در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Amiras | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 18:59:28
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیشب وقتی فیلم تموم شد واقعا دوست نداشتم از صندلی ام بلند شم.میخواستم همونجوری بشینم و به تیتراژ فیلم خیره بشم و حین گوش دادن به موسیقی مسحور کننده کریستف رضاعی توی دریایی از خیال و حال خوب غرق بشم.
واقعا هرچی از خوبیای فیلم بگم کم گفتم.فیلمبرداری موسیقی فیلمنامه طراحی صحنه و لباس کارگردانی همه چیز واقعا عالی بود.البته بزرگترین نقطه ضعف فیلم به نظرم اجرای ضعیف بازیگرا بود. مثلا به نظر من امیر جدیدی با اینکه استایل و و ظاهر و صدای خیلی خوبی داره ولی باز خیلی باید بیشتر تلاش کنه تا به یه بازیگر سطح اول تبدیل بشه.بازی همایون غنی زاده و کیانا تجمل هم به نظرم واقعا خوب نبود و خیلی خیلی میتونست بهتر باشه مخصوصا کیانا تجمل که اجراش واقعا ضعیف بود.در کل (باز دوباره به نظر من) بازی احسان گودرزی نادر فلاح و شخصیت چارکی از بقیه بهتر بود. البته فیلم انقدر لوکیشن خوب و دیالوگ عجیب و نقطه قوتهای دیگه داره که این نقصها به چشم نمیاد.
چند تا نکته قبل حین و بعد از دیدن فیلم توجه من رو جلب کرد.که دوست دارم بهش اشاره کنم. قبل از دیدن فیلم وقتی نظرات رو راجع به فیلم میخوندم و میپرسیدم بین اونایی که فیلم رو دیدن دودسته آدم وجود داشت یه دسته بعد از دیدن فیلم ازش متنفر میشدن و به شدت از فیلم ناراضی بودن و یه دسته دیگه هم وجود داشت که دیوونه این فیلم میشدن و جنون وار ازش تعریف میکردن. یعنی هیچ حد وسطی وجود نداشت و هیچ تعادلی بین نظرات به چشم نمیخورد.و این برای من خیلی جالب بود و حسابی مشتاق شدم تا فیلم رو ببینم. موقع دیدن فیلم حالم خیلی خوب بود.سر بعضی از سکانسهای فیلم داشتم خودزنی میکردم!! و هضم این همه سکانس و دیالوگ خوب و عجیب تو یه فیلم ایرانی برام سخت بود.چند تا بخش توی فیلم وجود داشت که وحشیانه خوب بود.اون بخشهایی که صدای علی مصفا پخش میشد و حرفهایی رو که از زبون زندانی تبعیدی مرده میزد واقعا برام جالب بود.یا اون سکانسی که کارگر هندی میره زیر زمین و دیالوگ های همایون غنی زاده اونجا عالیه. به طور کلی شخصیت کیوان ... دیدن ادامه ›› حداد(احسان گودرزی) که صدابرداریه که خیلی وقتا سکوت رو ضبط میکنه.و یا اون سکانس رقص عجیب نادر فلاح با اون موسیقی محشر و خیلی دوست داشتم.
نکته خیلی جالبی که در مورد این فیلم وجود داره اینه که فیلم پر از "تخیل" و پر از "خیال" هستش چیزی که کمتر توی سینمای ما بهش بها داده میشه و بیشتر کارگردانهای ما اکثرا دنبال ساخت فیلمهای رئال و اجتماعی هستن. والبته فیلم پر از ایده های خلاقانه است.همین مصاحبه هایی که بین فیلم پخش میشه و ریتم خیالی فیلم رو با جند تا سکانس مستند به هم میزنه و یه حالت واقع گرایانه به فیلم میده. یا انتخاب چنین داستان تکان دهنده و عجیبی که در فیلم وجود داره. ارزش کار مانی حقیقی رو خیلی بالا میبره.
بعد از خارج شدن از سالن سینما هم دو تا موضوع فکرم رو درگیر کرد و از دوستانی که این متن رو خوندن درخواست میکنم نظرشون رو در این رابطه بگن.یکی اینکه: آخر فیلم احسان حداد میگه که "چند روز پیش اژدها رو تو تهران دیدم همونی که تا چند سال به راحتی یه قبرستونو میلرزوند.الآن خیلی آروم و داغون یه گوشه تو تهران افتاده."آیا اینجا اژدها استعاره از چیز خاصیه یا اینکه نه؟ و مورد دوم اینکه: توی چند جای فیلم اشاره به این میشه که 5 تیر از اسلحه خارج میشه.چرا 5 تیر؟ و چرا انقدر تاکید روی این عدد؟
روشنک و محمد لهاک این را خواندند
بیتا نجاتی، Positron و آرزو این را دوست دارند
من فکر میکنم منظور از اژدها، گنج یا چیزی قیمتی در قبرستان بود. و تمام این خرافات راجع به قبرستان برای دور نگه داشتن مردم از گنج بود. ولی این سه نفر برای کشف آن کوتاه نیومدند...
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
صرفا تاکید روی عدد نیست ، تاکید روی داستان های افسانه ای(نمیگم خرافات) اون منطقه از ایرانه که بسیاری اش برمیگرده به داستان زار در جنوب ایران و یکی از مهمترین دلایل برای دروغ بودن فیلم استفاده مکرر از ارجاعات به آیین های زار و داستان ملکوت بهرام صادقی _ خاصه صحنه آب آوردن برای کارگران و پزشک بودن الماس _ و چند اشاره ساختاری به اسرار گنج دره جنی ابراهیم گلستان.خیلی از این ها هم نماده خصوصا شتر که در آیین زار اهمیت ویژه ای داره.
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلم واقعا فیلم خیلی خوبیه. بازیگرای فیلم همه عالی بودن، کارگردانی سطح بسیار بالایی داشت و اصلا در سطح یک کارگردان کار اولی نبود ،شخصیت پردازی ها فوق العاده بود و البته طراحی صحنه کار هم خیلی خوب و به جا بود و فکر میکنم که این فیلم امسال توی چندتا بخش جشنواره مثل بهترین بازیگر مرد ، بهترین طراحی صحنه و منتخب مردم بتونه سیمرغ بگیره یا حداقل کاندید بشه.
فقط به نظرم یه کم سر و صدا و دعوا تو فیلم بیشتر از حد مورد نیاز بود،همین طور یه کم دوست داشتم فیلم جای دیگه ای تموم میشد تا تاثیرگذاری بیشتری رو مخاطب داشته باشه . ولی در کل به شدت فیلم رو پسندیدم و به شکل وحشتناکی به آینده سعید روستایی امیدوار شدم. ترجیح میدم بیشتر از این حرف نزنم و بهتون پیشنهاد بدم که فیلم رو از دست ندید.
امتیاز من به فیلم:9 از 10
به نظرم در مورد این فیلم میشه خیلى حرف زد ولى من سعى میکنم به نکاتى درباره فیلم بپردازم که خیلى توجه من رو جلب کرد:اول از همه میخوام درباره کارگردانى فیلم صحبت کنم،کارگردانى این فیلم رو هومن سیدى بر عهده داره و میتونم به جرعت بگم که هومن سیدى کارش رو در این فیلم به بهترین شکل ممکن انجام داده و میشه گفت که یک سیر صعودى کامل رو طى کرده.اولین فیلم سیدى "آفریقا" بود که به نظرم فیلم ضعیف و حوصله سر برى بود چه از لحاظ فیلمنامه و چه از لحاظ کارگردانى ،سیّدى قدم بعدیش رو محکم تر برداشت و با فیلم "سیزده" ثابت کرد که میتونه کارهاى قوى هم بسازه و هنوز میشه به عنوان کارگردان بهش فرصت داد تا فیلمهاى بهترى رو کارگردانى کنه،سیّدى در فیلم سیزده سوژه خاص و متفاوتى رو انتخاب کرده بود که نشان از جرعت و خلاقیت بالای اون داره و این سوژه خوب رو با یک فیلمنامه رئال و باورپذیر و یک کارگردانى قابل قبول تبدیل به یک فیلم جذاب و دیدنى میکنه،و حالا هومن سیّدى در فیلم اعترافات ... هم دوباره یک حرکت رو به جلو داشته ولى به یک شکل متفاوت تر یعنى با انتخاب یک سوژه تکرارى(اعتیاد و آثار مخرب آن بر زندگى)ولى با یک شیوه پرداخت متفاوت و جذاب.
از نقاط قوت دیگه فیلم میتونم به فیلمنامه خلاقانه و متفاوت اون اشاره کنم که من به شخصه نمونه اش رو در سینماى ایران ندیدم.سیدى اتفاقات و داستانک هاى مختلفى رو در بسترى با موضوعیت اعتیاد و اثراتش بر زندگى روایت میکنه ولى شیوه اى که توسط آن، داستان را روایت میکند یعنى ایجاد یک فضاى سورئالیستى بیشتر از هر چیز توجه مخاطب را جلب میکند،سیّدى با بهره گیرى از یک سرى مفاهیم فلسفى و بنیادین مثل زمان،حافظه،واقعیت،خیال و رویا،یک داستان ساده درباره یک آدم معتاد رو تبدیل به یک داستان غنى،جذاب و پیچیده میکنه که میتونه با مغز مخاطب بازى کنه.در این فیلم دیالوگ یا به عبارت بهتر مونولوگ هاى خیلى خوب و تاثیرگذارى وجود داره که همون طور که از اسم فیلم پیداست درباره تفکرات و اعترافات مردیست که حافظه خود را از دست داده.و حتى من فکر میکنم هومن سیّدى میتونست فیلمنامه این اثر رو در قالب یک رمان منتشر کنه چون واقعا فیلمنامه اى که نوشته بود داراى ویژگیهاى ادبى و رمان نویسى ... دیدن ادامه ›› بود.
و در آخر چیزى که بیشتر از همه توجه من رو جلب کرد بازی فوق العاده سیامک صفرى بود. صفرى با ایفاى این نقش ثابت کرد که میتونه نقشهاى دشوار رو به زیبایی بازى کنه،من در گذشته هم کارهاى سیامک صفرى رو در تئاتر دیده بودم و همیشه یکى از بازیگرهاى مورد علاقه من در زمینه تئاتر بوده و با اینکه اصلا چهره و استایل جذابى نداره ولى واقعا با فنون ریز بازیگرى آشناست و همیشه روى صحنه به بهترین شکل ممکن نقش هاش رو ایفا میکنه و امّا حالا یعنى روى پرده سینما هم خودش رو ثابت میکنه و با توجه به گریم سنگینى که داره بازى بسیار دیدنى از خودش به نمایش میگذاره و باید به قطع بگم که اگر سیامک صفرى با اون بازى عالیش توى فیلم حضور نداشت،قطعا جذابیت فیلم تا حد چشم گیرى کاهش پیدا میکرد.و انصافاً در مراسم اختتامیه جایزه بهترین بازیگر مرد رو باید بهش میدادن ولى یه جورایى در حقش ظلم کردن ،البته من تعریفهاى زیادى هم درباره بازى سعید آقاخانى در خداحافظى طولانى شنیدم ولى فکر نمیکنم که بازیش تو اون فیلم بهتر از بازى سیامک بوده باشه.
سعید آقاخانی هم خوب بازی کرد تقریباً حق جفتشون بود اما سلیقه ها فرق میکنه.
۲۰ مرداد ۱۳۹۴
تشکر براى اینکه وقت گذاشتین و متن رو خوندین . خوشحالم که دوست داشتین.
۱۳ شهریور ۱۳۹۴
با نظرتون در مورد آقای صفری موافقم واقعا عالی بودن و جدای دیالوگ های خوب فیلم بنظرم بازی ایشون به جذابیت این اثر خیلی کمک کرده
عاااااالی بودن
۲۵ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چیزی که خیلی تو کار به چشم میاد خشونت سطح بالای اون هست. تو این نمایش هر چیز خشنی که به ذهنتون بیاد، دیده میشه: سلاخی کردن بدن آدمها، فحش، ناسزا، دعوا و مشاجره، کشت و کشتار و خون و خون ریزی همه اینها که با یک طنز جنون وار و نا متعارف تلفیق میشن و یک حس متفاوت رو به تماشاگر میدن و خیلی جا ها باعث خنده تماشاگر میشن و خیلی جا ها تماشاگر رو به فکر و تامل وا میدارن. خشونت و طنز تلفیقی است که همیشه در آثار مک دونا وجود داره و یک جورایی هم تبدیل شده به امضای این نمایشنامه نویس بزرگ معاصر. ترکیبی نامتعارف که باعث برانگیختن احساسات مختلف در تماشاگر میشه.
چیز دیگه ای که تو این نمایش خیلی به چشم میاد پوچ گرایی هست که تو کار وجود داره. پایان کار با یه پوچی محض همراهه و خیلی جاها احساس میشه که همه اتفاقات و مصیبت ها و مشکلاتی که در داستان جریان دارند نشعت گرفته از یک چیز پیش پا افتاده و بی اهمیت هستند و در واقع همه اتفاقات داستان و پیرنگ اولیه کار بر پایه ی "پوچی" بنا شده. و بهتره خودتون برید کار رو ببینید و من داستان رو لو ندم.
یکی دیگه از نقاط قوت نمایش ستوان اینیشمور بازی خوب بازیگرانش است بازی هایی که هر یک از نظر اجرا بسیار سخت و طاقت فرسا هستند ولی همه بازیگران به بهترین شکل نقش خود را ایفا کردند. و به شخصه از دیدن بازی هوتن شکیبا و سعید چنگیزیان بسیار لذت بردم و خیلی باهاشون ارتباط برقرار کردم.
در آخر: به نظرم ستوان اینیشمور نمایش بی نقصی نیست و نقص هایی هم در متن و هم در اجرا وجود داره و شاید بعضی جاها باعث دلزدگی شما بشه ولی در کل اثری قابل اعتناست که ارزش ها و نقاط قوتش بیشتر از ضعف ها و کمبودهایش است و به نظر من اثری است که ارزش هزینه کردن و وقت گذاشتن را دارد.
به نظرم "من دیه گو مارادونا هستم" فیلم متفاوتیه البته متفاوت نسبت به جریان سینمای ایران نه متفاوت نسبت به سایر آثار بهرام توکلی. بهرام توکلی باز هم تو این فیلم مثل فیلمهای قبلیش خیال و واقعیت رو به چالش میکشه و مرز بین این دو رو از بین میبره. این فیلم یک فیلم کمدی هستش و خیلی ها بعد از شنیدن کلمه کمدی فکر میکنن که باید برن سینما و فقط بخندن در صورتی که این فیلم خیلی نمیتونه خنده دار باشه ولی با طنز تلخ یا کمدی سیاهی که توش وجود داره میتونه مخاطب رو به فکر فرو ببره و البته در بعضی جا ها بخندونه اونم یک خنده تلخ.
یکی از نکاتی که تو فیلم وجود داره اینه که فیلم یکی از اخلاقهای بد ما ایرانی ها رو که از کاه کوه میسازیم و یه مشکل کوچیک رو به یه بحران بزرگ تبدیل میکنیم رو نقد میکنه و به نظرم این موضوع یکی از نکات مثبت فیلم بود. به جز این مورد فیلم نقاط قوت زیادی داشت کارگردانی بهرام توکلی خیلی سطح بالا بود و اون فضا و جو متشنج و پر از دعوای داستان رو با یک نظم خاص در آورده بود. بازی بازیگرها همه یکدست و خوب بود مخصوصا بازی صابر ابر و بابک حمیدیان که زیاد به چشم نیومد و دیده نشد و بیشتر بازی گلاب آدینه و هومن سیدی که واقعا هم خوب بودن دیده شد. یکی دیگه از نقاط قوت فیلم هم به نظرم پایان فوق العاده فیلم بود که همه تماشاگرها رو راضی کرد و یه نقد و کنایه ای هم بود به پایان بعضی فیلمها که امروزه در سینمای ما ساخته میشه و اکثرا با یه هپی اندینگ مسخره سر و ته فیلم رو هم میارند.ولی یه مشکلی که به نظرم در مورد جذب تماشاگر تو فیلم وجود داره اینه که هم اسم فیلم و هم پوستر و هم لیست بازیگران فیلم یه خرده غلط اندازه و بعضی از تماشاگرها انتظار دارن برن و یه فیلم کمدی شاد و خانوادگی با چاشنی فوتبالی ببینن ولی فیلم اصلا این طور نیست و نمیتونه این جور تماشاگرها رو راضی نمیکنه.
فیلم اصلا کمدی نیست و هدف خنداندن تماشاگران نیست
من دیهگو یک فیلم غیر جدی
۲۵ خرداد ۱۳۹۴
علی آقا بنده نظر شما رو قبول دارم که "هدف فیلم خنداندن تماشاگر نیست" و این رو هم قبول دارم که فیلم "غیر جدیه" ولی اگه بخوایم فیلم رو از لحاظ "ژانر" بررسی کنیم فکر نکنم بشه ژانری به جز کمدی رو براش انتخاب کرد.
۲۵ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"در دنیای تو ساعت چند است؟" فیلمی که خیلی فراتر از انتظارات من بود و من رو به شدت به وجد آورد. خدا رو شکر که هنوز سینماگرانی مثل صفی یزدانیان در جریان سینمای ایران حضور دارند و سینمای ایران را از مرگ تدریجی نجات میدهند. سینمایی که چند سالی است (پس از اسکار گرفتن اصغر فرهادی) پر شده از فیلم های به اصطلاح اجتماعی و تقلیدهای کورکورانه از اصغر فرهادی. دیشب تو جلسه نقد و بررسی فیلم صفی یزدانیان یه جمله قشنگ گفت که خیلی باهاش حال کردم. اون گفت :به نظر من اگر کسی میخواد دردهای اجتماع و مشکلات اجتماعی مردم رو ببینه باید بره تو تاکسی نباید بره سینما.
فیلم هایی مثل در دنیای تو ... که پر از احساس و هنر و موسیقی است به سینما معنا میده و چنین فیلمهایی میتونن حال مردم رو خوب کنن.
فیلم یک داستان عاشقانه و لطیف رو در دل یک سری از ترکیبهای به جا و درست حسابی مثل ترکیب سنت و مدرنیته ارایه میده ، ما تو فیلم نماهای فوق العاده زیبایی از شهر رشت و انزلی میبینیم ، مردم محلی با لهجه گیلکی و سنتی رو میبینیم و با آداب و رسوم و خوراکی هاشون آشنا میشیم ، موسیقی ای رو میشنویم که شعر و تکس محلی داره و و در عین حال با شخصیت های اصلی فیلم آشنا میشیم که افرادی هنرمند و روشنفکر هستن و با زبان فرانسوی آشنایی دارند و از تکنولوژی استفاده میکنند و موزیکی رو مشنویم که تداعی گر موسیقی فولک و سافت راک غربی هستش و ...
و هم چنین ترکیب دیگه ای که در فیلم وجود داره ترکیب خیال و واقعیت هستش. در فیلم هیچ زمان خاصی وجود نداره و ما نمیدونیم روایتهای مختلف داستان در چه سال و چه ماهی روایت میشن. و در واقع یزدانیان با استفاده از این کار و با نوشتن یک فیلمنامه غیر خطی یک فضای سیال و خیال گونه رو در فیلمش حاکم کرده. مثلا میتونم به سکانسی اشاره بکنم که فرهاد(علی مصفا) بیهوش میشه و در خواب به پاریس سفر میکنه و -گلی(لیلا حاتمی) بهش میگه:اینجا خوابته؟
- فرهاد:آره ... دیدن ادامه ›› یه پاریس تو ذهنم ساختم
-گلی:اینجا چه قرنیه؟
فرهاد:نمیدونم
-گلی :تصورت از پاریس برام جالبه و ...
در واقع دو تا شخصیت اصلی فیلم تو خواب با هم حرف میزنن و این یه حس جالب رو به تماشاگر میده.و یک سری از فضاهای رمان گونه که تو فیلم وجود داره باعث میشه که آدم یه حس متفاوت رو با دیدن این اثر تجربه کنه.
یکی دیگه از نقاط قوت فیلم هم به نظرم موسیقی متن اش هست که واقعا عالیه. همون طور که در بالا اشاره کردم شعر و ترانه محلی و موسیقی سافت راک که تو فیلم جریان داره خیلی شنیدنی و زیباست و به صحنه های مختلف فیلم میاد.
و البته نقطه قوت دیگه فیلم بازی خیلی خوب بازیگران فیلم هستش و من به شخصه عاشق شخصیت فرهاد شدم و خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم.
خلاصه که این فیلم حال من یکی رو خیلی خوب کرد و حتما پیشنهاد میدم اگه تا الآن فیلم رو ندیدین برید و ببینیدش چون کار متفاوتیه و ارزش دیدن داره.