نمایش سیمبلین به مثابه یک پازل بینظیر است، و تماشایش نیاز به دقت و صبوری دارد.
ابتدای نمایش، صدایی که تا پایان با ماست تذکر میدهد که اگر لحظهای را از دست بدهید، تا پایان نمایش را از دست میدهید. تا حدود زیادی درست میگوید، چون نمایش از همآمیزی دو خط داستان، یکی اسارتگاه و دیگری در دل اسارتگاه یا همان نمایشنامهی سیمبلین تشکیل شده که این دو در امتداد هم روایتهایی هستند که یکدیگر رو تکمیل میکنند. بخشی از نمایش واقعگرای اسارتگاه، بخشی از نمایشنامه ی کلاسیک شکسپیر را کامل و بخشی از نمایشنامه شکسپیر بخش واقعگرا را جلو میبرد. استعاره و مجاز پیوسته کنار هم فعالیت میکنند و یک مفهوم غائی یا به روایتی یک معنای ثانوی رو ایجاد میکنند. این یک رفتار شبه امپرسیونیستی در ادبیات نمایشی است.
این گونه چیدمان کردن نیازمند هوش سرشار و همکاری عمیق کارگردان و نویسنده است و از همه مهمتر نیاز به مهارت بالای کارگردان برای یکپارچه کردن بقیهی المانهای اجرا همچون نور و موسیقی و لباس و ... دارد.
مازیار سیدی در بازیگری خودش را ثابت کرده بود ولی اینبار نشان داد در کارگردانی بسیار توان بالایی دارد. تعمدش در استفاده کردن از بازیگران جوان و تلفیق آنها با روایت پازلوارش بسیار قابل تامل بود. بازیگرانی که علاوه بر دنبال کردن هدف کارگردان و نویسنده، بواسطهی حضور در چنین نمایش سختی توان و استعداد خود را نیز روی ویترین میگذارند و گهگاه میتوان حدس زد که چه رنجی تحمل شده که این قالی پر طرح بافته و پرداخته
... دیدن ادامه ››
شود.
استاندارد نمایش در سطح نمایشهای اروپایی است. چه از منظر ایده، چه متن، چه اجرا. اما متاسفانه استاندار سالن اجرایی دچار فقر عمیقی است که باعث خلل در اجرا میشود. از جمله آکوستیک سالن حافظ که در این سالها هر نمایشی در آنجا اجرا شده، با همین مسئله روبرو بوده و هیچ هزینهای نشده و تغییری بوجود نیامده. این مشکل آکوستیک، ایجاد چالشهای صوتی میکند و گهگاه صداها و دیالوگها علیرقم فشاری که بازیگران به صدایشان میآورند درست به گوش نمیرسد و ما بر روی صندلی مخاطب مخصوصا در ردیفهای بالاتر که اتفاقا برای این اجرا بسیار مناسبتر است لحظهای از اجرا کنده میشویم.
در آخر باید خسته نباید بگم به گروه اجرایی که چنین اثر محکمی را خلق کردند. و ممنون بابت لذتی که از دیدن یک روایت زیبای شکسپیری با تصاویر بسیار درخشان به ما دادند.