در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال یاشار حقگوئی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 16:26:27
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دلتنگ شدیم برای قراری با دوستان دیواری .

سلام
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درختان را اعدام باید کرد
به جرم معاشقه نامشروع با قطرات باران
و رها کردن این حرامزادگان خاطره
تا دیگر چون منی دل رحم
به خانه دل نسپارد این کودکان سر راهی را
.
.
.
.
.
سوگند به نیستی ات
یاشار

از: خود
very nice
۱۴ فروردین ۱۳۹۳
آفرین
خیلی خوب بود
:)
۱۵ فروردین ۱۳۹۳
:‏)‏ دوست داشتنیست .
۱۵ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به هنگام رفتن...

چشمانم را نیز با خود ببر

کاری جز خیره شدن به تو نمیدانند



سوگند به نیستی ات

از: یاشار
به دنبال من اگر میگردی...
در تو گمشده ام!



از: خود
و شاید هیچوقت پیدایم نکنی ....

دروود :)
۱۰ خرداد ۱۳۹۲
چگونه پیدایت کنم،

وقتی به یاد نمی آورم

چگونه گم ات کرده ام....

گروس عبدالملکیان
۱۱ خرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
- پسر! آچار شماره هیوده رو بده!
- بفرما اوستا
- پسر! برو زیر موتورش ببین چشه!
- چشم اوستا
- پسر! پیچشو خوب سفت کن! بعد صاحابش نیاد غر بزنه!
- دارم سف میکنم اوستا هرچه قد که زور بازوم برسه ، هرچه قد که زور قلبم برسه سفت می کنم اوستا!
- پسرعرق کردی! عرقت رو موتور نریزه! زنگ میزنه!
- مگه میشه اوستا؟ مگه عرقم زنگ میزنه؟ مگه اشکم زنگ میزنه؟
- چی میگی پسر؟ به کارت برس!
- می رسم اوستا! فقط دستام، دستام ترک خورده اوستا! ... دیدن ادامه ›› دستام میسوزه! قلبم کف دستامه! قلبم میسوزه اوستا! قلبم خونه اوستا! دلم خونه!
- راستی اوستا! تا حالا تو کوچه تیله بازی کردی؟ دفترای جلد قرمز داشتی؟ تا حالا مدرسه رفتی؟ راستی مدرسه چه جور جاییه اوستا؟ معلم چه جور آدمیه؟ اونجام ماشین تعمیر می کنن؟ اونجام سر بچه ها داد میزنن؟ اونجام بچه هارو کتک میزنن؟
- پسر کارتو بکن عصبانی نکن منو!
- چشم اوستا! راستی تو تاحالا عاشق شدی اوستا؟ تا حالا دزدکی دخترارو نگا کردی؟ تا حالا دم در کسی گل گذاشتی؟ تا حالا به کبوترا خیره شدی؟
- پسر اون پمپ بادو بیار اینجا!
- چشم اوستا! راستی اوستا تا حالا پدر تو هم تو کوچه قایم شده تا تو بخوابی بعد بیاد تو؟
- چی میگی پسر؟ کارمون عقبه!
- باشه اوستا! راستی اوستا مادر تو هم موهاتو شونه میکرد؟ تو دل سیاه شب واست گربه میکرد؟ راستی اوستا تو تا حالا گریه کردی؟ یه روز صبح که مادرت بی جون و آروم اوفتاده باشه جولو چشات گریه میکنی؟
- پسر به کارت برس! اعصاب منو خراب نکن برو زیر ماشین!
- اوستا باشه عصبانی نشو! دارم میرم زیر ماشین، دارم میرم زیر دنیا اوستا! دارم میرم زیر دنیا! لازم نیست عصبانی بشی اوستا من قلبمو، دلمو گذاشتم اونجا اوستا! همونجا زیر ماشین!

سوگند به نیستی ات

از: یاشار
ما همه مستعد تغییریم...
۰۲ خرداد ۱۳۹۲
خیلی شرفتمندانه بود،ممنون از شما .
۰۳ خرداد ۱۳۹۲

:(

یاشار خیلی خوب نوشتی...


۱۰ خرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

به مناسبت زادروز فئودور میکائیلوویچ داستایوسکی پر نبوغ ترین کارشناس باطن...

«از جمع صدها خرگوش هرگز یک اسب به وجود نخواهد آمد و از گردآوری صدها نکته سؤظن هیچ‌گاه دلیل قاطعی به دست نمی‌آید.»

چه قدر زیباست حس همنوعی با این انسان ها!
یاشار جان برای حس همنوعی با این نویسنده ی بزرگ باید صرع داشته باشی و به سیبری تبعید شده باشی :)
۳۰ آبان ۱۳۹۱
امیر عزیز...
فکر میکنم در مفهوم حس همنوعی اختلاف داریم.
منظور از حس همنوعی یعنی اینکه ایشون هم انسانه و من هم انسانم...

اما اگر در مفهوم شما هم بسنجیم .... داستایوسکی مسائل مهمتری برای فکر کردن در موردشون داشت.

ممنونم. :)
۰۸ آذر ۱۳۹۱
لایک!بسیار
.
.
.
سپاس
۲۳ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشگاه عکس‎های جمشید بایرامی با نام «هیچی سر جاش نیست،حتی اینجا»

از 5 تا 17 آبان 1391
گالری سیحون

ساعات بازدید: همه روزه بجز دوشنبه ها 11تا 19 - جمعه 16 تا 20

نشانی: خیابان خالد اسلامبولی، کوچه چهارم، پلاک 11

چهارمین کارگاه و نمایشگاه هنرهای ایرانی که به صنایع چوبی اختصاص دارد با استقبال گسترده مخاطبان و علاقه‌مندان عصر دوشنبه اول آبان در رواق فرهنگستان هنر گشایش یافت.

به گزارش روابط عمومی فرهنگستان هنر، این نمایشگاه که با خلق زنده آثار هنری همراه است، معبری است برای آشنایی بیشتر مردم و علاقه‌مندان با چگونگی و مراحل ساخت آثار چوبی که در زندگی ما حضور دارند.

بنابراین گزارش آثاری که در این نمایشگاه و کارگاه به چشم می‌خورد حاصل دست هنرمندانی چون «عباس میرشریفی»، «سیدرضا موسوی»، «محمدعلی ودود»، «اسماعیل حقگوئی»، «مرتضی موحدی»، «حسین پورشیخ»، «الهام کاظم زاده»، «فرهاد رفیعی منش» و «حسن حاضرمشار» است که به ارائه و خلق آثاری چون منبت‌کاری، سازسازی، حجم و مجسمه سازی، پیکرتراشی و نقش برجسته، منبت‌کاری، معرق، منبت‌سوزنی و منبت‌معرق می‌پردازند.

این نمایشگاه تا 25 آبان‌ماه در رواق هنر به نشانی خیابان‌ولی‌عصر(عج)، پایین‌تر از چهارراه طالقانی، شماره 1552 فرهنگستان هنر پذیرای عموم علاقه‌مندان است.


دوستان خوشحال میشم تشریف بیارید
خیلی خوب میشه اگر دوستان برنامه های گالری های فرهنگستان هنر رو اینجا بیشتر اطلاع رسانی کنند. سایت فرهنگستان ک به روز نیست. ممنونم. آقای حقگویی شما خودت هم شرکت داری در نمایشگاه؟
۰۶ آبان ۱۳۹۱
شاید امروز برم ببینم
۰۸ آبان ۱۳۹۱
چقدر خوب
من حتماً برای بازدید میرم . مخصوصاً این که خودم هم معرق کارم مگه میشه نرفت .
صنایع دستی یا بهتر بگم کار دست هنرمندان ایرانی حرف نداره .
۱۶ آبان ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نام الهه پرواز و خیال

مشتاقانه خواهم سوخت در روز روز زندگانی ام
تا که باقی بمانی تا ابد
در آنسویی از کبریت که هرگز نمی سوزد

سوگند به نیستی ات

یاشار

از: خود
محمد عمروابادی (mohammad)
زیبا بود یاشار عزیز
۰۳ مهر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز که اومدم روی تیوال انتظار داشتم با حداقل یک پست تبریک روز شعر و ادب پارسی رو به رو بشم...
اما نشدم!
اونم تیوالی که الان قسمتی به نام شعر و ادبیات داره!

بنابراین با اندکی تاخیر خودم این تبریک رو ثبت میکنم.


سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به "شهریار" زادروزت فرخنده...
از پروردگارم کمال تشکر رو دارم بابت اینکه نعمتی مثل تو رو به سرزمین من نازل کرد به هم زبان بودن با تو افتخار میکنم .

دوستان تیوالی بیست و هفتم شهریور زادروز شهریار و روز شعر و ادب پارسی مبارک
و اما دکلره...
دکلره نمایشی بود نه چندان حاکم بر صحنه و این امر سبب از هم گسیختگی تمرکز روی نمایش میشد. میتوان از آن لذت برد و نیز نه! میتوان با آن همراه بود و نیز نه! میتوان درگیر چالش هایش شد و نیز نه...

اینها جملاتی بودند که در طول اجرا به ذهنم رسیدند.

اما اگر بخوام دید کلی ام رو راجع به این نمایش بیان کنم دوست دارم از دیالوگ محور بودنش شروع کنم که چه با مهارت بدون داشتن ابزار "از بدن به احساس" استانیسلاوسکی، عواطف رو به مخاطب انتقال میداد.
دکلره چهارتراش بود. نه کم داشت و نه زیاد. دکلره سوار بود نه مثل خیلی از نمایش هایی که دیدم و دیدید پیاده...
خوانش ها با چاشنی حرکاتی ظریف ... دیدن ادامه ›› در امتداد هم و روان بودند و این بود که مخاطب را دچار جنجالی گذرا میکرد.
کنش ها هرکدام به نوعی روایت را تکمیل میکردند و یاعث میشدند که مسیری راست را رها کرده و از کوچه پس کوچه ها راهی شویم و چه لذت بخش بود پیاده روی در این کوچه ها و ندانستن اتفاقی که قرار است در پیچ بعدی پدید آید.
لباس در ابتدا طوری به نظر میامد که گویی بازیگران با لباس های روزمره خود به روی صحنه آمده اند اما اندکی دقت شاید مرا به تناسب لباس و نقش رساند.

و اما صحنه و نور
نور اجرا زیاد حرفی برای گفتن نگذاشت و میتوان وصفش را به یک جمله خلاصه کرد: به نظرم یک دانش آموز ابتدایی کار رو نور پردازی کرده بود.
صحنه اش فقط صحنه بود و جزئی برای شرح و وصف باقی نگذاشت.
فقط ای کاش اون پرده تبلیغاتی در اجراها رواج پیدا نکنه.

از آنجا که در هر وصفی باید به برآیندی برسیم (!) برآیندش خوب بود.

در آخر کمال تشکر را از تمام عوامل دارم.

قمارباز
25/6/1391
در مورد تئاتر کلمه سکوت کلمه هم اگه دید یه نظر میدید؟
کاره خوبیه؟
نظمیه زنان از نظر شما چطور بود؟
۲۶ شهریور ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ظاهرا ما دیگر هنرها هستیم...

به هرحال شاد باش میگم!
درود بر یاران دیوار

امروز زاد روز یکی دیگر از دوستان دیواره

.

.

.
****فائقه معتمدی عزیز،زاد روزت پر از شادی****

از: یاشار
به به فائقه خانوم عزیز
تولدت مبارک عزیزم
با آرزوی :سلامتی،موفقیت،خوشبختی وعاقبت بخیری
همیشه بهترین باشی و بهترین بمونی
تولدت مبارک:*
زنده باد مردادو مردادی ها
سپاس ازشماجناب حقگویی عزیز
۱۵ مرداد ۱۳۹۱
مریم:ممنونم دوست خوبم
کامبیز علیزاده:سپاس از مهر شما
رعنا:مرسی از لطفت
۱۷ مرداد ۱۳۹۱
تبریک میگم
هر چند دیر
۱۸ مرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به هنگام رفتن
چشمانم را نیز با خود ببر


کاری جز خیره شدن به تو نمی دانند


سوگند به نیستی ات
یاشار

از: خود
هزاران بار نگاشتم و خط زدم
تا بهترین را بنگارم
برای تو که بهترینی

۰۳ تیر ۱۳۹۱
عالی . همین طور کامنت عباس
۰۵ تیر ۱۳۹۱
درود یاشار جان
۰۵ مرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رنگها اثبات حضورند
در این دریای کویر
که به سر انگشت چشمانت
سکوتی...
خروشی...

ساعتها انعکاس حضورند
در این کویر دریا
که تهی از سرشار
بر لحظات انعکاس خوشبختی میگریند




سوگند به نیستی ات
یاشار

از: خود
دوسش داشتم...
چند بار خوندمش تا رمز گشایی شه:)
۰۶ خرداد ۱۳۹۱
پایان نوشته ات عالی بود ...مرسی ..مرسی
۰۷ خرداد ۱۳۹۱
سپاس فاطمه عزیز.

ممنون از توجه شما خانم خالقی.

تشکر از لطفتون خانم ظفری.
۰۷ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو نیامدی
باران هم موسپید شد
و من از ترس بهار
به قعر زمستان چسبیده ام


سوگند به نیستی ات
یاشار




از: خود
سپاس جناب ارمغان
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۱
سلام خانواده دیواری
افرین یاشار جان درود
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۱
سپاس زهره عزیز... قمارباز شدیدا درگیره یک قماره بسیار خطرناکه...

پیروز باشی
۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود بر دیوارنشینان


نمایش "ساق های لاغر کم خون" نوشته و کار غلامرضا سلیمان تاش ، با بازی عباس غزالی، مونا احمدی و بهروز خرم از 17 فروردین ساعت 20:30 در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان در حال اجراست.
این نمایش مدت زیادی روی صحنه نخواهد بود، بنابراین علاقه مندان جهت تماشای نمایش، سریعتر اقدام کنند...



شماره رزرو بلیت: 09363243015
ممنون از اطلاع رسانیتان
۲۱ فروردین ۱۳۹۱
خواهش میکنم.
۲۲ فروردین ۱۳۹۱
خواهشا اگه کسی دیده یه نقدی بکنه منتظرم مرسی
۲۳ فروردین ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سفیدی چشمانت ملک فانی و سیاهی اش همه ملک عدم است

چه کنم که در دو جهانم آرام جز به چشمان تو نیست




سوگند به نیستی ات
یاشار

از: خود
ما همه مستعد تغییریم...
۰۵ فروردین ۱۳۹۱
سپاس بابت نظر شما جناب همتی راد عزیز...

پیروز باشید
۰۷ فروردین ۱۳۹۱
بسیار زیبا!بسیار
.
.
.
سپاس یاشار حقگوئی عزیز
۲۳ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
طبل های جنگ را به صدا در آورید که مردانگی را به اسارت برده اند...


قمارباز

از: خود
سپاس از شما جناب میرباقری.

پیروز باشید
۱۷ اسفند ۱۳۹۰
عالی.همین
۱۷ اسفند ۱۳۹۰
هم شما زیبا نوشتین هم خانم سمیه زارع خوب نظر دادن
۱۸ اسفند ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جوهری از نور میخواهم
قلمی از ستاره
تا که بل بنشانم واژه ها را
به وصف ژرف این حضور
در پس هر درخششی این چشم ها نشسته اند
جاودان
و به دور از ریا


خورشید را متواضع دیدم
در دور دستهای این نفس
و در انجمن ستارگان غوغایی بود برای فتح این لبخند


ماه اما
شرمسار از عظمت این وجود ... دیدن ادامه ››
پناه برده بود به انتهای گیسوانت


بودنت سکون را می رباید
از بی کران هستی

بی گمان
دوران سیارات نیز
معلول سکوت توست
تا به نهایت


قمارباز

از: خود
ما همه مستعد تغییریم...
۱۳ اسفند ۱۳۹۰
به به..
آفرین
ممنونم
۱۳ اسفند ۱۳۹۰
سپاس جناب نداف
۱۳ اسفند ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید