من و دوستام پنج شنبه شب به تماشای این کار نشستیم و واقعا لذت بردیم. اجرای گروه بسیار حرفه ای و شگفت انگیز بود. من شخصا با نویسنده آشنایی چندانی نداشتم ولی از متن نمایش هم خیلی خوشم آمد. دیالوگ هایی فلسفی و عمیق درباره ی چیستی و چرایی معنای زندگی و شرایط بشر...! کمی من را به یاد "در انتظار گودو"ی ساموئل بکت انداخت وقتی که دیالوگ های کم کم تکراری می شد و رنگ می باخت. و فکر می کنم این که دقیقا همان دیالوگ ها در صحنه های بعد بین کاراکترهای متفاوت رد و بدل می شد نمایانگر شرایط مشابه آدم ها در برهه های مختلف زندگی شان بود. انگار که همه ی آدم های نمایش (و شاید همه ی ما آدم ها بر روی این سیاره در ابعاد وسیع تر!) در این هتل کوهستانی به نوعی گیر افتاده بودند و راه فراری هم برای آن ها وجود ندارد از سرنوشتی که به آن محکوم شده اند. شخصیت های داستان به خوبی گذر زمان و روزمرگی خود را در آن روی صحنه به تصویر کشیده بودند.
همچنین بازی و دیالوگ ها من را به یاد اساطیر یونان و محکوم/نفرین شدن قهرمانان اسطوره به دست خدایان می انداخت. تم داستانی که پی رنگ بیشتر اسطوره های مشهور یونان را می سازد.
در پایان به کارگردان و همه ی بازیگران برای اجرای خوبشان خسته نباشید می گویم و امیدوارم در آینده باز هم شاهد چنین کارهای قوی و پرمایه ای از آن ها
... دیدن ادامه ››
باشیم.
پ.ن. تنها مورد آزاردهنده ای که در طول اجرا وجود داشت و باید به آن اشاره کنم این است که شرایط سالن تیاتر باران واقعا نامناسب اجرا است و امیدوارم برای رفع مشکل تهویه و نوسازی آن در آینده نزدیک اقدامی صورت بگیرد.