در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نگین محمدی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 22:18:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در قحطی دلایل امیدواری، من هنوز به هنر امیدوارم. و‌ هنرمندانی که میدونن کجا ایستادن. جایی نه روبروی علاقه مردم…
در بین این سیل عظیم ممنوع الکاری و خداحافظی خواسته (!) یا ناخواسته (مرگ) هنرمندان، در نی نی چشمان شما که با همه کج خلقی های روزگار به بهترین شکل ممکن شبی شور (طنز قوی و دقیق) و شیرین (رقص و آواز) برای ما ساخت، امید و روشنی به بهبود همه چییییییز رو می بینم.
بابت خنده های از ته دلی که امشب به من و عزیز همراه من هدیه کردید، قدردان تک تک شما هستم، علی الخصوص علی کوچیکه و علی درازه‌ی مظلوم و در عین حال پررو (با معنی مثبت البته) !!
بعد از نمایش لکانطه، یا بهتر بگم، بیشتر از نمایش لکانطه، شیفته بازی و هنر شما شدیم… برقرار باشید و سبز - که اعجاز شما همین است.
نگین عزیز
ممنونم از متن زیبا و در واقع همدردی دلنشین شما با گروه کمدی گمنام
بسیار مفتخریم که میزبان شما بودیم و نهایت سپاس بابت زمانی که گذاشتید و نظرتون رو با سایر دوستان به اشتراک گذاشتید
۰۹ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


چقدر خودمو توی علی دیدم، یا شایدم یه علی توی من هست. اون تو انفرادی اوین، من توی انفرادی خودم. از لحظه اول که با تمام قدرت چهارپایه رو پرت ... دیدن ادامه ›› کرد، تا آخرین ثانیه و‌پک آخر به بهمنش و رقص دود و سقوط نور کمرنگ سیگار. همه اش من بودم. صداهایی که میشنید من بودم، صداهایی که نمیشنید اما میدید که لباش تکون میخوره من بودم، رقص تو اتوبانش من بودم، بازی با اهنگا و تقدیم کردنشون به هم من بودم. حتی صداهایی که ضبط کرده بود. حتی غریبه شدن و رسمی حرف زدنش با خدا. یا صاحب الزمان زمان چرا نمیگذره گفتنش.
جرم ما چیه؟ قاتلیم؟ ما که فقط خودمون رو کشتیم.
علی کوچولو این مرد کوچک… توی اون ده دقیقه، توی انفرادی خودم، مردم برات.
بااینکه روزهای پایانی اجراست اما دیدم خارج از معرفته اگر نظرمو ننویسم و خسته نباشید رو به تمامی عزیزانی که زحمت کشیدن تا ما 2 ساعت شادی رو سپری کنیم نگم!
اجرای بشدت بشدت بشدت سختی بود ولی بنظرم عالی برگزار شد. حتی اگر کم و کاستی هم بوده باشه به چشم ما نیومد و ما فقط هنرمندی بازیگران رو دیدیم که چجوری تونستن نمایشی که انقد شلوغ کاری و دیالوگهای شبیه به هم و رفت و آمد و بالاپایین رفتن از دکور رو داشت انقد مسلط به پایان برسونن.
خداقوت ... امیدوارم بازهم از این تئاتر ها ببینیم :)
ما واقعا از اجرا لذت بردیم. توقع یه تئاتر فلسفی که خیلی پیچیده باشه و پر از دیالوگ های قلنبه سلنبه رو نداشته باشید. شما دعوت میشید به یه مهمونی و تک تک دقایق نمایش خودتون رو عضوی از اون جمع حس میکنین. میخندین، حرص میخورین، ناراحت میشید. خوشحالم که بعد از چندروز که از دیدن این اجرا گذشته فکرکردن بهش خنده به روی لبم میاره.
خسته نباشید...
یکهفته پیش این نمایش رو دیدم. توی این مدت خیلی موقعا شد که یادش افتادم، یاد موضوع نمایش، یاد بازی ها، یاد طراحی صحنه، نورپردازی و...
بنظرم ارزش دیدن داره و هرچی بخوام بگم از ارزش کار کم میشه! سام درخشانی... هیچوقت فکرنمیکردم از ایشون بازی اینچنینی ببینم و واقعا شگفت زدم کرد.
وقتی نورها در حین چرخیدن به روی صورت ما می افتاد، من حتی تحمل آن یک ثانیه رو هم نداشتم. واقعا دست مریزاد داره وقتی تو کل نمایش نور از آن فاصله روی صورت تو باشه و بتونی خییییییییییییییلی مسلط به نقش دیالوگهات رو بگی. دست مریزاد!
Negin SM (smohammadinegin)
درباره کنسرت-نمایش لکانطه i
اول از همه باید بگم خسته نباشید تک تک تون! اجرا تمیز، روان، شیرین حتی در تلخ ترین قسمت ها و از همه مهم تر تسلط خوب بازیگران به کار بود. من خودم به شخصه صدای آقای یغمایی رو می پسندم و مثل همیشه لذت بردم از اجرای ایشون چون کاملا بجا بود استفاده ای که از موزیک ها شده بود و به درک حال و هوای نمایش کمک زیادی میکرد. آقای حسنی بسیار فراتر از انتظاری که ازشون داشتیم خوب بودن برای این نقش، صدای رسا، باورپذیری دیالوگ ها و... فرنوش جان نیک اندیش هم بعد از آقای حسنی رتبه دوم رو میگیرن انقد که بازی خوبی داشتن. رتبه سوم رو هم میدیم به حسین خان که به قطع آینده روشن تری در انتظارشون خواهد بود!
ولی میخوام یه گله هم بکنم، اولا رفتار حرفه ای ایجاب میکنه که اگر کاری با تاخیر شروع شد عذرخواهی انجام بگیره و دوم اینکه من اصلا درک نمیکنم این مدل اجرارو که قبل از ورود تماشاگر به سالن کار استارت میخوره!! ما تقریبا یه 10 دقیقه ای شاهد رفت و آمد مردم بودیم درحالیکه بازیگران کارشون رو شروع کرده بودن و این مساله واقعا منو عصبی کرده بود!
یکی از بهترین نمایش هایی که دیدم،
هم موضوع،
هم بازی عالی و بی نقص خانم تیرانداز و صامتی،
هم موسیقی زیبا،
هم تعامل با حاضرین داخل سالن
همه و همه...
من یه مقدار قبل از شروع اجرا فکرم درگیر مسئله ای بود که مدام داشتم به این موضوع فکر میکردم که ای کاش روز دیگه ای رو برای دیدن این تئاتر انتخاب کرده بودم ولی بعد از چند دقیقه که کار شروع شد بقدری حواسم پرت شد و درگیر اجراها شدم که به کل موضوع خودم رو فراموش کردم، یه جاهایی بلند بلند خندیدم یه جاهایی بغض کردم حتی چند قطره ای هم با صدای امیر عظیمی اشگ ریختم! عالی بود همین رو میتونم بگم