درود و وقتبخیر
ابتدا میخواستم خسته نباشید بگم به این گروه نازنین و تلاش خوبی که انجام دادند و زحماتی که کشیدند تا این نمایش رو اجرا کنند. دوم اینکه، از بازیها و زحمات بازیگران عزیز تشکر ویژه دارم، همچنین از گروه موسیقی نازنین که با موسیقیها و اجراهای زیباشون جانی تازهتر به این نمایش دمیدند. سوم، میخواستم نقدهایی رو هم به این نمایش وارد کنم که امیدوارم در مسیر پیشرفت تمامی گروه کمک کوچکی باشد؛ من در جلسه نقد این نمایش هم شرکت داشتم، که البته چیزی جز تعریف اغراق شده و غیر تخصصی نشنیدم علیرغم اینکه افراد از متخصصین در حوزههای روانپزشکی، اعصاب و روان و تئاتر بودند.
اما از آنجا که کارگردان اثر چندین بار علاقهمندی خود را به نقد و چالش اظهار داشتند لازم دیدم که به عنوان مخاطب دوستدار و دلسوز تئاتر چند نکته را بیان کنم؛
۱. از همه، بخصوص در این مورد از کارگردان کار تعجب کردم که چرا در پایان از جامعه ایرانی انتقاد کردند که چرا صحنه نقد را ترک میکنند، به نظرم هر کس به هر دلیلی ممکن بود برای جلسه نقد میماند یا میرفت، و به نظرم مخاطبانی که در این وضعیت اقتصادی اینچنین مشتاقانه به تئاتر ایشان آمدهاند و میآیند شایسته توجه بیشتری هستند. بویژه آنکه هنر تئاتر خودش متاسفانه مغفول مانده است.
۲.به نظرم هیچ ایرادی در این نیست که کارگردان عزیز بجای توجه به تعریفهای
... دیدن ادامه ››
نه چندان عمیق متخصصین و لذت بردن از تشبیه شدن به بدن تکهتکه لکان توسط یکی از منتقدین، خیلی صریح و راحت بیان میداشتند که؛ جنبه فروش و درآمد اثر برایشان از اهمیت بالاتری نسبت به جنبه هنری، مفهوم و ژرفای اثر برخوردار بوده است، و به نظرم علت انتخاب زبان کمدی، نوستالژیهای آشناو عامهپسند و شوخیهای جنسی متداول جامعه هم در اثرشان اثباتی بر این موضوع است و نکته مهمتر آنکه این مطلب ایرادی ندارد، بالاخره جنبه تجاری هم بخشی از کار است و گاه در اثری برجستهتر جلوه میکند و گاه کمرنگتر.
۳.مطلب دیگر آنکه به نظر میرسید کارگردان عزیز تمایل عجیبی به نادیده گرفتن زحمات خودشان داشتند، چرا که به دنبال مفهوم یا معنایی برای کار خود در نقدها، چالشها و یا تعریفهای دیگران میگشتند، حال آنکه کار بخودی خود حاصل تلاش و زحمت ایشان و گروه نازنینشان بود و این زحمات کاملا نمایان بود. امّا اینکه بطور مثال فکر کنیم که جنبههای بیماری روانی شیزوفرنی بسیار عالی نمایان شدهاند یا اینکه بادیدن این اثر مخاطبین متوجه جدیت موضوع و عمق دردناک شیزوفرنی شدهاند (تعریفهای مبهمی که توسط افراد از نمایش شده)، بهنظرم اغراق شده است، اما برای آشنایی ابتدایی و سطحی با چنین بیماری هولناکی، این اثر کاملا موفق بود و اساسا بنظرم زبان طنز بهراحتی از پس چنین معرفی برمیآمد. حال آنکه برای بیان جدیتر و عمیقتر اثر که اتفاقا قابلفهم نیز میباشد، به اثر طنزی چون me, myself and Irene و آثار جدی چون A beautiful mind و Number23 اشاره میکنم.
۴.در جایی خواندم که کارگردان اثر علاقهمند به سبک گروتسک هستند و اثر خود را در زمره این سبک قرار دادهاند؛ نکتهای که در این باره بنظرم میرسد این است که آیا سبک گروتسک یا مشابه آن طنز سیاه یا کمدی سیاه، همزمان از یک موازنه خنده و گریه، شادی و غم، لذت و رنج و شیرینی و تلخی بهره نمیبرد؟
به نظرم چنین موازنه یا تناسبی نمایش شیزوفرنی نبود که بتوان آن را گروتسک یا حتی چیزی شبیه به کمدی سیاه خواند، حال آنکه بازخوردها در فضای مجازی و به ویژه در سالن (واکنش مخاطبان به اتفاقات روی صحنه) بیشتر حاکی از طنز بودن اثر داشت تا گروتسک بودن آن. البته این به آن معنا نیست که هیچگونه غم یا حس اندوه از اثر دریافت نمیشد، فقط تناسب و موازنه غم و شادی به نظرم به گونهای نبود که بتوان آن را در سبک گروتسک جای داد؛چراکه در آثار طنز هم ما مقادیر اندکی از غم را تجربه میکنیم.
۵.تلاش کارگردان برای جذب مخاطب عام کاملا مشهود و قابل تقدیر بود که بنظرم هیچگونه ایرادی نداشت، تنها نکته این بود که تلاش کارگردان برای اینکه اثر را پر مفهوم و پر از شباهت با آثار بزرگ نشان دهد، برایم مبهم بود. از استفاده از موسیقیهای شاد و موزون، رقص بانوان تا طنز و هجو و شوخیهای جنسی، نوستالژیهای عامهپسند (فیلم قیصر)، همه و همه تلاشی بود موفق برای جذب مخاطب عام که بخوبی صورت گرفته بود و آمار فروش هم، خود اثباتی است بر این مطلب.
در پایان میخواستم از کل گروهی که برای این نمایش زحمت کشیدند تشکر کنم و برای همشون، بازیگرهای با اشتیاق، گروه موسیقی دوستداشتنی، کارگردان خلّاق و تهیهکننده نازنینی که سرمایه را در مسیر پر هنر و پر فرهنگ تئاتر جذب و خرج کردند، آرزوی موفقیت روزافزون کنم و همچنین امیدوارم پرتلاشتر و پرکارتر از گذشته و به کار مهمی که دارن انجام میدن واقف باشند و افتخار کنند و بدون خستگی از نقدها و برعکس با انرژی و انگیزه گرفتن از آنها جلو بروند.