در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:49:53
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

و اکنون
چونان ماهی
بیرون افتاده از آب
برای برگشتن به زندگی
محتاج دستان تو ام ....

#محمد_شیرین_زاده
@sherebarankhorde☔️
به آذین، جهان و قاصدک این را امتیاز داده‌اند
زیبا و شوارانگیز✨✨
۰۱ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی دست هایم را گرفت
احساس کردم
دو بال بر شانه هایم روییده
بی هراس
تا انتهای خیابان
با او قدم زدم
بی آنکه گام هایم
زمین را احساس کند ...

#محمد_شیرین_زاده
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
چه حس زیبایی...
۱۹ تیر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تنش از جنس خاورمیانه بود

رنجور و خسته

موهایش از سوریه

آشفته و پریشان

چشمانش از خلیج

مواج و طوفانی

گونه هایش از لبنان

گرد و سرخ

و لبخندش مصری

آرام و دلنشین

عاشقش شدم

تنها وقتی که

نفس هایش

عطر بهار نارنج های

سرزمین

مادری ام را داشت ..


((محمد شیرین زاده))
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پرنده ای که

به تنهایی عادت کرده

دیگر

بسته یا باز بودن

درب قفس

فرقی به حالش نمی کند

!درست شبیه من

دیگر برایم مهم نیست

این در به آمدن ات باز شده

یا به رفتن ات ...


((محمد شیرین زاده))
منتظر صاعقه ام

شبیه باران

در هوای ابری

بگو دوستم داری

می خواهم

تا نهایت عشق

ببارم ...


((محمد شیرین زاده))
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حالا که رفته ای

نه گیتار

آرامم می کند

نه سیگار

مرهم زخم هایم می شود

برگرد

پاییز خودش

به اندازه کافی

غم دارد ...



((محمد شیرین زاده))
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روز های بارانی

نگرانت می شوم

می ترسم دلتنگ شوی

از خانه بزنی بیرون

چترت را فراموش کنی

باران ببارد

ابر ها اشک هایشان را کلمه کنند

بپاشند روی تنت

خیس شوی

و کسی نباشد

چترش را روی سرت بگیرد

تو ... دیدن ادامه ›› از هجوم آن همه کلمه

بترسی

شانه هایت به لرزه بیفتد

حرف های نگفته ات یخ بزند

دست هایت تنها بماند

هیچکس نباشد

پالتو اش را روی شانه هایت بیاندازد

هیچ کس نباشد

دست هایت را بگیرد

می ترسم

بغض روز های رفته را

با آسمان شریک شوی

اشک هایت

با باران یکی شود

و هیچکس نباشد

تو را در آغوش بگیرد

آرامت کند

باور کن

روز های بارانی

بیش از هر روز دیگری نگرانت می شوم.


((محمد شیرین زاده))
بسیار زیبا و لطیف
درود بر شما
۱۷ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با کدام واژه

تو را در آغوش بگیرم

وقتی دلتنگی

از تمام واژه هایم

چکه می کند ...


((محمد شیرین زاده))
بسیار زیبا...
۰۶ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باران

اشک های من است

وقتی دلتنگی ام

قد آسمان می شود ...


((محمد شیرین زاده))

مرا ببخش

اگر هنوز به تو فکر می کنم

و در هر شعری که می نویسم

از نبودنت گلایه می کنم

باور کن

این روز ها باران که می بارد

احساس می کنم

تنهایی یک جهان در من است

و این تنهایی

چنان بر خاک تنم ریشه کرده

که هر چه شاخ و برگش را می شکنم

باز یاد تو

از گوشه ای جوانه می کند ...


((محمد شیرین زاده))
حالا که رفته ای

نشسته ام لب پنجره

چشم دوخته ام به آسمان

تا باران ببارد

اما نمی بارد

لعنتی

کاش گفته بودی

نام دیگرت

باران است ...


((محمد شیرین زاده))
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چشمانت را ببند

و دستت را

بر روی قلبم بگذار

اینبار خودش می خواهد

به تو بگوید :

دوستت دارم ...



((محمد شیرین زاده))
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وطن من

آغوش توست

جای دوری نرو

در لغت نامه ها خوانده ام

"غربت"

جایست دور از وطن ...


((محمد شیرین زاده))
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
می خواهم با واژه هایم

تو را به قدیسه ای بدل کنم

تا سالیان بعد

مردم جهان نامت را

در شعر های عاشقانه ام جستجو کنند

می خواهم با لب هایم

از لب هات گل سرخ بچینم

بعد

شاخه شاخه کنار هم بگذارم

صاحب یک گلخانه ... دیدن ادامه ›› شوم

می خواهم با چشم هایم

یک ریز زل بزنم توی چشم هات

بعد

لبخند بزنی بگویی:دیوانه

این فرض از فلسفه

برایم اثبات شود

دیوانگی نوعی از خوشبختی ست

می خواهم با دست هایم

موهایت را نوازش کنم

بعد

عطرشان بپیچد در اتاق

نفس بکشم ، مست شوم

آن قدر بخوابم که

وقتی بیدار شدم

در گندمزار موهایت گم شده باشم....


((محمد شیرین زاده))
چقدر زیبا و لطیف و شاعرانه این شعر آدم را میبردبه ناکجا آباد عاشقی عالی بود
۰۴ مرداد ۱۳۹۵
خیلی دلنشین بود.
یاد شعرهای نزار افتادم
۰۴ مرداد ۱۳۹۵
دیوانگی نوعی از خوشبختی ست....
۰۴ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به تو فکر میکنم

و کوچه هایی که

با هم قدم نزده ایم

دست سرنوشت را گرفتی

سوت زنان

دور شدی!

نمی دانستی

باران که می بارد

من و کوچه ها ی شهر

چقدر تو را کم داریم ...


((محمد شیرین زاده))
غم رفتنت

زیاد بود

آن قدر که

هزار نخ سیگار

دود کنم!

سیگاری نیستم

اما غیرتی چرا

غمت را

با سیگار هم

شریک نمی شوم!


((محمد شیرین زاده))
حسن حسینی، پرندیس و فاطمه(مریم) باغ شیرین این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تنها مشکل من

با مرگ اینست که

در ناگهانگی محض

اتفاق می افتد

اگر جز این بود

هیچ دوستت دارمی

پشت بوق های تلفن

در انتظار فریاد نبود ...



((محمد شیرین زاده))
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عاقبت از بهار

گل سرخی

به یادگار خواهد ماند

گل سرخی که

آرزو داشت

یک روز

در میان موهای تو

در باد

برقصد ...

((محمد شیرین زاده))

وبلاگ شعر های باران خورده

http://m-bibak.blogfa.com/
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلتنگی ام را

سطر به سطر

بر برگ های دفترم نوشته ام

اینجا هر شب

در نبود تو

شعری خودکشی می کند

هر صبح

دلتنگی تازه ای

مرا در بر می گیرد ...



((محمد شیرین زاده))
شعری خودکشی می کند....
۲۹ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هر پیامبری معجزه ای داشت

یکی نفسش

یکی عصایش

و دیگری کتابش

اما تو

هیچ یک از این ویژگی ها را نداشتی

من

تنها به گل سرخی

میان موهایت

ایمان آوردم ...


((محمد شیرین زاده))