«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
دیشب که شب اول اجرای نمایش بود با تماشا نشستیم. ناهماهنگیهای شب اول قابل چشمپوشی بود و این که نمایش با نیم ساعت تأخیر شروع شد اونقدر اذیتمون نکرد؛ اما فضای سالن، شبیه تئاترهای لالهزاری، در حین نمایش پر از همهمه و سروصدا و پچپچ تماشاچیها بود و خندههایی از جنس صداهای ضبطشدۀ پسزمینۀ سیتکامها که انگار یک عده مجبور بودند هرجا لازم دیدند یا احساس کردند اتفاق خاصی افتاده بخندند، درحالیکه صحنه و متن اصلا مناسب خندۀ آنچنانی نبود. این ها انتقادی به متن یا دستاندرکاران تئاتر نیستن. به کسانی هستن که در جبر زمانه، تئاتر را شبیه سینمای کمدی و مضحک این سالها میدونن و این فضا رو جایی برای خنده و نه تفکر توی ذهنشون ساختن. خیلی این حال و هوای دوستان همراه تماشاچی توی ذوق من زد.
خود تئاتر؟ خیلی معمولی. خیلی معمولی. بازی ها هم همون بازی های همیشگی تمام بازیگرها که جاهای مختلف دیدیم.
چقدر همه چیز خوب بود به جز صندلیهای سالن.
احساس من این بود که بازیگرا به این نمایش به چشم نمایشنامهخوانی نگاه کرده بودند و با همون لباسهای توی خونشون اومده بودن سر صحنه. حمیدرضا آذرنگ هیچ احساسی توی صداش نداشت و انگار فقط داشت از رو، چیزی رو میخوند. متنی که خودش متن خوبی بود با بازیهای مصنوعی خراب شد.