در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی اتحاد: ماهنامه ی گلستانه٬ آبان ماه ۸۹ شماره ی ۱۰۸ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ مردمانی
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 01:14:13
ماهنامه ی گلستانه٬ آبان ماه ۸۹
شماره ی ۱۰۸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مردمانی که باز می میرند
(درباره ی نقاشی های نزار موسوی نیا)
علی اتحاد

" خاطرات کودکی ام آن هایی را که به یاد می آورم از مشهد آغاز می شود. از شهرکی که خارج از شهر و نزدیکی فرودگاه مشهد ساخته شده بود. ... دیدن ادامه ›› پرنده هایی که راه گم می کردند و خود را به ایوان و پنجرهای خانه می رساندند. پرنده هایی که صدای برخوردشان به شیشه و پرپر زدن هایشان ترسناک بود. هر از گاهی هم صدای نشستن و یا پریدن هواپیمایی که هم می شد از ایوان خانه دید و هم صدایش شیشه ها را می لرزاند. دیوار طولانی کاه گلی، شهرک را از باغ های کنار آن جدا می کرد. دیواری که اگر کنارش بازی می کردی حتماً گاهی به وضوح و از نزدیک می شد صدای عبور اسب سواری را شنید که خود دیده نمی شد. اسب سواری که هرگز ندیدم. دیوار باغ حفره ای هم داشت اما هرگز از آن عبور نکردم. شنیده بودم کسانی هستند که سر بچه ها را می برند. و من هر روز در سرم خیال می کردم سوار پشت دیوار باغ با سر بریده ی کودکی در دستش می تازد و می رود". [نقل به مضمون از خاطرات شفاهی هنرمند]
آثار نزار موسوی نیا هنوز هم ملغمه ای از ترس و خیال است. چه شخصیت هایی که ترسیده اند و چه مخاطبی که احتمالاً در مواجهه با اثر خواهد ترسید. شخصیت های آثار موسوی نیا مجموعه ای از انسان های حیوان نما و حیوان های آدموارند. شخصیت هایی که سال ها پیش آفریده شده و بارها ناچار شده اند تجربیات دشواری را از سربگذرانند. بارها مرده اند و بار ها زخمی شده اند. بارها در تنهایی رها شده اند و بارها ناچار شده اند در برابر مخاطب بی واسطه و عریان بایستند. روایات نقاشانه ی موسوی نیا به شکلی مستقیم با تجربه ی زندگی وی از کودکی تا به امروز در ارتباط است. کودکی ای که با خروج از آبادان آغاز شد و چندین مهاجرت اجباری را در پی داشت و پس از سال ها با بازگشت به خوزستان به پایان رسید. کودکی هنرمند سرشار از خاطراتی است که به واسطه ی رنجی که در آن ها نهفته است هنرمند دیگر آن ها را به خاطر نمی آورد و امروز می توانیم ردپایشان را در نقاشی های هنرمند دنبال کنیم. رد پایی که آثار ویرانی، مرگ و ترس جنگ را آشکار می سازد. و از این روست که گرچه از نگاه هنرمند دوره ی آثار وی به صورت مطلق برپایه ی تجربه ی زیسته ی فردی اش بنا شده اما به روشنی می توان خوانشی عمومی و اجتماعی از این آثار ارائه کرد.
در آثار موسوی نیا غالباً با شخصیت هایی مواجه می شویم که حتی پس زمینه ی محیطی از آن ها دریغ شده است. پس زمینه ها یک دست و تخت اند و مردمان و مردم- نمایان درون قاب از میان این خلاء به ما نگاه می کنند و یا در تنهایی خود فرو رفته اند. خلاء پس زمینه ها شاید خوانشی روانکاوانه را برانگیزد. هنرمند در خاطرات شفاهی خود از بازگشت به خرمشهر چنین می گوید: "هیچ خانه ای در کار نبود. خیابان به خیابان همه چیز با خاک یکسان شده بود. مادرم کلید خانه ی پدری اش را در دست داشت تا در خانه ای را باز کند که با خیابان هم سطح شده بود". باز گشت به پس زمینه ای که ذهن هنرمند حتی خاطرات آن را پنهان ساخته با چنین منظره ای همراه بود و شاید بتوان پس زمینه های خالی آثار هنرمند را با چنین ترومایی در ارتباط دانست.
نزار موسوی نیا در واپسین مجموعه ی به نمایش در آمده اش – مسیرهای فراموشی- بیش از هر مجموعه ی دیگری بر قرار دادن شخصیت هایش در مواجهه با ترس تاکید می کند. شخصیت های مجموعه ی «مسیرهای فراموشی» در لحظه ی مواجهه با مرگ اند و ترس این مواجهه را چه با عناصر تشکیل دهنده ی اثر و چه به واسطه ی بیان چهره ی شخصیت ها به بیرون قاب سرایت می دهند. موجودات درون قاب تصاویر، در راه مواجهه با ترس مرگ به بیرون قاب نگاه می کنند چنان که گویی عامل این ترس نه از جهان درون قاب که از فاصله ی میان شخصیت و مخاطب برمی آید؛ جایی که هنرمند و مخاطب در آن زندگی می کنند. مرگ ناگهانی اما دیرگذار آدمیان درون تصاویر همراه با نابجایی حاصل از موقعیت آنان میان حیوانات و موجودات عجیب و غریبی که احاطه شان کرده است؛ به مخاطبانشان تامیم یافته و به آنان یادآور می شود که در همین
لحظه – درست در لحظه ی مواجهه با اثر- خود نیز با مرگی دیرپا و دیرگذار دست به گریبان اند و ترس حاصل از آن یکسره زندگی آنان را متاثر ساخته است. آثار موسوی نیا از آن دسته آثاری اند که پس از دیدنشان و نه در هنگام تماشای اثر کار خود را آغاز می کنند. چرا که موقعیت شخصیت هایش همواره در تعلیق است؛ آنان نه در سلامت اند و نه مرگشان یکسره در رسیده است. آنان همچون مخاطبانشان به واسطه ی تجربه ی زیسته ی جمعی بارها و بارها تجربه ی مرگ را از سرگذرانده اند. چنان که شعر محبوب هنرمند نیز آن را بدل به حدیث نفس شاعر کرده است: "به زودی، به زودی/ گوشتی که دخمه ی گور خورده به تنم باز می گردد/ و من زنی خندان خواهم شد/ سی سال بیشتر ندارم/ و مثل گربه نه تا جان دارم/ این بار سوم است که جان می دهم/ چه چرند است/ هر دهه را نابود کردن/ هزار هزار تار و پود/ جماعت آجیل خور/ هجوم می آورند/ تا برهنه شدن دست و پایم را تماشا کنند"[ بانو لازاروس/ سیلویا پلات/ ترجمه ی ضیا موحد، ارغنون چهاردهم( درباره ی شعر)]. به واسطه ی تجربه ی مشترک ترس است که مخاطب توان آن را خواهد یافت تا خود را با آفریده های ناساز درون قاب همذات بپندارد؛ چه آن شخصیت هایی که پوشش های قاجاری به تن دارند و چه آنان که عناصر انسانی ظاهرشان به حداقل رسیده است. لحظه ی بروز ترس به واسطه ی رسانه ی نقاشی ثبت شده است و تا آن گاه که مواد برسازنده ی آثار برجای بماند، این لحظه امتداد خواهد یافت و این امتداد رنج آور سبب می شود شخصیت های «مسیرهای فراموشی» بارها و بارها در اندیشه شان بمیرند، به گور سپرده شوند، بپوسند و باز، تن شان مجموع شود تا بار دیگر این تجربه را از سرگیرند. تر س از امتداد لحظه ی ترس مرگ و فرو افتادن در ورطه ی تکرار تجربه ی ذهنی مرگ است که سبب می شود شخصیت های آثار موسوی نیا از هر چه ممکن است آنان را – با تعاریف سنتی- در مقام قهرمان قرار دهد، دور شوند. گرچه آنان مخلوقاتی ناسازند اما یکسره همذات با مخاطبانشان شناخته خواهند شد.
وحید هوبخت این را خواند
بنظرم تحلیل نمایشگاهها تجسمی نیازمند به روز بودن دارد، تحلیل شما متعلق به بیش از 6 سال پیش می باشد و مخاطب بی آنکه بتواند به نمایشگاه مراجعه کند، تلاشش در تامل نقد و گفتگوی شما و آثار ناکام میماند :)
۱۰ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید