(( خاطرهء زلفِ دوتا ))
ای دل از من قصهء زلفِ دوتا را تو مپرس
قصهء قاصدک و بادِ صبا را تو مپرس
مرغِ شب اینک فرو بسته دم از یاهویش
از نسیم خاطرهء زلفِ دوتا را تو مپرس
دیده از نقشِ رُخش راه خیال می پوید
هدهدی باش و ز ما راه سبا را تو مپرس
گرچه پامالِ جفا کرده مرا یار به عمد
از چه اینگونه زند تیغِ جفا را تو مپرس
شفقِ دیدهء ما ز خونِ تو رنگ گرفت
سببِ گم شدنِ رسمِ وفا را
... دیدن ادامه ››
تو مپرس
آنچه بایست مرا پیرِ مغان می آموخت
لیک گفتاکه ز من سّرِ بقا را تو مپرس
آنکه شد رهزنِ من رهزنِ تو بود مدام
راهِ خود گیر زما رسم دُعا را تو مپرس
زین پس از بهرِ خدا با منِ درویش بساز
سخن از عشق مگو رازِ فنا را تو مپرس
*****************