در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شکوفه چرخی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:20:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
وقتی آقای اصغر همت و تو صحنه نمایش دیدم ناخودآگاه یاد سریال آژانس دوستی افتادم. چقدر خوبه که پیش کسوتان ما مورد اجر و قرب قرار می گیرند. بسیار از آقای دکتر شهرام کرمی سپاسگزارم که با نوشتن و به صحنه بردن این نمایش زیبا, خاطرات خوبی را برای تماشاگرانشون رقم زدن.
چند گنجشگ از کف حیاط پرواز می کنند و روی هره ی لب بام می نشینند.کلافه باز, گنجشک ها را نگاه میکنم که به حیاط باز می گردند. صدای لرزان و غمگین پیرمرد را میشنوم: دیر شد. همه یک گمشده دارن که باید سالیان سال منتظر بمونن تا پرواز کنن به سوی اون گمشده.
ارادتمند: شکوفه چرخی
بانوی هنرمند حضور شما برای دیدن نمایش بسیار برای ما باعث افتخار است. ممنون که به تماشای ما آمدید و نظرات موثر و ارزشمند خود را درج کردید. حضور شما هنرمند عزیز به همه گروه شوق و انرزی داد و قدردان شما هستیم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی آقای اصغر همت و تو صحنه نمایش دیدم ناخودآگاه یاد سریال آژانس دوستی افتادم. چقدر خوبه که پیش کسوتان ما مورد اجر و قرب قرار می گیرند. بسیار از آقای دکتر شهرام کرمی سپاسگزارم که با نوشتن و به صحنه بردن این نمایش زیبا, خاطرات خوبی را برای تماشاگرانشون رقم زدن.
چند گنجشگ از کف حیاط پرواز می کنند و روی هره ی لب بام می نشینند.کلافه باز, گنجشک ها را نگاه میکنم که به حیاط باز می گردند. صدای لرزان و غمگین پیرمرد را میشنوم: دیر شد.
ارادتمند: شکوفه چرخی
پل مک کارتنی میگه علف باید قانونی بشه. می گه ضررش از الکل کمتره، تازه صرع رو هم درمان میکنه.
.
می گن اگه یه گربه سیاه از مسیرتون رد بشه بدشانسی می آره چه برسه به یه گربه ی مرده ی لعنتی.
.
به جای اینکه بذارین جوونا بیان تو خیابونا و به پلیسا بطری پرت کنن، اونارو با مواد مافنگی و بی خاصیت می کنین.
.
اگر سود رو تو تجارت گوشت از بین ببری، کلا تجارتش ورشکست میشه و از بین میره.
.
مهمترین چیزی که یسوعی ها بهش معتقدن اینه که دروغ گفتن بدترین کار ممکنه.
.
گربه های بدبخت ایرلندی رو جمع می کنن یه جا و وقتی اون بیچاره ... دیدن ادامه ›› ها می خوان فرار کنن، از پشت بهشون شلیک می کنن.
.
ما نمی خوایم ایرلند فقط واسه بچه مدرسه ایا و پیرزن و پیرمردان و بچه های هنوز به دنیا نیومده باشه. نه. ایرلند واسه ی همه معتادا، دزدا، و فروشنده های موادمخدر هم هست.
.
نمایش, بازی مرگ‌بار موش و گربه را به تصویر می‌کشه که از طریق آن سازش‌ها و تحقیرهای وحشتناکی که توسط صاحبان قدرت به هر هنرمندی وارد می‌شه,مورد بررسی قرار می‌گیره. آقای نعیمی هم اکنون نمایش فردیک و در سالن اصلی بر روی صحنه داره که یک نویسنده نمایشنامه ای به گروه نمایش ارائه میده و طنز سیاه شگفت انگیزی به نمایشنامه تزریق میکنه. اگر بخواهیم نمایشنامه همکارها و فردیک و با هم قیاس کنیم شاید در یک سطح قرار بگیرن, ولی ما اینجا از یک طنز سیاه حرف میزنیم, طنز کلامی که میتونه در حینی که میخندی ولی اشکاتم سرازیر میشه, ولی با عرض پوزش, دقایق ابتدایی نمایش بقدری سرد بود, مانند روسیه تزار,که متاسفانه چند تا از تماشاچیان این فرصت و به خودشون ندادن تا اندکی صبر کنن تا به قسمت های جذاب نمایش هم برسن. خلاقیتی که در دکور نمایش به کار برده بودن خیلی برام جذاب بود. من اون صحنه سرد و دوست داشتم. بازی ها بقدری قدرتمند بود که من به پیرسینگ اون خانم توجه نکردم. صحنه قطار واقعا جذاب بود, فیلم دکتر ژیواگو برام تداعی شد.
خسته نباشید.
تشکر ویژه از استاد وحید نفر که پیشنهاد دیدن این نمایش و دادن.
سپاس از حضورتان 🙏🏻💐
۱۱ دی ۱۴۰۲
ممنونم که به تماشایه ما نشستین🫰❤️
۱۳ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیالوگ های ابتدایی مهدی چی بود؟ با اون دیالوگ ها اونقدر گریه کردم که تا آخر نمایش نتونستم بخندم. آخه پسر منم آبان 401 فوت کرد. پسرم پلیس بود و به مقوله مرگ خیلی قشنگ نگاه میکرد. من شاگرد استاد نفر هستم, واحد 46


نمایش دور دارای موقعیت ابزورد در قالب کمدی می باشد.نمایشنامه ابزورد منطق را واژگون می کند و از اتفاقات غیر منتظره و غیرممکن لذت میبرد. مانند اتفاقی که برای مهدی افتاد و دیگر بازیگران سعی داشتن با بازی های دقیق و به جا موجب سرگرمی مهدی, خودشان و تماشاچیان شوند.در ورای هر سکوت بسیار حرف ها نهفته بود. یک دیالوگ در نمایشنامه خنده در طبقه بیست و سوم نیل سایمون هست که لوکاس بریکمنه می گفت, یک جمله واقعا خنده دار داشتم که متاسفانه مکس وسط اون جمله سرفه کرد و هیچ کس تو آمریکا اونو نشنید....تمام آینده ام بسته به اینه که یا یه صدایی برای بیان طنزم پیدا کنم...یا یه درمونی برای سرفه های مکس, و دیالوگ ها در این نمایشنامه بقدری زیبا نوشته شده و ادا میشد که متاسفانه در قهقهه های تماشاچیان گم میشد,
... دیدن ادامه ›› هر اندیشه ای متاثر از تاریخ است و وقایع تاریخی, اندیشه ی هنرمندان را سمت و سو می دهد. یکی از این وقایع مهم جنگ است, جنگ ی که بر هر هنر و مخاطبینش نیز تاثیر گذاشته است.در کامنت ها خوانده بودم که جنگ و مصائب آن از جنس کمدی نیست, مگر نه اینکه بعد از هر گریه ای خنده می تواند باشد. یعنی در جبهه رزمندگان نمی خندند؟ بعد دفن عزیزان, بازماندگان همیشه عزادار باقی می مانند؟
تنها داستان هایی که مخاطب را معلق نگه می دارد, می تواند او را تا انتها نگه دارد. صحنه ها فوق العاده و پر از تعلیق بود که به آرامی حس ترس را منتقل میکرد.برای ایجاد تعلیق حتما باید اطلاعاتی به مخاطب ارائه داد که همه کرکترها این حس را در وجود مخاطب بوجود می آورند.
متن, بازی ها, اتفاقات, نور, صحنه, لباس ها کاملا واقع گرا بود. نویسنده‌های داستان‌های رئال یا
واقع‌گرا با الهام از واقعیت‌های زندگی شخصی یا جامعه‌ می‌نویسند وباید یه خسته‌ نباشید هم به نویسنده‌های روسی گفت که نقش خیلی مهمی تو این سبک داشتن
با عرض پوزش در شب اجرا چون تحت تاثیر دیالوگ های ابتدایی مهدی واقع شده بودم نتوانستم نظر خودم را مکتوب کنم. با تشکر از استاد وحید نفر و گروه پر از انرژی نمایش دور
۲۴ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید