گفت و شنود طالبی بیقرار با موصل الی المطلوب خویش (ونه خود مطلوب) شکوفههای گیلاس اصلا یک نمایش نبود انگار تمام آثار و اشعار و آرا در آن شب نمایش بر سرم فرود آمد ؛ صحنه ی تبلور تمامی آثار بود؛ بیان آرا از اکهارت تولی،دبی فورد،لازروس، مولانا و حتی شاید مشروح داستان سیمرغ عطار ...بقدری شفاف و مصقل که در کنار هر اثری بر آن ممسوس بر آن اثر شود در عین دارک اگزیستانسیالیسم خود در لحظه تقابل آن دلسوخته ی خسته دل مقابل آن عمارت یاد این شعر افتادم :
به حضور آن دل آرا ز غم نگار گفتم
ز غم شب جدایی من بی قرار گفتم
دلم از فراق دلبر به جهان کران گرفته؛ به جهان کران گرفته...
یا شعری از اکبر آزاد ؟ !
من ره به خلوت عشق؛هرگز نبرده بودم... پیدا نمی شدی تو؛ شاید که مرده بودم ...
انجام مراقبه برا همه در همه حال میسر هست اما بودن در مراقبه چیزی نیست که به راحتی دستیافتنی باشه دقیقا عین حجره ی ناهید ...۶ یا ۷سال پیش
... دیدن ادامه ››
بود که زمانی سر کلاس تئاتر استاد غفاری ساروی بودم یک جلسه کلا با ما تمرین مراقبه کردن حس عجیب و بی تکراری بود با خودم گفتم ینی بازم ممکنه که این(حس) رو ینی میشه بازم تجربه کنم ؟ که امشب همون شب بود . چقدر قشنگ گفته مجذوبعلیشاه تبریزی و چقدر قرابت معنایی زیبایی داره که
نبی به آتش گفت :
کین آشوب چیست؟!
مر تو را سوختن زین مطلوب چیست؟
گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنیت را سوختم
زانکه میگفتی نیم با صد نمود ؛ همچنان در بند خود بودی که بود
مرد را دردی اگر باشد خوش است ؛ درد بی دردی علاجش آتش است
.....سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد ...
یا
آنگونه که مولانای جان قلم بر کلک خیال کشید :
آنان که طلبکار خدایید؛ خود آیید
حاجت به طلب نیست شمایید ؛شمایید
چیزی که نکردید گم از بهر چه جویید؟
کس غیر شما نیست کجایید؛ کجایید ؟
در خانه نشینید و مگردید به هر در
زیرا که شما خانه و هم خانه خدایید
ذاتید و صفاتید گهی عرش گهی فرش
در عین بقایید و مبرا ز فنایید
اسمید و حرفید و کلامید و کتابید
جبریل امینید و رسولان سمایید
خواهید ببینید رخ اندر رخ معشوق
زنگار به آیینه ز صیقل بزدایید
تا بود که همچون شه رومی به حقیقت
خود را به خود از آیینه نمایید
تمام مسائل ما حل میشه اگر به (خود)باز گردیم و (بخود آییم) و این طی طریق میسر نشود مگر اینکه مانند جنین سر در گریبان فرو بریم و به خویش بیندیشیم و باز بیندیشیم و باز بیندیشیم و اندیشه شده ها و یافته ها را باز بیندیشیم
انقلاب درون خویش
جهاد در تنهایی
" سخن گفتن در سکوت"
سنگر گرفتن در شکست
فریاد زدن در خفقان
سلاح گرفتن یک خلع سلاح شده ؛ همه و همه اینگونه بدست می آید
یادم میاد زمانی که استاد علیزاده از قطعه نی نوا رونمایی کرد مرحوم شجریان به استاد فرمودند چه حزنی و چه غمی در دلت بود که این اثر هویدا شد ؟ اکنون نگارنده ی این نظر از محمد مساوات عزیز میپرسم چه شوری ؟چه اثری و چه نیرویی در کالبد روح و جانت سایه گمارد که رب النوعی بدیع متجلی ساخته اید؟
سخن به دراز کشید از تمامی خوانندگان نهایت تشکر و پوزش رو بعمل می آورم . شرح این هجر و این سوز و این ماجرا ؛ بگذر و بگذار زمان در وقتی دگر...
برای تمامی باشندگان و تک تک عوامل اجرا خواستار بهترین ها و
((عشق الی الابد)) ....