی کلی دورهی کاریمان را منتشر کردیم که بند هفتم آن درست در همین باره است. بند هفتم این بیانیهی سی بندی اینطور است: «چه اهمیتی دارد که رسانههاى هنرى پیش از ما چگونه تعریف مىشدند؟! جهان محکوم به ثبت تعاریف تازه است؛ حتى اگر همگان مخالف آن تعاریف باشند.»
هنر اجرا به عنوان هنری تعاملی شناخته میشود که ویژگی اصلی آن نه بیان زیبایی بلکه بیان ایدههای هنرمند و در میان گذاشتن آنها با مخاطب با استفاده از شکلهای مختلف تعامل است. به نظر شما ایا این مشارکت فعال و خلاقانهی مخاطب توانسته است هنر را از مالکیت انحصاری هنرمند آن بیرون بکشد ؟
اول از همه این که «تعامل» شرط لازم تحقق «پرفورمنس آرت» نیست. یعنی میشود نمونههای بسیاری از تاریخ «پرفورمنس آرت» مثال آورد که نه بنا بوده تعاملی باشند و نه اساسا مخاطب با آن آثار کنش متقابل کرده است. با این همه یکی از ویژگیهای بسیار جذاب «پرفورمنس آرت» که بسیاری هنرمندان از آن بهره میجویند «تعامل» است. فکر میکنم میشود این پرسش را طور دیگری تکرار کرد و به جای واژهی «تعامل»، عبارت «نقش مخاطب» را در جمله نشاند. اگر قبول کنیم که پرسش شما را اینطور هم میشود بیان کرد آن وقت ماجرا تغییر میکند. «نقش مخاطب» در «پرفورمنس آرت» ضروری و غیر قابل انکار است. اساسا فکر میکنم هنر اجرا جایی میان مخاطب و هنرمند است که شکل میپذیرد. یعنی پیش از آن که مخاطب پا به صحنهی اجرا بگذارد هنوز اثری هنری پدید نیامده است. از این جهت فکر میکنم «هنر اجرا» مطلقا در ذات خود در انحصار هنرمند نیست که حالا بخواهد مالکیت اثر اجرایی از انحصار هنرمند خارج شود.
-آیا هنر اجرا به عنوان یک هنر تعاملی دارای عناصر و المان هایی هست که موجب بوجود امدن گستره ای از نظام های رمزگانی شود و در نهایت اثر را از تک معنایی به تکثر معنا برساند و مخاطب بتواند خوانش ها و تاویل های متعددی از ان با توجه به افق انتظارات خود داشته باشد؟
اکیدا باور دارم که اثر هنری باید چنین ویژگیای داشته باشد. پرسش شما سبب شد دوباره به بیانیهی دورهی کاریام باز گردم. بند دهم این بیانیه اینطور است: «اثر تک لایه، اثر هنرى نیست؛ شعار تبلیغاتى است!». اثر هنری به باور من باید بستری فراهم کند که مخاطب در آن بستر امکان ارائهی قرائت تازه بیابد. برای مثال همین مسئله در حوزهی سینما یکی از عمدهترین تفاوتهای فیلم حوزهی سینما-سرگرمی و فیلم حوزهی سینما-هنر است. یعنی آن فیلم سر راست و تک لایه به کلی، اثر فرض نمیشود که بتوان دربارهاش بحث کرد. بلکه به سادگی میگویند تولیدی برای سرگرمی است. همین قانون را میشود در دیگر حوزههای هنر نیز تعمیم داد.
-شما در اثار اجرایی خودتان چه عناصر یاری دهنده ای برای این امر به کار می برید و نظر شخصی تان درباره ی اجراهای صورت گرفته چیست؟
برای من هیچ مرزی در انتخاب رسانهی هنری نیست. یعنی کار برای من از مطالعه و نوشتن ایده آغاز میشود. گاه، ماهها و گاه چند سال طول میکشد که آن ایده به جایی برسد که متوجه شوم با چه مدیمی میشود آن را ارائه کرد. این مدیم ممکن است هر چیزی باشد. فیلم، کتاب، پرفورمنس-آرت، ویدیو، اینستالیشن یا هر رسانهی ممکن دیگر. گاه برخی از این رسانهها با هم ترکیب میشوند تا بیان ایده برایم آسانتر شود. پس به سخن سادهتر، پاسخ من به پرسش شما این است: از هر عنصری که مرا در بیان ایدهی ذهنیام یاری کند استفاده میکنم. به قول گوته: «کسی که از سه هزار سال اندیشه بهره نگیرد تهی دست به سر میبرد.» چطور میشود این همه امکان بیانگری که هنر جهان در اختیارم گذاشته را نادیده بگیرم و از نو «چرخ» را اختراع کنم؟! پرسش دوم شما کمی مرا به چالش میکشد. وقتی هر کاری را آغاز میکنم از صمیم قلب دوستاش دارم. کم کم که ماهها و سالها میگذرد از آن کار فاصله میگیرم و علاقهام به آن کمتر میشود. کم کم بیشتر و بیشتر نقاط ضعفاش را میبینم. کم کم میفهمم آن چیزی نشد که باید میشد. طبیعی است. خودم هم بزرگتر میشوم و کارهای گذشته میشود کارهای «گذشته». اینطور است که فکر میکنم نظرم دربارهی کارهای آینده مساعدتر است تا کارهای گذشتهام. از این قسم هنرمندان نیستم که میگویند اینها همه فرزندان مناند و همهشان را به یک اندازه دوست دارم.
در صورت امکان راجع به کارها و برنامه های اینده تان برای مخاطبان ما بگویید.
همانطور که پیشتر گفتم مرحلهی ایده تا اجرا برای من ماهها و گاه چند سال طول میکشد. همین مسئله سبب میشود که نمیتوانم تنها به پیش بردن یک کار بسنده کنم. مگر آن که فکر کنم مثلا سیصد سال زندگی خواهم کرد! همین حالا که با هم گفتگو میکنیم درگیر و دار چند کار مختلفام. متن یک نمایشنامه، که در اختیار نشر اختران است و همین چند روز پیش مجوز انتشارش را گرفته و نمیدانم دقیقا کی اما به زودی منتشر میشود و قصد دارم در آینده همین نمایشنامه را روی صحنه ببرم. از سوی دیگر یک کار صوتی هم هست که دو سال پیش طرح اولیهاش شکل گرفت و حالا دیگر طرحاش تکمیل شده و در مرحلهی آهنگسازی است و صحبتهای اولیهاش را با نشر هرمس کردهام و طی هفتههای آینده ضبطاش آغاز میشود. مجموعهای کار دیجیتال در دست دارم هر چند هفته یک بار یک قطعه به آن اضافه میشود و درست همین چند روز پیش خانم بهاره کیان افشار هم به عنوان یکی از مدلهای این مجموعه جلوی دوربین رفت. چند متن اجرایی دیگر را آرام آرام پیش میبرم که باید سالآینده منتشر و اجرا شود. و از سویی با نیکو ترخانی و شرمین مجتهدزاده، سه فیلم مستند دربارهی سه هنرمند ایرانی میسازیم که کم کم مراحل فیلمبرداریاش پیش میرود و نیز یک ویدیوی بلند – در فرمت فیلم غیر داستانی- دارم که این روزها در مرحلهی تدوین و پست پروداکشن است. و ریز و درشت کارهای دیگر هم هست که به وقتاش دربارهشان حرف خواهم زد.
از اقای اتحاد بخاطر همراهی همیشگی شون با عقربه سپاسگزارم.
http://www.aghrabe.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%B9%D9%82%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1%D8%9B-%D8%B9/