چیزی که خیلی تو کار به چشم میاد خشونت سطح بالای اون هست. تو این نمایش هر چیز خشنی که به ذهنتون بیاد، دیده میشه: سلاخی کردن بدن آدمها، فحش، ناسزا، دعوا و مشاجره، کشت و کشتار و خون و خون ریزی همه اینها که با یک طنز جنون وار و نا متعارف تلفیق میشن و یک حس متفاوت رو به تماشاگر میدن و خیلی جا ها باعث خنده تماشاگر میشن و خیلی جا ها تماشاگر رو به فکر و تامل وا میدارن. خشونت و طنز تلفیقی است که همیشه در آثار مک دونا وجود داره و یک جورایی هم تبدیل شده به امضای این نمایشنامه نویس بزرگ معاصر. ترکیبی نامتعارف که باعث برانگیختن احساسات مختلف در تماشاگر میشه.
چیز دیگه ای که تو این نمایش خیلی به چشم میاد پوچ گرایی هست که تو کار وجود داره. پایان کار با یه پوچی محض همراهه و خیلی جاها احساس میشه که همه اتفاقات و مصیبت ها و مشکلاتی که در داستان جریان دارند نشعت گرفته از یک چیز پیش پا افتاده و بی اهمیت هستند و در واقع همه اتفاقات داستان و پیرنگ اولیه کار بر پایه ی "پوچی" بنا شده. و بهتره خودتون برید کار رو ببینید و من داستان رو لو ندم.
یکی دیگه از نقاط قوت نمایش ستوان اینیشمور بازی خوب بازیگرانش است بازی هایی که هر یک از نظر اجرا بسیار سخت و طاقت فرسا هستند ولی همه بازیگران به بهترین شکل نقش خود را ایفا کردند. و به شخصه از دیدن بازی هوتن شکیبا و سعید چنگیزیان بسیار لذت بردم و خیلی باهاشون ارتباط برقرار کردم.
در آخر: به نظرم ستوان اینیشمور نمایش بی نقصی نیست و نقص هایی هم در متن و هم در اجرا وجود داره و شاید بعضی جاها باعث دلزدگی شما بشه ولی در کل اثری قابل اعتناست که ارزش ها و نقاط قوتش بیشتر از ضعف ها و کمبودهایش است و به نظر من اثری است که ارزش هزینه کردن و وقت گذاشتن را دارد.