دیشب که شب اول اجرای نمایش بود با تماشا نشستیم. ناهماهنگیهای شب اول قابل چشمپوشی بود و این که نمایش با نیم ساعت تأخیر شروع شد اونقدر اذیتمون نکرد؛ اما فضای سالن، شبیه تئاترهای لالهزاری، در حین نمایش پر از همهمه و سروصدا و پچپچ تماشاچیها بود و خندههایی از جنس صداهای ضبطشدۀ پسزمینۀ سیتکامها که انگار یک عده مجبور بودند هرجا لازم دیدند یا احساس کردند اتفاق خاصی افتاده بخندند، درحالیکه صحنه و متن اصلا مناسب خندۀ آنچنانی نبود. این ها انتقادی به متن یا دستاندرکاران تئاتر نیستن. به کسانی هستن که در جبر زمانه، تئاتر را شبیه سینمای کمدی و مضحک این سالها میدونن و این فضا رو جایی برای خنده و نه تفکر توی ذهنشون ساختن. خیلی این حال و هوای دوستان همراه تماشاچی توی ذوق من زد.
خود تئاتر؟ خیلی معمولی. خیلی معمولی. بازی ها هم همون بازی های همیشگی تمام بازیگرها که جاهای مختلف دیدیم.