«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
قبول دارم کار دانشجویی مشکلات خودش رو داره و از همه چی مهمتر بودجه ولی دیگه یعنی گروه اجرایی از کارگردان گرفته تا بازیگر نمی تونستند دو تا بشقاب اصلا از خونشون بیارن به جای بشقاب یک بار مصرف ؟ از طرف دیگه وقتی پنین متنی انتخاب میشه و امکان اجرای دکور براش نیست لااقل به همون شکل دیجیتال میشد نما ایجاد کرد. خود متن هم هرچند ترجمه بود ولی خیلی غیر قابل باور بود.
راستش الان چندین هفته از زمانی که این اجرا رو دیدم میگذره و اصلا دستم نمیرفت چیزی راجع بهش بنویسم....
تنها چیزی که میتونست جالب باشه تفکر پشت متن نمایش بود . اون هم فقط تفکرش و نه اونچه نوشته شده. این کار ضعف های فرذاوانی از متن، دکور، بازی و کارگردانی داشت.
واقعا لذت بردم. یکی از فلسفه های من از یک تاتر خوب اینه که متوجه گذشت زمان نشم . و اینجا هم نشدم. موضوع خیلی جذاب بود. ریتم کار هم همینطور نه خیای کند و نه خیلی شتابزده. از بازی محمد شعبانپور بسیار لذت بردم . انتخابش برای این نقش خیلی به جا بود. البته که همیشه جزیییاتی هستند که باعث می شدند کار بهتر هم باشه مثل دکور ولی وقتی اصل مایه کار دلنشین باشه دیگه خیلی این جزییات به چشم نمیان
من واقعا لذت بردم
کاری که شروع اجرا نه در روی صحنه که حتی دقایقی قبل از اجرا هم شروع شده و خودش به جذابیت های کار اضافه میکنه
نگاه بسیار متفاوت و شاید به زعم من زنبور وار ( چشم و ساختار بسیار متفاوت دید زنبور که انگار در آن واحد چند کاراکتر و موضوع رو میبینه و آنالیز می کنه ) هم در نوع خودش برای من دوست داشتنی بود.
اجرای روان آقای کریمی بی شک کمک شایانی به سپری کردن دقایق لذت بخش حضور در سالن کرد.
من در شب پایانی حضور داشتم. اما در صورت تمدید و یا اجرا در چند ماه بعد حتما توصیه به تماشا نشستنش می کنم.
دستمریزاد
تاتری که روی صحنه میره پیش از هر چیزی به یک متن خوب و قوی احتیاج داره. پیس این کار فوق العاده بود. بعد کارگردانیه . به خصوص که قرار باشه موضوع داستان و محل وقوعش خارج از جغرافیای اجرا باشه. اونهم جایی مثل نروژ . این هنر کارگردانی و انتخای بازیگره. بعد طراحی صحنه و لباس و دکوره که میتونه باور پذیری بیشتری ایجاد کنه. و بالاخره حتما و حتما بازی بازیگران که هم بلد باشند و هم بدونند اگر روی صحنه هستند، دیگه جایی دیگه نیستند و فارغ از زندگی روزمره شون الان دارند بازی می کنند.
من واقعا از تک به تک این موارد لذت بردم و کاملا حس کردم که دارم تاتر می بینم. و البته که سالن خوب با احترام به مخاطب و عدم تاخیر حتما که بی تاثیر نیست.
من دیشب، 2 دی اجرا دیدم. واقعا لذت نبردم .. بازی ها ضعیف، حتی خانم پسیانی. آقای پاشا رستمی بازیگر نقش جیم انقدر تپق زدند که من داشتم فکر میکردم نکگنه اصلا تو پیس اومده که تپق بزنه. و اینکه واقعا بازی روی صحنه تاتر با بازی جلوی دوربین و ده ها بار کات دادن فرق میکنه و بازی روی صحنه کار هر کسی نیست... خود متن اصلی هم جذاب نبود و بدتر که کارگردانی هم کمکی به بهبودش نکرده بود. مثلا پایان بندی بهتری میشد داشت مثل تمام شدن کار در لحظه مرگ دکتر کوک و حذف اون صحنه پایانی با حضور همه بازیگرها و اون اجرای نقششون که خیلی خیلی غیر واقعی جلوه داد پذیرش مرگ دکتر کوک رو. صرفا تا حدی دکور قابل قبول بود. در مجموع اگه نگیم کاری ضعیف، باید گفت کاری بسیار معمولی .
جقدر خوشحال شدم که درست در اجرای پایانی موفق به دیدن این اثر شدم. دست مریزاد . علی رغم زمان طولانی ابدا متوجه گذر زمان نشدم. این یکی از دلایل یک دست بودن یک اجرا است. اما 2 نکته که خیلی به چشم من اومد. یکی اینکه علی رغم دقت و وسواس بسیار در انتخاب لباس های بازیگران که بسیار هم خوب بود، چرا لباس دو نفر پزشک یا پزشکیار قصه شده بود دو تا روپوش امروزی ؟؟؟ و یکی هم اینکه باز علی رغم طراحی مناسب لباس ها چرا طراحی صحنه تا به این حد ابتدایی و ضعیف بود؟ در انتها هم علی رغم احترام بسیار زیاد برای کارگردان معروف و محترم اثر و دست مریزاد گفتن بابت زحمات فراوانشان خیلی با یکی از دیالوگ های ایشان در پایان کار روی سن، مبتنی بر این که تاتر نباید درامد زا باشد و باید سوبسید بگیرد موافق نیستم .
خب راستش من بر خلاف چندین نظر منفی که دیدم عزیزان دیگه نوشتند، کاملا برعکس بسیار از این اجرا لذت بردم. به نظرم موضوع و بالطبع متن نمایش چه از نظر ماهیت اصلیش و چه موضوعات فرعیش در خصوص روابط بازیگران بسیار جسورانه بود. خود اجرای بازیگران هم برای من دلچسب بود. و جزو کارهایی بود که خیلی متوجه سپری شدن زمان نشدم.
من اجرای دوم آذر رو دیدم. قبل از تماشا منتظر بودم تا بازیگران دور میزی نشسته باشند و صرفا دیالوگ بگن. اما ما واقا اکت دیدیم. اونهم از نوع خوبش. جوری که میشد به خوبی تجسم کرد. حتی طراحی صحنه به نوعی وجود داشت و خیلی به برقراری ارتباط کمک می کرد. متن اثر هم که خیلی خوب بود و عمیق که بار کارگردانی خیلی خوب باعث شده بود تا لااقل من خودم تا ساعتها بعد از خاتمه کار دهنم درگیرش باشه . بازی بازی گران رو غیر از دو نفر دوست داشتم. تلفیق این شکل خاص از موسیقی با کار هم جذاب بود به خصوص با اجرای هنرمند جوان ارس عزیز. خیلی خیلی منتظر هستم تا اجرای اصلی روی صحنه بیاد.
فقط چیزی که من رو آزار داد این بود که درست سمت راستم یک آقای عکاس جوانی از ثانیه اول شروع تا ثانیه آخر، هر 10 ثانیه یک بار یک شات گرفت. یعنی به حساب من 420 شات و این یعنی هر 10 ثانیه صدای آزاردهنده کلیک کلیک توی گوش من . و از شانس بد سمت چپ من یک آقای مسنی حضور داشتند یا خوای بودند و مدام سر و بدنشون میفتاد روی شونه من و یا در حال ناله و نجوا از درد های بدنشون بودند ( ایموجی خنده )
من دیشب به تماشای این اثر نشستم . کتمان نمی کنم یکی از دلایلش بازی و کارگردانی سرکار خانم ژاله صامتی بود که خب دلیل درستی هم بود. اما اگه بخوام فقط از جنبه سرگرمی بهش نگاه کنم، بله واقعا لذت بردم، سرگرم شدم و خندیدم . ولی فارغ از بحث سرگرمی صرف بیشتر سردرگم شدم. از متن نمایش واقعا سردرنیاوردم. کلی بعد از خاتمه کار تلاش کردم وارد ذهن نویسنده اثر بشم و ببینم چرا چنین سناریویی تعریف کرده ؟ از یک طرف یک آقا اشکانی اصلا خسته از همسر و ... یهو میره سراغ تک تک دوستان همسرش . حالا حتی از این هم بگذریم، یهو تک به تک دوستان همسر، دقیقا تک به تک دوستان همسر، میان سراغ این آقا اشکان ؟؟؟؟؟؟ نه واقعا برای من خیلی غیر قابل باوره. سعی کردم فکر کنم کلا هدف این متن کمدی بوده و نوعی استعاره. وای آخه اینم نبود. یه جاهایی از اثر سیاه میشد . تاریک میشد . پس کار در عین دستمایه طنز، بسیار هم جدی بود و با هدف . و حتی تلاش برای ارائه شعار یا حالا پیام. به همین خاطر تو این بخش ماجرا اصلا با کار ارتباطی برقرار نکردم. بازی بازیگران رو دوست داشتم. ولی طراحی صحنه، دکور و لباس رو نه . خیلی خیلی بهتر میتونست اتجام بشه. به خصوص طراحی لباس
اصلا نمیشه از یک چنین اثری لذت نبرد .. با حضور شخصی چون جناب آقای زنجانپور .. شاید مجموع اثر با سلیقه شخصی من همخوانی نداشت ولی در قالب یک نمایش فاخر من لذت بردم . به خصوص به خصوص به خصوص از اجرای آقای محسن بهرامی. و حتما که واقعا این اثر خودش یک کلاس بازیگری بود. و البته سالن خوب صندلی راحت و بدون زحمت برای دیگران و شروع به موقع هم در لذت بردن بی تاثیر نبودند
من برای اجرای دیشب بلیط گرفته بودم از تیوال . ردیف 1 به قیمت 330 . روی بلیط من درج شده بود ساعت 21:30 سالن 2 . برای در امان ماندن از ترافیک جوری حرکت کردم که ساعت 20:30 رسیدم. یعنی یک ساعت به اجرا. رفتم کافه روبرو و 15 دقیقه قبل از شروع رفتم جلوی سالن 2 . اونجا گفتند نه .. سالن 1 اجرا میشه تیوال اشتباه کرده ؟؟ بعد .. ناگهان بلندگو اعلام کرد اجرا 20 دقیقه تاخیر داره ... ده دقیقه بعد بلند گو اعلام کرد 30 دقیقه تاخیر داره و پاشین بیایین کافه خود شهرزاد ... بعد 20 دقیقه بعد دوباره اعلام کرد 20 دقیقه تاخیر داره و ... دو تا دختر بسیار جووون هم جلوی درب سالن 1 با شوخی و خنده می گفتند کسی مقصر نیست . اجرای قبلی هنوز تموم نشده ؟؟؟؟؟؟؟ سر و صدا بلند شد بلند تر از همه من . یه اقایی تشریف اوردند به عنوان مسئولی از طرف شهرزاد و همون قصه که اجرای قبلی تموم نشده .. توجه کنید ساعت 22:15 دقیقه شده و هنوز اجرای قبلی تموم نشده ؟؟؟ پرسیدم پس چطوری بلندگو ساعت 21:25 اعلام میکنه با 20 دقیقه تاخیر ؟ دردسر ندم ساعت 22:25 اعلام کردند به صف شید و باز هم تا 22:40 هیچ خبری نشد و در نهایت من شخصا با اعصاب خوردی فراوان و سردرد و کمر درد و .. تقاضای عودت وجه بلیز کردم و انصراف از تماشا .. بعید میدونم حتی راس 23 شروع شده باشه .. در حالی که کلی نوجون اونجا بودند و قطعا تحت فشار از طرف خنواده هاشون . کی اجرا انجام بشه و کی تموم بشه و کی برسند خونه ... من نه بازیگرم نه هیچ کاره ای در نمایش و نه تحصیلاتم مرتبطه و نه شغلم که بگم مجبورم بایستم و تحمل کنم و کارها رو ببینم . فقط سالهاست یکی از معدود تفریحاتم تماشای تاتره . ولی با حس خوب با احترام .. متاسفانه سالن شهرزاد همواره مشکلات زیاد اینچنینی داره . امیدوارم تهیه کننده ها و کارگردان های خوب آثارشون رو به سالن های دیگه ببرند تا مجبور نشیم بیاییم شهرزاد
دو افتتاحیه در سالن یک روز یکشنبه باعث این تأخیر بود..
امید که عذرخواهی ما از مخاطبین محترم نمایش قابل تأمل باشد. در تلاش برای ایجاد آرامش خاطر مخاطبین گرامی هستیم و امید که در ادامه هم به روند امشب تأخیری در اجرای «نان، عشق و موتور وسپا» نداشته باشیم. از همراهی و همدلی شما سپاسگزاریم🙏🏿
یک جمله در پوستر این نمایش درج شده : متفاوت ترین نمایش سال . من میخوام بگم متفاوت ترین نمایشی که در عمرم دیدم. دست مریزاد. از یک طرف در حال دنبال کردن خط داستانی اثر بودم و توجه به دیالوگ ها و از طرف دیگه غرق در تماشای حرکات بازیگران که من بهش میگم یک پرفورمانس زیبا بر مبنای ریاضی . بازیگرانی نابینا به این زیبایی و بدون خطا در حین اجرا و دیالوگ و بروز احساسات با حرکاتشون دقیقا انگار داشتند مکعب روبیک حل می کردند. و در ضمن این اولین باری بود تو سالن شهرزاد من یک اجرا رو بدون تاخیر دیدم. واقعا محشر بود.
واقعا بد بود.... از ترافیک و سختی رسیدن به محل برگزاری و رفتار بد نگهبانان مجموعه سعد آباد و دفعه اول زیر رگبار باران موندن و کنسل شدن و .... که بگذریم که همش میشه نمک و فلفل و حالا عیبی نداره ... من شخصا فکر می کردم کاری در حد و حتی بالاتر از ترانه های ماندگار قراره ببینم .. اما متاسفانه با یک پیس آشفته مواجه شدم که طبعا بازی خوب بعضی بازیگران هم نتونست صحنه های دلپسبی ایجاد کنه . از طرفی بازی خانم محیا دهقانی در قالب نقش اصلی خیلی بیش از حد اغراق آمیز بود و یا نقش رمال کاملا یک کاراکتر اضافی بود که بیشتر لودگی به کار اضافه کرده بود . اینکه پایان دیگه چطور میتونست باشه رو ندیدم ولی در زمان تماشای من پایان با اون نتیجه گیری اصلا به نوع رفتارهای کمیسر و دستیارش نمیومد. اسم بردن از آقای مصدق و به نوحی محور قرار دادنش هم بیشتر به کاراکتر ایشون لطمه زد. بخش های آوایی و موسیقی در لابه لای کار شاید به تنهایی خوب بودند ( البته نه خیلی ) ولی به این شکل ارتباطشون بار کار هم درست انتخاب نشده بود. آخرش خسته و مایوس از کاخ سعد آباد برگشتم.
من واقعا لذت بردم .. کاری هم به شوخی های به اصطلاح زننده ندارم هرچند از نظر من اصلا زننده نبودند .. تابو شکنی ولی حتما محسوب میشه و خب ... چرا که نه ؟ بازی های حرفه ای از بازیگران حرفه ای . فاصله غم و شادی به اندازه یک تار مو که عین زندگی واقعیه .. دست مریزاد
کاظم سیاحی کاظم سیاحی کاظم سیاحی .. چقدرررر بازیش دوست داشتنیه و چقدر خودش .. قبل تر ها که در فیلم و سریال ها دیده بودم بازیش رو شیفتش شده بودم اما اصلا فکر نمیکردم روی صحنه زنده تاتر هم انقدر درخشان ظاهر بشه .
خود اثر هم هم حرف برای گفتن داشت. هم پیس خوبی براش نوشته شده بودو هم بازی ها جوری بود که اصلا ادم متوجه گذر زمان نمیشد.
البته سالن اجرا هم فوق العاده خوب بود. صندلی های راحت - دمای مناسب و شروع بی تاخیر. تقریبا همیشه در اجراهای سالن های پارک هنرمندان همین وضعیت هست . درست برخلاف سالنهای شهرزاد
من دیشب در سانس اول اجرا دیدم. راستش بیش از هرچیزی به خاطر دیدن بازی سهیل مستجابیان.. اما نکته جالب برام این بود که علی رغم اینکه اصلا از بازی خانم سارا رسول زاده جلوی دوربین سینما لذت نمیبرم اما اجرای تاترش به مراتب بهتر بود. ولی ... نه به عنوان یک بازیگر تاتر حرفه ای
کل کار در قالب اثری کمدی تراژیک نه عالی بود نه بد. . ولی ایکاش تا این حد کشدار نمیشد.. موسیقی های زنده حین کار هرچند جذاب بودند ولی سخت میشد ارتباط اونها با کار رو پیدا کرد. به نظرم بیشتر جذابیت گیشه ای پیدا کرده بود.. اما در مجموع سپاسگزارم.
من هفته گذشته در سانس 9 شب کار رو دیدم. از خلاقیت به کار رفته خوشم اومد . صامت بودن کار و استفاده از ماسک بازیگر رو وادار به بروز جنبه های دیگه ای از هنرش میکنه. موضوع و تم اصلی هم خوب بود. صرفا بخش ورود پلیس و متنی که براش نوشته بوند توی ذوق می زد و شبیه وصله ناجوری شده بود. جذاب ترین کاراکترها هم زوج سالمند بودند.