در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سها تابان | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 16:34:35
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
.
فردریک«تأتری برای تأتری!»
شاید با شنیدن عنوان فردیک یا تأتر بلوار، به نظر برسد نمایشی که این روزها در سالن اصلی تأتر شهر به روی صحنه رفته، از نوع تأتر بلوار قرن نوزدهم فرانسه است که مخاطبان آن قشر فرودست جامعه بودند. اما نمایشنامه‌ی امائول اشمیت از بستر تأتر بلوار و زندگینامه فردیک لومتر بهره برده تا تأتری برای اهالی تأتر و علاقه‌مندان به آشنایی با هنر تأتر بنویسد، از جزئیات زندگی و تفکر و دغدغه‌های اهالی تأتر(بخصوص بازیگران) بگوید تا به جامعه نشان بدهد اهالی تأتر، همان‌ها که روی صحنه‌اند ، همان‌ها که پشت صحنه‌اند، همان‌ها که شایعه پشت سرشان زیاد است، همان‌ها که می‌گویند تافته‌ی جدا بافته‌ی مردم‌اند، واقعاً کی‌اند!
کارگردان هوشمند این اثر با حذف و تغییر برخی صحنه‌ها، اضافه‌کردن موسیقی و آواز زنده، به‌کار بردن دکوری ساده و کاربردی همراه با نورپردازی حرفه‌ای و بجا، و استفاده از شوخی‌های به‌روز و ایرانیزه شده اجرایی روی صحنه برده است که بی‌شک تماشاگر ایرانی و امروزی (چه تأتری_چه غیرتأتری) با رضایت سالن را ترک کند. مخاطب این اجرا هم می‌خندد، هم بغض می‌کند، هم تاریخ تأتر بلوار را مرور می‌کند هم با زندگی بازیگران از نزدیک آشنا می‌شود، هم معضل سانسور در آثار ادبی_هنری برایش ملموس می‌شود و هم دستگیرش می‌شود که تاریخ پدیده‌ای است که تکرار می‌شود!
این اجرا بازیگران سینما و نابازیگران برند ندارد، دکور عظیم و حجیم آنچنانی چشم‌خیره‌کنِ بی‌کارکرد ندارد، اما صندلی خالی برای تماشاگران دارد. خودتان را به تماشای تأتری که تأتر است دعوت کنید.
صندلی خالی داشتن بخاطر ضعف تاتریها در تبلیغات هست که باوجود امکانات بزرگی که ایستاگرام و….براشون فراهم کرده کم‌و‌بیش مثل بیست سال پیش تبلیغ! میکنند…کافی بود بخشهایی از نمایش (یکی دو دقیقه ) منتشر میکردند تا مخاطبان بالقوه این کار جذبش می‌شدند
۰۳ دی ۱۴۰۲
محمدرضا دانش
صندلی خالی داشتن بخاطر ضعف تاتریها در تبلیغات هست که باوجود امکانات بزرگی که ایستاگرام و….براشون فراهم کرده کم‌و‌بیش مثل بیست سال پیش تبلیغ! میکنند…کافی بود بخشهایی از نمایش (یکی دو دقیقه ) منتشر ...
بله موافقم
۰۳ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سها تابان (sohataban)
درباره نمایش تب i
این تاتر رو با اجرای آقای نادر فلاح دیدم، اجرای خوبی بود و از نظر من تاتر قابل تاملی بود، پرسش‌هایی داشتم که بعد از اجرا با کارگردان محترم گپ زدم و پاسخ پرسش‌هام رو گرفتم، از جمله اینکه برخی قسمتها در دیالوگ و فضایی که بازیگر میساخت احساس پرش و قطع داشتم، منتظر ادامه‌ی اون حس یا ماجرا بودم اما عقیم می‌موند، که متوجه شدم تیغ سانسور بدجور بر نمایشنامه و اجرا عرض اندام کرده! /
خیلی دوست دارم که با بازی بازیگر جدید هم کار رو ببینم ، چون معتقدم هر بازیگر نگاه و تحلیل خودش رو داره و باید که این نگاه رو با خودش بیاره، که حتماً در کنار تحلیل کارگردان میتونه اجرایی متفاوت بیافرینه، متفاوت به لحاظ حرکات بدنی، میمیک، لحن و صدا، تاکیدها و ای بسا میزانس‌ها و بخصوص سکوت‌ها و مکث‌ها... و در این نمایش‌ها من دنبال سکوت‌ها هستم!...این متن سکوت‌ها و مکث‌های خیلی خوبی در زیرمتن خودش داره! سکوت موقع نصب عکس‌ها روی دیوار و بعد کندن اونها، سکوت وقتی روی چمدان می نشینه و... از جنس همان سکوت و تعمق در مواجهه با پنکه‌ی سقفی
خلاصه‌ی کلام اینکه دوست دارم برم و ببینم بازیگر جدید چه کشف جدیدی داشته و چی با خودش به این اجرا آورده!
برای تمام عوامل آرزوی موفقیت دارم
با احترام
پ.ن: دسته‌بندی نقد رو مجبور شدم انتخاب کنم، چون گزینه بهتری تیوال بهم نداد، همه میدونیم که این نقد نیست، فقط نظر من است و یادداشتی کوتاه
منم همین کنجکاوی رو داشتم و دوباره لذت بردم از کار🌹🌹
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
سها تابان
فیلمش رو که دوبار دیدم، خیلی دوست داشتم. نمایشنامه هم چندماه پیش خریدم ترجمه ساناز فلاح فرد، توقعم از اجراش خیلی بالاست، سعی میکنم حتما برم. ممنونم ازتون
به نظرم اگه فیلمش رو دیدین بی‌خیال اجرا بشین، یا حداقل با توقع پائین به دیدنش بنشینید😊😊🌹🌹
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
از اینکه شمارو برای بار دوم خواهیم دید خرسندیم🌺🌺🌺🌺
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
علی: می‌دونی چرا زندانی‌ها رو میندازن انفرادی؟
سرمه: نه
عل: هیچ ایده‌ای نداری؟
سرمه: نه
علی: میندازنشون انفرادی تا با خودشون تنها بشن، که ببینن خودشون می‌تونن خودشون رو تحمل کنند، تو انفرادی تو می‌مونی و خوشی‌هایی که هیچکدومشون مال تو نیست و عذاب‌وجدانهایی که همه‌اش مال توئه...
.
بک تو بلک تاتری است تک‌بازیگره اما متنش ... دیدن ادامه ›› مونولوگ نیست.
دیالوگ است، دیالوگی بین علی و شخصیت‌هایی که سرنوشتش با آنها گره خورده است، شخصیت‌های تأثیرگذار بر زندگی‌اش در هر مکان و هر زمان، با خودش در انفرادی، با صاحب‌الزمان در زندان، با جنین دخترش در رحم زنش، و با مخاطبش در سالن!
همین بخش دعوت پنهانی مخاطب به مشارکت در تجربه‌ی سلول انفرادی، و به گفتگوی با خودش که اتفاقاً در پایان نمایش رخ می‌دهد، جزء درخشان‌ترین صحنه‌های این اجرا است.
صحنه‌ای که در تمام مدتِ سکوت و خاموشی‌اش من خدا خدا می‌کردم کارگردان با همان دعوت پنهانی، کار را تمام کند و چراغ‌ها که روشن شد، من بمانم و خودم و زندان انفرادی‌ام.
اما آقای کارگردان ترجیح داد قطعه‌ی پازلی که هنوز سر جایش نگذاشته بود( همان آواز علی کوچولو) را بگذارد برای پایان‌بندی.
تحلیل من از اجرا و متن می‌گوید که می‌شد این آواز را بگذارد برای لحظه‌ی پس از پایان اجرا، برای همان لحظه‌ای که تماشاچی تشویق‌هایش را کرده و می‌رود که از سالن خارج شود که قطعه‌ی گمشده‌ی پازل سر و کله‌اش پیدا می‌شود، درست مثل همان آغاز ورود مخاطب به سالن که صداهای ضبط‌شده او را وارد پازل اجرا می‌کند.
به‌نظرم می‌شد تمهیدی از جنس آغاز اجرا برای پایان به‌کار برد، و آن حظ و تأثیر زندان انفرادی تماشاچی را با آواز علی کوچولو کمرنگ نکرد.
خوب! این یکی پیشنهاد من است
و آن یکی متد و صلاحدید کارگردان محترم آقای بازیگر، سجاد افشاریان
.
ارزش تماشا‌کردن رو داشت. و البته من مشکل با سیستم صوتی سالن داشتم که برخی دیالوگ‌ها ناواضح میشد و شنیده نمیشد،در دایرکت آقای افشاریان بهشون گفتم، با نهایت ادب و متانت پاسخ دادند، و این توجه و احترام به مخاطب از طرف کارگردان خیلی خیلی ارزشمنده
با احترام به تمامی عوامل نمایش و خدا قوت به همگی

متاسفانه باید بگویم این کار را برای تماشا پیشنهاد نمی دهم.

تنها نقاط قوت کار متن بود و برخی بازی ها( اغلب نقشهای فرعی ) ... اجرا و کارگردانی ضعف های بسیاری داشت . نوع شیوه ی اجرا همسو با متن نبود یا لااقل کارگردان نتوانسته بود از پس این شیوه ی اجرا بربیاید.
اجرا به شدت از عدم تحلیل متن و عدم هدایت بازیگران (چه در بیان احساس و اندیشه و چه شیوه ی بیانی بدن و چه میزانسن ها) رنج می برد...
همیشه سعی میکنم روی اجراهای قوی نظرات مفصل بنویسم و برای اجراهای فقط در حد دلیل و برهانی برای اینکه پیشنهاد به ... دیدن ادامه ›› نرفتن داده ام.

این اجرا را به احترام یکی از دوستان قدیمی ام که در کار بازی می کرد رفتم و به تماشا نشستم و لاغیر ( و البته بلیط تهیه کردم و بلیط مهمان نداشتم ..ایموجی لبخند )
دیشب کار رو دیدم

به قدری از متن و کارگردانی و برخی بازی ها لذت بردم که دلم نمیاد این نکته رو نگم که کاش ، کاش و کاش بازیگر نقش سروان شایستگان از قدرت بیان بهتری برخوردار بودند و روی بیان شون بیشتر کار می کردند ، متاسفانه لحظاتی بود که اصلا متوجه دیالوگ هاشون نمی شدیم ، گاهی دیالوگ های خورده میشد... البته بازی عالی و درخشانی داشتند ، بخصوص در اوج ها...عالی بودند. و چون نقش اصلی بودند و درخشیدند در نقش شون ، دلم نیومد که این نکته رو یادآور نشم. و البته چون در بیشتر میزانسن ها بازیگرها نیمرخ بودند( و بخصوص شخصیت سروان ) این عدم رسا بودن دیالوگ بیشتر به چشم می اومد.

من بی نهایت از کار لذت بردم. بخصوص از سکوت های بجا در زمان و مکان درست در اجرا، من کلا به دنبال سکوت ها در تاتر هستم، و چقدر چسبید، چقدر چسبید سکوت های این اجرا... چقدر برخی شخصیت پردازی ها عالی بود ، عالی ، چقدر کارگردان درست و بجا دست به انتخاب بازیگر زده بود ، و چقدر بازیگران درست و خوب هدایت شده بودند و روی تحلیل شخصیت هاشون کار ... دیدن ادامه ›› کرده بودند.

خدا قوت به تمامی عوامل اجرا ... ممنونم که منو درگیر متن و اجرا کردید و ایده های خوبی برای کارهای خودم به من دادید

با احترام

پانوشت : البته صدای خش خش کاغذ خوراکی که در سکوت تاتر در قسمت تماشاچی ها بلند شد تمرکزم رو از صحنه گرفت و منو خیلی شاکی کرد !
به نظر من بیان ایشون خوب بود واقعن و اینو در نظر بگیرین که بار اصلی داستان و دیالوگ ها رو دوش ایشون بود و این خیلی سنگین میکنه کار ایشونو
۰۵ شهریور ۱۳۹۸
برقرار باشید جناب موسوی

و سپاس از لطف و توجه‌تان( ایموجی گل)
بیشتر از یکدیگر خواهیم خواند

با احترام
۰۷ شهریور ۱۳۹۸
سها بانو به گیرنده های خود دست نزنید ؛) یکی از خصوصیات لهجه یزدی دقیقا همین تند حرف زدنشونه وگرنه گویش خاصی ندارن که متوجه اصل مطلب نشید ولی خب همین نکته برای دوستانی که خیلی با یزدی ها معاشرت ندارن گیج کننده است :)
۱۰ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام

دیشب به تماشای این نمایش رفتم و تا جائیکه در حوصله ی این صفحه باشه نقد و نظر خودم رو می نویسم :
متن نمایش علی رغم ایده ی بسیار خوب و جذابی که دارد اما متن موفقی نیست ، من متن را ندارم اما هر آنچه در اجرا به عنوان متن دیدم و شنیدم گواه این ادعاست، بازجویی الیزابت باتوری به عنوان یک کنتس و فرمانروا قرارست محوریت داستان باشد ، اما این بازجویی نه به لحاظ فضا و نه نوع بازجویی ها هیچ شباهتی به بازجویی یک کنتس ندارد ، بله او توسط مقامات بالا و نظر مستقیم کلیسا بازجویی می شود ( که البته باید تحقیق کرد و دید آیا سندیت تاریخی از این نظر دارد ) اما مراحل و نوع بازجویی هیچ شباهتی به بازجویی فردی والا مقام ندارد ، و برخی داستانهای فرعی که هیچ ربطی هم به خط اصلی ندارند ،نه فضا ساز هستند و نه بولد کننده و نه کمک کننده ی ماجرا ی اصلی ، طوری در دل متن قرار می گیرند که فقط باعث سکته در متن می شوند و پرش هایی که فقط ضربه به داستان می زنند و اوج این انحراف و بی ربط بودن پایان داستان است که ناگهان عثمانی ها حمله می کنند و مقامات به سوراخ هایشان می روند ... پایانی که هیچ ربطی به موضوع ندارد ( متن به شدت از بهم گسیختگی چه در ماجراها و چه در شخصیت ها رنج میبرد )
یکی از نقاط ضعف کار که به شدت به اجرا ضربه زده است عدم تحلیل شخصیت هاست ( با فرض اینکه در متن در حد قابل قبولی بوده است )..در نظرات بارها ... دیدن ادامه ›› خواندم که دوستان از فریادهای بازیگران شکایت داشتند ، و شکایتشان کاملا بجا و درست بود ( و صد للعجب که هیچ کدام از عوامل نمایش این نظرات را یا ندیده اند یا نادیده گرفته اند ). این فریاد ها دقیقا به دلیل عدم تحلیل متن و شخصیت ها توسط کارگردان است. فریادهای مدام و مدام و اجرا به شدت از عدم سکوت رنج می برد... انگار نه انگار که نمایشنامه یعنی سکوت هایی که توسط دیالوگ شکسته می شوند ( یادم رفته این سخن از کیست ). تنها شخصیتی که به سکوت در نقشش رسیده بود ، و بنظرم یک پله از تمام بازیگران بالاتر ایستاده بود بازیگر نقش ژاکوب بود ( البته بازیگر نقش آندریاس هم خوش درخشید ولی او هم از گزند این فریادهای بی امان و گاه لوده بازی در امان نماند )... بله ما همه می دانیم برای ایجاد فضای رعب و ترس و خفقان و ... فریاد می تواند بسیار موثر باشد ، اما فریاد هم مثل سیلی پدرانه است یک و یا نهایتا دو سیلی تاثیر گذار است ، چند فیلم و تاتر در همین ژانر دیده اید؟ آیا سکوت و سکوت و سکوت بسیار و بهتر فضا ساز نبوده اند و فریادهایی که گاها زده میشود آنهم درست و بجا؟... بازجوها و حتی شکنجه گران همگی به رمز آلود بودن ، و نگاه و سکوتشان است که رعب آور هستند نه عربده جویان از نوع شعبان استخوانی!
این عدم تحلیل شخصیت در مورد شخصیت محوری که احتمالا الیزابت باتوری است بسیار توی ذوق می زند ، میزانسن ها ، لحن و گفتار ، میمیک و... هیچکدام بر شما معلوم نمیکند که با کنتس و زنی که خون اشرافی در رگهایش است طرف هستید. فرمانروا همیشه نگاه بالا به زیر دستان دارد ، حتی اگر در اوج بدبختی باشد، بخصوص باتوری که طبق دیالوگ ها ( که البته بسیاری اش به عنوان دیالوگ واقعا قابل تحسین است اما در بازی از دست رفته ) بانویی مغرور و سرکش است. باتوری مانند زنی مفلوک از پایین درجه ی جامعه کاملا با بازجوها و ملاقات کننده ها رو در رو و چشم در چشم حرف می زند و مدام فریادو ... حال در نظر بگیرید این بازیگر در اوج کثافت و بدبختی و فلاکت حتی وقتی با بازجو حرف می زند حاضر نیست به او نگاه کند، نگاهش به روبروست و دیالوگهایش در اوج عظمت ادا می شود و همین طرف مقابل را از پا درمیاورد. این در متن دیده شده اما در بازی و کارگردانی از دست رفته است. باتوری هیچ شباهتی به یک فرمانروا ندارد، او قاتل یا فاحشه یا هرچه باشد اما در قصر و از کودکی روی راه رفتن او حتی کار شده است، پس میان هزار زندانی هم باشد نوع راه رفتن و نگاه و... او را مشخص می سازد، اما اینجا ...
در مورد دیگر بازیگران هم همین اتفاق در مقیاس کوچک و بزرگ رخ می دهد.
در مورد دکور و لباس و ... هم نقدهای جدی وارد است ، که بی ربط به کار سنجاق شده بودند و...
یکی از نقاط قوت کار (در کنار برخی بازی ها که برشمردم) موسیقی کار بود که متاسفانه قربانی شد چون با ولووم بسیار بالا پخش می شد. یادم نیست کدام کارگردان بزرگ سینما گفته است موسیقی خوب در سینما آنست که احساس شود اما شنیده نشود، اینجا کاملا برعکس بود و در یک سکانس بازیگرها فریاد می زنند تا بر موسیقی غلبه کنند و موسیقی ولووم داده می شود تا بر آنها بچربد.

در پایان یک نکته :
چقدر خوب و حرفه ای است که افرادی امثال اشکان خان خطیبی نظرات مربوط به کارشان را می خوانند و میگویند سعی می کنیم بهتر شویم( کسانی که کارشان را دیده اند البته باید بگویند این مدعا چقدر به عمل نزدیک شده ) و بهمان اندازه چقدر غیر حرفه ای است که وقتی نقدی جدی در مورد همین فریادهای گوشخراش ( و نه دلنشین، و نه تاتری) به کاری وارد است و مدام توسط مخاطبان گوشزد می شود، هیچ روند رو جلویی در تاتر در حال اجرا اتفاق نمی افتد.

با احترام به تلاش تمام عوامل این تاتر ، متاسفانه این کار را برای تماشا پیشنهاد نمی دهم.

برقرار باشید
با سلام

تیوال عزیز سوالی داشتم
جمعه 18 مرداد این گروه اجرا ندارند؟

ممنون میشم توضیح بدید .چون ما برنامه گداشته بودیم برای این جمعه ، الان در فهرست تاریخ های اجرا انگار جمعه حذف شده است

ممنون
درود
گویا جمعه شهادته و اجراها تعطیله
۱۳ مرداد ۱۳۹۸
گروه همیاری (support)
درود بر شما
با توجه به شهادت روز جمعه ۱۸ مرداد، اجرای نمایش ها در این روز (قبل از اذان مغرب) امکان پذیر نیست. تا این لحظه از سمت گروه محترم اجرایی نمایش و یا پردیس محترم شهرزاد، سانس ویژه جایگزینی برای این روز اعلام نشده است.
با سپاس
۱۳ مرداد ۱۳۹۸
ممنون از آقای جعفریان و گروه همیاری برای توضیحات

سه‌شنبه بلیط گرفتیم!
۱۳ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب کار رو دیدم و مثل خیلی نظرات بازی نادر فلاح و کارگردانی و متن رو واقعا عالی دیدم که اینجا مجال نقد و ذکر دلایل نیست.

اما در مورد بازی خانم میترا حجار ، بازی این بازیگر بجز در اپیزود نقش هیملر متاسفانه ضعیف و یا متوسط بود . در سه نقش گویا، چرمشیر و شهیدثالث بازیگر جز تغییر لباس هیچ تغییری در اجرای این نقش ها نداشت ، در واقع برای نقش هایی که میترا حجار بازی می کرد بر عکس نقش های بازیگر مقابل ، ظاهرا نه در تحلیل نقش و شخصیت در متن کار شده بود و نه بازیگر تلاشی کرده بود تا چیزی به نقش اضافه کند . به قول معروف بازیگر فراتر از متن و دیالوگ نرفت ، نه در زبان بدن اتفاق خاصی افتاد ( بجز در سانچو که آنهم لحظاتی درخشان بود و جرقه زد و بعد خاموش شد ) . نادر فلاح برای هر نقش زبان بدن داشت و لحن خاص و به معنای واقعی شخصیت را زنده کرد ( نگاه هایش در تمام اپیزودها و شخصیت ها با هم فرق داشت ، گاهی تیز و ستزه جو، گاه مات و متحیر، گاه ابلهانه و ... )/ شاهد ادعایم اپیزود آخر است . در تاتر این قانون است که بازیگری که حرکت دارد و دیالوگ نسبت به بازیگر ساکن و ساکت بیشتر دیده می شود و مرکز توجه قرار میگیرد، اما در اپیزود آخر آنقدر که نگاه سوزنبان حرف داشت ، آنقدر که سکونش گویا بود و آنقدر که دیالوگ تکراری اش که مثل پتک هر از گاهی کوبیده می شد ، متاسفانه بازیگر نقش مقابل نتوانست از ابزار دیالوگ و حرکتش بهره ببرد . به محض اینکه نادر فلاح لباس پوشید و در فیگور خودش نشست دوست من گفت نصیریان ! اما میترا حجار اگر قسمتی از دیالوگش که میگفت سهراب شهید ثالث هستم، بجز لباسش هیچ لحن و فیگوری نمی توانست معرفی اش کند و این به دلیل عدم تحلیل نقش توسط کارگردان و بازیگر است . یا شخصیت چرمشیر ... در چندین مصاحبه از چرمشیر خوانده ام که تاکید میکند نویسندگان باید خودکار را فراموش کنند و تایپ کنند ، چون عصر امروز عصر سرعت است ، و یا اینکه چرمشیر به کمیت آثارش معروف است ، یعنی مثل زنبور پرکار است و مدام می نویسد، بجز انگشتان شکسته بسته چه چیزی در بازی بازیگر معرف این ویژگی ... دیدن ادامه ›› های چرمشیر بود. بنظرم حتی اگر قرارست محمد چرمشیر خودکار دست بگیرد و مشغول آفرینش شود مدام خط می زند تند تند می نویسند گاهی خیره می شود بجایی و ... اگر در تحلیل این موارد گنجانده میشد آن وقت آن قسمتی که سوفوکل میگوید هر سیوال را با سوال جواب نده در میاد، در واقع چرمشیر اینقدر سرش گرم نوشتن است که حتی از گور در آمدن سوفوکل هم هیجانزده اش نمی کند، یک جورایی اصلا دکش میکند که متنش را بنویسد چون ننویسد بجایش می نویسند، شخصیت چرمشیر رندی خاصی دارد که اینجا اصلا نبود وچرمشیر تبدیل شده بود به نویسنده ای ایستا و و حال بهم زن که فقط تفکرهایش را بلغور میکند... آنقدر که سوفوکل به دلمان نشست و چسبید به پوست و گوشتمان ، چرمشیر را پس زدیم و وصل ای نچسب شد ( دلم سوخت برای محمد چرمشیر توی اجرا که همآورد سوفوکل نشد ) همین ضعف اجرا را در نقش گویا هم دیدیم.
جای حرف روی تک تک نقشها هست ولی در مجال این نقد و نظر نیست .

و این پرسش برای باقی ماند که چرا کارگردان از بازیگر زن در نقشهای فوق استفاده کرد ؟ صرفا به دلیل ایجاد جذابیت ؟ یعنی در پی ایجاد فرم جدیدی برای کار بود و سعی در استفاده از شگردی خلاقانه بود ؟ خواست از کلاه سیاه خرگوشی سپید دربیاورد ؟ هرچه که بود نتوانستم منطق کارش را بفهمم ... بنظرم اتفاقی که شاید در ایجاد فرم جدید دنبالش بود محقق نشد. شاید هم دلیل دیگری داشته ...

ممنون برای این انتخاب متن توسط گروه و اجرایی خوب که البته بیشتر بار این اجرای عالی روی دوش بازیگر مرد بود .

با احترام به تمام عوامل نمایش
ایران
نام کوچک من است
نه نامِ به غارت رفته‌ی من ،
به ترکمانچای نیاندیش
به کودتا
 مشروطه
 تاریخ...
تاریخ را نه شاعران می‌نویسند نه زنان !
من شاعرم
با من از جغرافیا حرف بزن
کجای خلیج فارس به یغما ... دیدن ادامه ›› بروم عاشقانه ترست؟
 کدام گوش‌ماهی خزر را گوشواره کنم  ؟
 با کدام قله‌ی غرب برقصم ؟
با کدام کویر شرق هم‌آغوش شوم ؟
کدام جزیره را از تنهایی دربیاورم ؟
 ابوموسی ، تنهاترست انگار...!
ایران
نام کوچک من نیست
نام دختری ست
 که جنوب خیابان ولی‌عصر طلوع می‌کند
 شمال خیابان ولی‌عصر غروب می‌کند
و خیلی
خیلی
شبیه آدریانا لیما راه می‌رود ؛
نام پیامبری‌ست دستفروش
که در متروی تهران ظهور می‌کند
 معجزه اش نان جو است و شیرمال داغ
و قسم می‌خورد
معجزه اش خانگی‌ست!
ایران
نام نوزادی‌ست 
که در زایشگاه خیابان مولوی متولد می‌شود
 و مادرش می خندد 
"فرزند بیشتر ، زندگی شادتر !"

به تاریخ مشکوک‌ام ؛
به تاریخ مشکوک باش
غارتگران
همیشه جایی میان تاریخ پنهان‌اند...
با من از جغرافیا حرف بزن !


( آدریانا لیما سوپر مانکن معروف برزیلی!)

#سها_تابان
مجموعه‌ی شعر خیال کال


بحث تاریخ در نمایشنامه خیلی جدی به چالش کشیده شد و همون دیشب حین اجرای قسمت هیتلر یاد این شعرم افتادم...
۲۵ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تازه یک ساعتی میشه که از دیدن این تاتر برگشتم خونه...

خوشحالم که نظرات دوستان تیوالی رو خوندم (همیشه با توجه به نظرات فنی کارها رو می رم) و این روزهای آخر به اجراشون رسیدم.

نه بخاطر اینکه در این تاتر خیلی قشنگ و بجا به منتقدین شلیک کردند بلکه بخاطر همه چیز تمام بودن این کار دلم نمیاد بگم که بازیگر نقش رابرت همان چند دقیقه ی اول گاهی از شدت سرعت در ادای دیالوگ کلماتی رو نامفهوم ادا کردند!!

من متن رو نخوندم اما اگر اجرای صحنه ای یک تاتر یعنی زنده کردن متن ، در این اجرا به معنای واقعی این اتفاق افتاد ، یک نمایش خلاق به معنای واقعی. از شروع کار که با ورود تماشاگران عجین شده بود ، زندگی در تاتر به معنای واقعی رخ داد.
تحلیل درست متن در تک تک عناصر کار خودش را نشون میداد ، دکور ... دیدن ادامه ›› ، لباسها، موسیقی و...

امیدوارم از این دست کارها باز و بیشتر اتفاق بیفته . به احترام تک تک عوامل این نمایش تمام قد می ایستم و ادای احترام می کنم.
دم شما گرم
دوستانی که در مورد تالار حافظ اطلاعاتی دارند لطفا راهنمایی کنند.

بلیط های این سالن که در تیوال گرفته ام شماره صندلی نداشتند موقع رزور !

قرارست چطور صندلی هامون رو انتخاب کنیم ؟
ممنون
در مورد نمایش عروسکی نگران شماره صندلی نباشید. می توانید بشینید ولی ترجیحا گاهی نیاز است راه بروید یا جابجا شوید تا کل کار را ببینید.
در لحظه ورود راهنمایی می کنند. تجربه شخصی من این بود که در درازای راهرو دید بهتری دارید. هر چند عروسک ها به همه جا سرک می کشند.
۰۴ شهریور ۱۳۹۷
گروه همیاری (support)
درود بر شما
به درخواست دبیرخانه محترم اجرایی جشنواره و با توجه به نوع اجرای این برنامه امکان انتخاب صندلی وجود نداشته و شما می توانید هنگام ورود صندلی خود را با راهنمایی مسول مربوطه انتخاب نمایید.
۰۴ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چهارشنبه ۲۷ تیر سانس ساعت ۱۷ کار رو دیدم.

طراحی صحنه و لباس و انتخاب موسیقی‌ها عالی بودند.
کارگردانی کار هم در خور توجه بود هرچند بنظرم میزانسن‌ها می‌تونست خیلی خلاقانه‌تر باشه و متنوع‌تر. بخصوص که متن خیلی متن خوبی بود و جای کار زیاد داشت.
اما در مورد بازی ها باید بگم اصلا قابل قبول نبودند. بخصوص رضا بهبودی عزیز که بازی های درخشانی ازشون دیدم.
بیان بازیگرها اصلا در حد بازیگر حرفه ای نبود. برخی دیالوگ‌ها شنیده نمیشد و بسیاری جملات انتهاشون خورده میشد. مشکلی که بازیگران آماتور باهاش مواجه هستند و از بازیگران حرفه ای واقعا بعیده. با اینحال بازی رضا بهبودی نسبت به دو بازیگر دیگه واقعا درخشان بود البته بجز بیان‌شون و عدم تمرکزشون در ... دیدن ادامه ›› ابتدای نمایش.
ضعف کارگردانی رو به شخصه در تحلیل دیالوگ‌ها می‌دونم. اگر گروه تحلیل جامعی داشتند مسلما میزانسن‌ها و لحن دیالوگ‌ها قویتر می‌بود. شروع اجرا البته بسیار قوی بود اما هرچه جلوتر رفت متاسفانه این قدرت کمرنگ شد و پایان نمایش بنظرم فاجعه بود( در کارگردانی البته)
بنظر میرسه نیمی از قدرت اجرایی کار مدیون طراحی صحنه ی نمایش است که البته اونهم گاهی در حد دو لته باقی موند!

در هرحال به عنوان مخاطب خاص تاتر نمره‌ی متوسط به بالا و نه خوب، به این اجرا میدم. ممکنه اجراهای دیگه ضعف بیان رو نداشته باشند و تمرکز بازیگران بیشتر باشه. اول کار با موسیقی و طراح صحنه و میزانسن‌های خیلی خوب خیلی خوشحال شدم که قراره کاری قوی ببینم اما ...
نکته‌ی قابل توجه برام این بود که هر کجا بازیگران دهان‌شون بسته بود و بازی در سکوت داشتند کار بسیار قویتر جلوه می‌کرد‌.

برای این گروه اجراهای بسیار خوب‌تری در عصرها و شب‌های آینده آرزو دارم.


با احترام
سها تابان (sohataban)
درباره نمایش دیور i
متاسفانه باید بگم که این کار رو پیشنهاد نمی‌دم.
به عنوان فردی که تاتر خونده و مخاطب جدیه تاتر هست معتقدم که اجرا در ژانری که ادعا می‌کنه تعاملی ... دیدن ادامه ›› ست موفق عمل نکرده، یا لااقل شبی که من اجرا رو دیدم این اتفاق نیفتاد.
تنها بخش قابل توجه اجرا همون قسمت تاتری کار هست و بازیگری سه بازیگر . اما قسمت تعاملی اصلا روی اسلوب جلو نمیره و این شاید به این دلیل است که کارگردان خودش نقش مجری را به عهده گرفته و نمی تواند نقش نظارت کننده و ارزیاب بر اجرای خود داشته باشد . یا شاید به این دلیل که هدف غائی را گاهی بی‌خیال می‌شدند و دل می‌دادند به شوخی‌های سبک و هجوهای مکرر تماشاچیان و بهرحال تامین گیشه برایشان از اهمیت بیشتری برخوردار بود تا اینکه طبق الگوی تاتر تعاملی پیش بروند.
شبی که من اجرا رو دیدم تعاملات در حد یک شوی نمایشی تنزل پیدا کرده بود و فقط بارقه‌هایی از مشارکت تماشاگران به شکل جدی خودی نشون داد. چیزی در حد برنامه‌ی دورهمی با همون سبک و سیاق رابطه‌ی مجری و تماشاچیان و خلق فضایی شاد و طنز ...
خبری از لایو استوری هم نبود. و کارگردان ظاهرا تماشاگران رو قابل ندونستند که لااقل قبل از اجرا توضیح بدهند چرا این قسمت حذف شده و لااقل عذرخواهی کنند که طبق معرفی‌ای که در سایت اومده اجرا نکرده‌اند.

بهرحال خدا قوت میگم به گروه اجرایی بخصوص بازیگران که از جان مایه گذاشتند . و البته برخی تماشاگران که کار رو جدی دیدند و تعامل‌شان نه از سر تفریح و وقت‌گذرانی که برای ارائه‌ی راهکار بود.
در مورد معایب نمایشنامه و گپ‌هایی که با شیوه‌ی اجرا ایجاد کرده بود حرفی نمیزنم. متاسفانه متن و سبک اجرایی در برخی موارد دچار از هم‌گسیختگی می‌شدند و شیوه‌ی تعاملی خودش را به متن تحمیل می‌کرد و متن خودش را به شیوه‌ی اجرا سنجاق!
...
من رفتم تا برای اولین بار تاتری تعاملی را به تماشا بنشینم اما این اتفاق نیفتاد.

با احترام
ممنون از یادداشت شما البته تئاتر تعاملی ژانر نیست اما خوش حال میشیم تعریف خودتون از تئاتر تعاملی رو برای گروه بنویسید تا یادداشتتون رو بر اساس اون بسنجیم و گروه متوجه نقد شما بشه
سپاس
۲۶ فروردین ۱۳۹۷
از یک تاتر یکساعته به اندازه یک سریال چهل قسمتی ایراد گرفتین! از شوخی های هجو و سبُک تماشاچیان و برخورد از سر تفریح برخی از مخاطبان با این تاتر گفتین اما توجه نکردین که شاید هدف این سبک از تاتر با عنوان تعاملی همین به تصویر کشیدن برخوردهای متفاوت و دیدگاههای مختلف در حل یک مشکل است و اینکه قرار نیست همه برای حل مشکل از روش های پیچیده فکری و ذهنی و انیشتین طور استفاده کنند. اگر منظورتون از تعامل اینه که مخاطب اتوکشیده و شیک بیاد دیالوگ بگه که خوب این میشه همون تاتر معمولی ! و دیگه نمیشه اسمش رو تعاملی گذاشت.
۲۸ فروردین ۱۳۹۷
با بخشی از گفته ی شما موافقم . در تیاتر برلین تماشاچیان در شبی که من بودم واقعا جدی تر به موضوع پرداختند تا در دیور. این رو من هم دیدم .. چون در زمینه ی تخصصی تیاتر؛ اطلاعاتی ندارم آسیب شناسی این موضوع رو فکر میکنم خود آقای رضایی با تجربه هایی که به وفور دارن و بقیه ی دوستانشون میتونن بکنن.
اما رفتار تماشاچی برای من نشانه ی این بود که ظاهرا جامعه داره به سمتی پس میره که هیچ چیز براش جدی نیست . متاسفانه. با علم به اینکه طبیعی س که موقعیت های طنز با قرار گرفتن تماشاچی به جای بازیگر بسیار اتفاق میافته که این به جذابیتش اضافه میکنه .
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید