دیشب در یکی از شب های بهاری، قدم در عمارت نوفل لوشاتو گذاشتم تا تماشاگر نمایش «فین جین» باشم؛ نمایشی که با عنوان و فضای تبلیغاتیاش، نوید تجربهای متفاوت را میداد. و باید بگویم که این وعده، تا حد زیادی محقق شد.
بازیها؛ جانبخش فضا
نخستین نکتهای که در «فین جین» برایم برجسته بود، بازیهای پخته و هماهنگ بازیگران بود. حضورهای پرانرژی و همدلانه، بهویژه در صحنههای پرتنش و دیالوگمحور، باعث شد لحظهای از روایت جدا نشوم. درخشش بعضی بازیگران در خلق لحظاتی باورپذیر، بهویژه در سکانسهایی که مرز بین واقعیت و خیال باریک میشد، از نقاط قوت
... دیدن ادامه ››
نمایش بود.
کارگردانی؛ میان آشوب و آرامش
کارگردانی «فین جین» تلاشیست برای ایجاد نظمی شاعرانه در دل یک آشوب ذهنی. جابهجاییهای سریع، ریتم غیرخطی روایت، و بازی با زمان و فضا، باعث شدهاند که مخاطب همواره در حال کشف باقی بماند. البته گاهی این ساختار، برای مخاطب ناآماده میتواند سردرگمکننده باشد؛ اما اگر با ذهنی باز وارد فضا شوی، تئاتر تبدیل به تجربهای میشود که فراتر از قصهگویی معمول است.
متن، طنز و هویت تاریخی
یکی از نکات جذاب نمایش برای من، پرداختن به شخصیت امیرکبیر بود—حتی اگر در قالب طنز. این انتخاب هوشمندانه، هم جنبهی انتقادی داشت و هم بهنوعی یادآور جایگاه فراموششدهی برخی چهرههای مهم تاریخی در ذهن جمعی ما بود. استفاده از زبان طنز برای بیان دغدغههای جدی، از آن انتخابهاییست که در صورتیکه درست اجرا شود، هم تاثیرگذار است و هم ماندگار. «فین جین» در این بخش موفق بود.
متن و موسیقی؛ جادوی کلمات و صدا
متن نمایش لحنی شاعرانه دارد و گاه گاه به مرزهای نثر عرفانی نزدیک میشود. این ویژگی، اگرچه برای بعضی مخاطبان ممکن است مبهم باشد، اما برای من که به روایتهای رواندرونکاو علاقهمندم، جذاب و درگیرکننده بود. موسیقی زنده نیز نهتنها مکمل فضا بود، بلکه گاهی خود به یکی از شخصیتهای نمایش تبدیل میشد؛ حضوری شنیداری که تپشهای پنهان قصه را نمایان میکرد.
در نهایت...
«فین جین» نمایشیست که جسارت دارد، بازی میکند، ذهن را به چالش میکشد و قلب را قلقلک میدهد. اگر به دنبال نمایشی خطی و قابل پیشبینی هستید، شاید این تجربه برایتان دشوار باشد. اما اگر اهل ریسک، خیال، و عبور از مرزهای واقعیت هستید، «فین جین» میتواند برایتان تبدیل به سفری شود که مدتها در ذهن و جانتان باقی بماند.