«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
برای دیدن نمایش و اجرایی از افشین هاشمی ب شدت مشتاق بودم....هاشمی کم کم لحن خاص خود را در اثارش تثبیت میکند .نمایش شیرهای...... نمایشی طنز بود ،اما راستش وجه تاریک داستان غلبه داشت بر باقی قسمت ای کمیک و طنز.... داستان نقدی بود بر سیاهی جامعه ای که در دست خود کامه و عد ه ای چاپلوس به قهقرا رفته بود.جامع ای گرسنه که برای حفاظت از مرزها در برابر دشمن خیالی و در واقع محض خاطر رضای حاکم خودکامه شیری را مامورکرده بودند برای این امر خطیر.بازی ها عالی بود... و من مثل همه شگفت زده از این همه انرژی و عشق خانم گلاب ادینه شدم.اجرای پرتوان و پر از عشق ایشان صحنه را گرم کرد.همین جا ارزوی موفقیت های بیشتر و روز افزون دارم برای افیشن هاشمی دوست داشتنی وخدا قوت و ارزوی سلامتی برای گروه خوبشان... لحظات شاد مفرح و پر از نکات نغز در انتظار شماست ... ان را از دست ندهید....!!
مدتها بود سینما نرفته بودم و و مدتهای مدیدی بود که در انتظار فیلم برادرم خسرو بودم... یکی از بهترین فیلم های اخیر سینمای ایران ... در گرمای سی و چند درجه مرداد ماه با رطوبت بالای 70 درصد راهی سینما شدم و چقدر خوشحالم که به تماشای این فیلم خوب نشستم... داستان همان سوژه همیشگی بوده همان ورود فرد غریبه نامتناجنس در جمعی جدید... فرد عجیب داستان قرار بود خسرو باشد خسرو که از بیماری مانیک رنج میبرد(شهاب حسینی)اما همان طو.ر که برای من قابل حدس بود فرد متفاوت داستان؛ ناصر با بازی منحصر بفرد ناصر هاشمی بود،شخصا متعجب بودم که چرا ناصر هاشمی را کمتر در پرده سینما میدیدم...چقدر بازی کنترل شده و مناسبی داشت...بر خلاف سوژه های همیشگی خیانت و فقر در سینمای ما... امروزشاهد داستانی قوی و خوب و سوژه به نسبت جدیدی بودیم. بیماری روانی و نحوه برخورد اعضا با ان.من به احسان بیگلری تبریک می گویم ... و بیصبرانه انتظار فیلم بلند دیگری از او را دارم...سینمای ما سینمای جوان ما... پر از امید است و روزهای روشن اینده....بیگلری... مکری...برزگر...سعید روستایی ... سلام روزهای روشن و سپید فردا...از دل این همه سیاهی شما امده اید.. و چه خوب....که هستید.
کیای از معدود کارگردان های ست که تکلیفش با خودش و مخاطب روشن است وقتی تصمیم گرفتم بروم و فیلم بارکد را ببینم فقط می خواستم در سینما کمی احساس رهایی کنم ،از همه ی داستان هایی نا خوشایندی که دور رو بر ماست. فیلمی که می دانی با تو از سالن بیرون نمی اید اما خاطره ای خوش در پس ذهنت جا می گذارد. من بارکد را دوست داشتم... شیفته فیلم نشدم بنظرم شیوه روایت غیر خطی مناسب این فیلم نبود اما فیلمی بود خوب ،محترم و ابرومند که اتفاقا دوست داشت مخاطبش را راضی کند با احترامات فاِیقه..... و این دست اورد کمی نیست. فیلمی که در پس دنیای ناراستی که در ان نفس میکشیم با خودش، مخاطبش ؛کاملا صادق است و این صداقت بسیار ستودنی ست. البته من ضد گلوله را از میان اثارکیایی واقعا دوست داشتم؛ امیدوارم فیلم های بعدیش گامی به جلو باشد.. بازی ها جز بازی محسن کیایی چندان قابل تعریف نیست. بهرام رادان واقعا !!!! متعجبم کرد.اصلا برای نقش تلاشی نکرد. باقی نقش ها کیانیان ،بازغی ....خارج از همان کلیشه های معمول ظاهر نشدند ....با اینحال بار کد فیلم خوبی ست فیلمی ست که میبینی لذت میبری.... نفس عمیقی می کشی و از سینما بیرون می ایی.... و تمام
لانتوری از ان دست فیلم هایی است که هر چه از ان دور میشویم شدت تاثیر گذاری اش کمتر میشود و ایراداتش پررنگ تر....راستش من چیز زیادی ندارم که اضافه کنم..... اما از ان دست فیلمهایی است که برخلاف خیلی از منتقدان که توصیه تماشایش را داشتند می گویم خیلی اهل توصیه کردنش نیستم..... این داستان و جدل همیشگی وجود دارد که ایا هنرمند باید راه حل بدهد برای معضل اجتماعی یا فقط کارش طرح مساله است..... من نمی دانم اما خوب می دانم در روزگاری که حال خیلی از ما خوب نیست یک قصه غم انگیز درد اور بدون کورسو امیدی ... خیلی خوشایند نیست برای من تنها صحنه و سکانس جالب صحنه ای بود که مریم بعد حادثه روی نیمکتی در پارک نشسته بود و گفت می خواهم زندگی کنم انگار او هم از افتاب دلنشینی که می تابید لذت میبرد.... زندگی عجب داستانی ست... لانتوری پر ازمانیفست است پر از حرف و قصه اما چیز جدیدی نداشت برای من جز ان افتاب و سکانسی که کاش بیشتر پرداخت میشد به ان.....
تمام مدت با دستم داشتم با ساعت بازی میکردم... خدایا زمان ایستاده.!.. اخه این چه فیلمیه.... !!!شخصیت پردازی افتضاح، داستان صفر مطلق ،انگار نویسنده یکسری شخصیت رو مثل کاغذ باطله تو موج و تند باد حوادث قصه پخش کرده بود. اصلا معلوم نیست چی به چی بود.... یعنی علت و معلول هیچ.... نپرس اصلا.... بازیگر ها هم با اون فیلم نامه ای که داد میزنه چه اش شله قلم کاری بوده؛ فقط تیپ سازی کردن. تیپ سازی بدون خلاقیت. کلیشه در کلیشه؛ اصلا کاش کلیشه... مضحک بود. من با یه سوال تو ذهنم مونده بود چرا فکر میکنیم یه مشت فاجعه رو؛ بد بختی رو پشت سر هم ردیف کنیم، فیلم اجتماعی ساختیم اخه.... امید این روزها رفته یه جایی ...نه تو فیلم ها امید و قهرمان داریم نه تو قصه ها مون..... هیچی نمیشه گفت جز اینکه وقت ادم ها وبیشتر از اینها ارزش اره که......
"مگه میشه یه کارگردان26 ساله فیلم اولی فیلمش اینقدرخوب باشه.... مگه میشه یه فیلم اول اینقدر خوب باشه،مگه میشه یه بازیگر اینقدر عالی باشه....نوید محمدزاده!..."راستش تو هر جمعی نشستم همه نگاه ها بر میگشت سمت من با تعجب و چشمهای گرد... ندیدی ابد و یک روز ،رو....ومن احساس میکردم یکی از هفت گناه رو مرتکب شدم حس میکردم دارم به بزرگترین گناهان و جرمهام اعتراف میکنم با سر افکنده و صورت خیس از عرق ... نه هنوز ندیدم..... حالا سرم بالاست یکم ؛رفتم دیدم و انصافا فیلم رو دوست داشتم جز معدود پایان بندی های چند سال اخیر که خوب بود و دوست داشتمش.....شخصیت پردازی عالی بود عمق داشت .... پرداخت فیلم هم خوب بود.... اصلا فیلم خوبی بود برای یه کارگردان فیلم اولی .....اصلا من چی میتونم بگم... میتونم بگم دوستان برید ببینید فیلم رو عجله نکنید؛ قضاوت نکنید... مقایسه نکنید، فقط خودتون رو به جریان فیلم بسپارید سوار موج داستان بشید و بس.... همین و مطمئنم لذت میبرید... من که حظ وافر بردم سپاس
من هیجان دارم قراره این کار رو جمعه ببینم نمایشنامه رو قبلا خوندم و راستش از مرد بالشی بیشتر لذت بردم با اینحال تو همین نمایشنامه شخصیت مروین معرکه بود بیصرانه و با هیجان منتظرم کار رو ببینم......:)
یعنی نا امید کننده بود به طرز غیر قابل توصیفی نا امید کننده بود.... احه چی بود هجو بود طنز بود ملودرام بود یعنی همش پچ پچ ها تو سالن بلند بود همه می گفتند دارن چی میسازن......؟؟واقعا چرا؟
معمولاادم عاقل نمیگه من ندیده از دیدن یک فیلم لذت میبرم!!!!!(این نشون میده فاصله بین ادمعاقل و ناسالم رو :()حالا من چی باید بگم؟!.. فیلم خوب بود ... عجب توصیف ابکیه... نه فیلم....نمی تونه با مخاطب خودش درست ارتباط بر قرار کنه. اما کلا فیلم رو دوست داشتم و جدا از دیدنش پشیمان نیستم فیلم خوبی بود. شاید باید بیشترببینمش!!!!
یعنی یه حسی به من میگه ارزوی دیدن این فیلم رو با خودت به گور میبری:(یعنی حس میکنم به شدت مشتاق دیدنش هستم ....یه جور اشیاقی که با همه ی وجود حسش میکنم اما تو یه شهرستان کوچک با یه سینما که شهر موش های 2 از پرده اش پایین نمی اد اروزی محالیه اشیاق دست نیافتنی......
نمی دانم چرا اما یه جورهایی مطمئن هستم از این فیلم نعمت الله لذت خواهم برد!!!!یعنی ندیده می گم ه!!!
خب از آن دست فیلم هایی که برای یک بار دیدن توصیه میشود........
ازلحظه شروع پیش خودم گفتم کارم تمامه این فیلم ارزشش رو نداشت... واقعا هر چی فیلمجلو ترمیرفت بیشترمطمئن میشدم.... فیلمی بود با ریتم کن داستانی پوسیده شحصیت پردازی ناقص و بازیگر هایی که این وسط دارن خودشون خفه میکنن خوب باشن و سعیشون با این فیلم نامه داغون جواب نمیده..فیلمی که هرگز به کسی توصیه نمی کنم...
فیلم های اقای توکلی همه زیبا و فوق العاده هستند... به قول دوستمان اقای بیات نمی خواهیم تمام بشوند.اما خب من به نظرم اینجا بدون من بین اثار ایشون جذاب تر و پخته تربود..البته اسمان زرد کم عمق جدا از ریتم کند... کمی نمی دانم.... در کل فیلم رو دوست داشتم بخصوص اجایی رو که احسان به غزل میگه:چرا نمیذاری زندگی معمولی مون رو از نو شروع کنیم و غزل جواب میده:زندگی معمولی من همینه... استیصالی که در صدای خانم علیدوستی بود ....بنظرم کشنده بود واقعا فیلم جذابی بودممنون اقای توکلی