در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پرشا سعید واقفی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 17:55:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"سونات جهنمی"
نمایشی نوشته و ساخته فرشاد زارعی و ارسلان شهبازبیگی, درباره دختری که شبی را در گورستان باید سپری کند و شش مرده و یک قبرکن, او را در این مدت همراهی میکنند.
متن فارسی سنگین و غیرمحاوره ای, دیالوگهای پر واژه و طولانی و آوازهایی پر واژه تر و دشوار برای خواندن روی صحنه, با مهارت و تمرین بالای گروه بازیگران و همکاری مطلوب آهنگساز, گریمور, طراح صحنه و دکور و نورپرداز, باعث شد تا شب گذشته شاهد نمایشی فراتر از حد انتظار در سالن سپند باشم.
نمایشی که ترکیب غریبی از رومانس, تراژدی, فانتزی, موزیکال و کمدی است و در عین حال پهلو به پهلوی آثار شکسپیر می زند.
و در اخر اینکه تنها دوشب دیگر از اجرای آن باقیست.
ممنون از نقطه نظر و لطفتون به گروه و نمایش ما ❤️🎭🙏
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشنامه "ملاقات" از جمله آثاریست که بارها برای ساخت نمایش و قیلم مورد استفاده قرار گرفته چون برخلاف ظاهر انتزاعیش، بسیار قابل تعمیم به فرهنگ ها، شهرها و مردم سایر نقاط جهان است. متن دورنمات ترکیب متناسبی از موقعیت های دراماتیک و طنز است و پیروزفر با درک درست از آن که میتواند حاصل ترجمه نمایشنامه نیز باشد، با دقت، مهارت و البته صراحت به آن جان بخشیده است. بازی گروه بازیگران خوب و طراحی های صحنه و لباس هماهنگ با حال و هوای نمایشنامه اند. شاید کمی قابل پیش بینی بودن پایان کار از حدود دقیقه بیست تا بیست و پنج به بعد و سردی فضای اجرا را (که می دانم خصیصه بارز آثاریست که پیروزفر به روی صحنه میاورد) بتوان به عنوان نقاط ضعف برشمرد که آن هم کاملا سلیقه ای است.
در ضمن فیلمی به همین نام ساخته سال 1964 با بازی اینگرید برگمن و انتونی کویین هست که تماشای آن هم خالی از لطف نخواهد بود.
امیر مسعود، فرزاد جعفریان و آدنا این را خواندند
الهه هدایتی، حمیدرضا مرادی، MOHSEN KHANI و raya این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای دومین بار به همراه خانواده و دوستانم به تماشای این نمایش رفتم. آن هم ظرف 2 هفته. نمی دانم اشتباه می کنم یا نه ولی انگار مدت زمان اجرا حدود 10 دقیقه کمتر از بار پیش بود چون یک ساعت و پنجاه دقیقه شده بود به جای 2 ساعت. گریم وزیر دادگستری هم کاملا تغییر کرده بود. به هر حال برای بار دوم هم همان قدر دیدنی و خوب بود که بار اول. کار پر از ظرافت و تیزبینی است. از متن اصلی دورنمات تا طراحی صحنه و گریم و موسیقی و نورپردازی و بازیها. در پایان اجرا حضور بچه های مدرسه ای در اسلامشهر که به همراه معلم هنرشان به دیدن این نمایش آمده یودند اشک از چشمانم جاری کرد چون واقعیت عزیزی را در برابر نمایش به من نشان داد. هنر ناب به هر شکلی راهش را به دل مخاطب و دوستدارش باز می کند حتی اگر بعضی ها حوصله شان سربرود و از جایشان بلند شوند و بروند.
نمایش "ازدواج آقای می سی سی پی" نوشته فردریش دورنمات از آن دسته آثاریست که می توان به راحتی شاهکار نامید. همه آنچه که از یک نمایش می خواهید در این کار هست، از متن بسیار قوی و اجرای بی نقص گروه بازیگران تا موسیقی و طراحی صحنه و لباس و نورپردازی هماهنگ با نمایشنامه و بازیها. دورنمات در نوشته اش نگاهی جهان شمول و بی زمان و مکان به قدرت، شهرت، مذهب و سیاست دارد آنهم به کمک ملموس ترین و آشنا ترین تم برای همه مردم دنیا یعنی ازدواج! ترکیب غریب و البته متعادل و همگون دراما، کمدی, جنایی و موزیکال برای روایت داستانی که حرف های فراوانی دارد و باید در 2 ساعت گفته شود، کاری شگفت انگیز است که علاوه بر نویسنده، کارگردان نمایش (احسان فلاحت پیشه) و گروه اجرا نیز با مهارت و چیره دستی به آن جامه عمل پوشانده اند. البته در این بین نباید نقش زنده یاد استاد حمید سمندریان را نیز به عنوان مترجم متن و کارگردان نخستین اجرای این نمایش در 30 سال پیش از یاد برد.
تماشای نمایش عالی "ازدواج آقای می سی سی پی" را که در کوران نمایش های پر زرق و برق و پر از سلبریتی ولی خنثی و به یاد نماندنی این روزها در سالن اصلی تئاتر شهر بر روی صحنه رفته است به همه دوستداران هنرهای دراماتیک بویژه عاشقان نمایش های ناب پیشنهاد میکنم.
"آهسته با گل سرخ" همچون بیشتر آثار اکبر رادی سرشار از شخصیت پردازیهای ظریف و ایجاد موقعیت های طبیعی اما تنش زا در زندگی است که درام را پیش میبرد تا به تراژدی برسد. از آقای مرزبان با پیشینه 33 ساله در اجرای نمایشنامه های استاد رادی، انتظار بیشتری داشتم بویژه که اجرا با وجود گروه حرفه ای بازیگران هنوز صیقل کافی نخورده و انگار برای به صحنه آوردنش شتاب فراوانی درکار بوده است. انتخاب بازیگران با توجه به شناخت مرزبان از دنیای آثار رادی، جای بحث دارد و نحوه ادای دیالوگها، نور و موسیقی جای جدل! امیدوارم در شبهای آتی اجرا به پختگی لازم برسد. پیشنهاد می کنم برای پی بردن به قدرت این نمایشنامه حتما متن آن را بخوانید و به دیدن نمایش بسنده نکنید. در شبی که من به تماشای نمایش نشسته بودم سرکار سپیده بانو عنقا همسر نازنین رادی عزیز هم در بین تماشاگران بودند که برایم فرصتی مغتنم بود.
دقیقا درست میفرمایید منم با توجه به حرفه ای بودن گروه انتظار نمایش پخته تری داشتم مخصوصا اجرای آقای حاتمی اصلا خوب نبود
۰۳ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش "یک روز تابستانی" نوشته اسلاومیر مروژک به کارگردانی پارسا پیروزفر و با بازی خودش، رضا بهبودی و سوگل قلاتیان در تماشاخانه ایرانشهر ... دیدن ادامه ›› سالن استاد ناظرزاده کرمانی روی صحنه است.
نمایش درباره مردیست که درهیچ موردی موفقیتی در زندگیش نداشته و می خواهد خودکشی کند و هنگام اینکار با مردی مواجه می شود که در همه موارد زندگیش موفق بوده و حالا هیچ چیز جذابی ندارد که به خاطرش زنده بماند! با ورود زنی، چالش های این دو مرد آغاز می شود و ....
دیالوگها و بازیها خوبند ( بازی رضا بهبودی عالیست) و مدت نمایش که هفتاد دقیقه است مجال خستگی به تماشاگر نمی دهد. اما آنچه که بیشتر به چشم می آید فاصله اثر با تماشاگر و سردی فضای کار است که البته قسمتی مربوط به کارگردانی مینی مال پیروزفر و قسمت دیگر مربوط به اقلیم نویسنده و خصلت های اروپای شرقی اوست.
پایان نمایش برای بیشتر تماشاگران ایرانی، شوک آور و نچسب به نظر می رسد در حالیکه همه آنچه که باید گفته میشد، گفته شده و آنچه که مخاطب باید دریافت می کرده، کرده و ادامه دادن کار صرفا به سقوط نمایش و افت آن خواهد کشید که پیروزفر با هوشیاری از افتادن در این دام دوری کرده و اثر را مطابق متن، در جای درست تمام می کند.
در پایان باید گفت: "یک روز تابستانی" هم مانند "ماتریوشکا" و " سنگ ها در جیب هایش" نمایشی موفق و دیدنی از کار درآمده است.
پرشا سعید واقفی (mparsha)
درباره نمایش پدر i
"پدر": این روزها در قیل و قال پایان ناپذیر روزگار و در دل روزمرگی های عمر بر باد ده، نمایشی در مجموعه تئاتر شهرزاد روی صحنه است که به گوشه مهمی از زندگی می پردازد. گوشه ای که شاید امروز دچارش نباشیم اما دیر یا زود همگی به آن مبتلا می شویم، پیری.
در "پدر" پیری با فراموشی همراه است و دختر که از تر و خشک کردن و گند زدن های پدر (نقل به مضمون) عاصی شده، تصمیم گرفته او را به آسایشگاه سالمندان بسپرد. پدری که هنوز دختر کوچک ترش را بیشتر دوست دارد، دامادهایش او را درک نمی کنند و دختر بزرگش دریافته که پرستار گرفتن برای پدر و نگه داشتن وی در خانه دردی را دوا نخواهد کرد.
نمایش "پدر" نوشته فلوریان زلر فرانسوی و به کارگردانی محمود زنده نام از دسته نمایش های معمولی و به گفته زنده نام "بازاری" نیست که مردم برای دیدنش هجوم بیاورند. فضای بسیار سردی دارد که تا اعماق وجودتان را یخ می زند، طراحی صحنه ساده ای دارد که به آرامی تاثیر خاکستریش را بر شما می گذارد و بازیهای کنترل شده و هماهنگی دارد که اگر نگویم عالی دست کم حرفه ایست و موسیقی زنده گوش نواز و آرامی دارد که حس صحنه را دوچندان می کند.
حقیقت اینکه دلیل جذب شدنم برای دیدن این کار، موردی بسیار نزدیک و شخصی وتماشای هنرنمایی یکی از بهترین صداپیشگان ایران بر روی صحنه نمایش بود.
چنگبز جلیلوند که با دوبله های نابش به جای پل نیومن، مارلون براندو، ریچارد برتون، برت لنکستر، شان کانری، پیتر اوتول، کلینت ایستوود و فردین جایگاه والایی نزد من دارد، در نقش پدر خوش میدرخشد و صحنه را از آن خود میکند حتی وقتی که فقیهه سلطانی و میرطاهر مظلومی را در برابرش دارد.
او حالا هشتاد ... دیدن ادامه ›› ساله است موهایش سپید و چهره اش پر از چین های زندگی است ولی صدایش همان آوای خوش سی سالگی را دارد، آوایی که در سالن نمایش بارها چشمانم را برای بهتر شنیدنش بستم و بارها مست نیوشیدنش شدم.
پ.ن.: نمایش "پدر" تا آخرین روز پاییز بر روی صحنه خواهد بود.
امیر جان، نمی دانم یادت هست بیست و پنج سال پیش هر روز برای من و بقیه همکلاسی ها و دوستانت در زنگهای تفریح مونولوگ می گفتی و ما با تمام وجود به هنرنمایی تو که ترکیبی از حقیقت و خالی بندی ناب بود گوش می کردیم؟ ولی مطمئنم یادت هست که در یکی از صبح های یکی از یکشنبه های سال 1370 که با بعضی از بچه ها قرار گذاشته بودی کاری کنی که آقای اکبر جان رادی (معلم فارسی آن روزهای ما و بزرگترین نمایشنامه نویس فقید این روزهای ایران) فرصت پرسش همیشگی درس از دانش آموزان را پیدا نکند و به محض اینکه ایشان خواست کسی را به جلوی کلاس برای شروع پرسش هدایت کند با آغاز بحثی جذاب درباره فیلم تازه به نمایش درآمده و مد روز "عروس" حدود بیست-بیست و پنج دقیقه ای توجه استاد را به خود و سوالهای چالش برانگیز و نظرات بامزه ات جلب کردی و وقت پرسش کلاسی را گذراندی و استاد را وادار کردی تا به تو بگوید" جناب جعفری! شما بهتره به جای تلف کردن وقت خود و همکلاسیهاتون و بنده، کمی دروس هنرهای دراماتیک مطالعه بفرمایید تا این استعداد خدادادی و ذاتیتون هدر نره" و تو از همون موقع تصمیم گرفتی که در آینده بازیگر بشی چون یکی از مفاخر ادبیات و نمایش ایران تو را به این کار تشویق کرده بود و تو هم انگار از خدا خواسته!
امیر جان، نمایش "ضیافت پنالتی ها" را با هنرنمایی تو و به همراه همسر و یگانه دخترم دیدیم و مثل همیشه از بازی تو لذت بردیم بخصوص که به فوتبال هم مربوط میشد. اگر درحین اجرا که چند باری با من چشم در چشم شدی ، چهره شاید آشنایم باعث بر هم خوردن تمرکزت شد از تو پوزش میخواهم و اگر پس از نمایش اندکی نایستادم تا دمی با تو خلوت کنم و گپ بزنم به بزرگواری خودت ببخش که این روزگار همیشه آن طور که دلمان می خواهد با ما تا نمی کند و گاه زخم هایی عمیق و شخصی در دل می گذارد که حتی اندکی درنگ برای دیدن دوستی از سالهای بسیار دور را هم از آدم دریغ می کند.
برایت آرزوی تندرستی و شادکامی در کنار خانواده نازنینت سرکار ریما خانم رامین فر و آیین عزیز دارم. همکلاسی سال چهارم دبیرستان سعیدی، میر پرشا سعید واقفی
آشپزخانه برای من "شهر قصه" هزاره سوم بود. شاید اگر بیژن مفید "شهر قصه"اش را امروز می نوشت و روی صحنه میبرد چیزی شبیه "آشپزخانه" میشد! متن، بیشتر بازیها، طرااحی دکور و انتخاب موسیقی های نمایش را دواشتم و چند نقطه ضعف هم در آن دیدم: 1- حجم ناسزاها و بد دهنی ها بسیار بیشتر از کل نمایشنامه بود( میشد کمی از این واژه های منفی را کم و نمایش را دلنشین تر کرد) 2- میشد چند نقش را بدون وارد شدن خدشه ای به نمایش حذف کرد تا تمرکز روی شخصیت های اصلی بیشتر شود. 3- بازیگر نقش رییس به هیچ وجه بازیگری تئاتر را نمیدانست و حتی در ادا کردن مونولوگهایش هم ضعیف و آماتور عمل میکرد.
سپهر امیدوار این را خواند
امیر، سید محمدرضا آیت الله زاده و میترا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"ماتریوشکا": نمی دانم چقدر با آثار آنتون چخوف آشنا هستید و اینکه نگاه و قلمش را دوست دارید یا خیر. به هر حال چه او را دوست داشته باشید و چه نه و چه بشناسیدش و چه معرف حضورتان نباشد، با تماشای "ماتریوشکا" ی پارسا پیروزفر که به تنهایی بار بازی در تمامی نقشهای هشت نمایشنامه کوتاه از آثار چخوف را بدوش میکشد و کارگردانی هم میکند علاوه بر توانایی های نویسنده شهیر روس به مهارت های سطح بالای پارسا پیروزفر در امر بازیگری نیز پی خواهید برد.
انتخاب نام "ماتریوشکا" برای این نمایش که شامل هشت نمایشنامه کوتاه به ظاهر بی ارتباط با هم است بسیار هوشمندانه می نماید چرا که "ماتریوشکا" همان عروسک های چوبی تو در تویی هستند که همه ما آنها را میشناسیم و حتی با آنها بازی کرده و سرگرم شده ایم، درست مانند همین نمایش!
این نمایش تا 19 دی ماه در تماشاخانه پالیز روی صحنه خواهد بود.
پ.ن: تماشاخانه پالیز علیرغم نوپا بودنش چند نکته مهم را در خود ندارد، یک اینکه تعداد صندلی های سالن 180 عدد است ولی حدود 100 نفر هم علاوه بر این به نام "خارج از ظرفیت" پذیرفته و روی پله ها وروی زمین جلوی صحنه می نشینند. دوم اگر اتفاق کوچکی( در حد یک جرقه) در سالن بیفتد به دلیل نبود راه فرار و بسته بودن تمامی راه ها توسط تماشاگران خارج از ظرفیت و تنگی بیش از حد راهروی خروجی(ورودی) عملا فاجعه سینما رکس در ابعادی وسیع تر تکرار خواهد شد و سوم اینکه در اصلی ملک بسیار بزرگ و در واقع کامیون رو است ولی معلوم نیست چرا برای ورود و بخصوص خروج تماشاگران یک در کوچک آدم رو باز گذاشته شده که باعث طولانی شدن زمان تخلیه مجموعه و بروز برخی مشکلات برای مردم میشود. روشن است که هر سه مورد فوق به مدیدریت مجموعه و سالن بر میگردد و خود سالن و در و دیوارش در این موارد کمترین گناهی ندارند.
الهه الف و f vs این را خواندند
محمدجعفر کربلا، بهزاد امامی، ماهرخ و هاشمی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود و ادب به پیشگاه هنرمندان این مرز و بوم اجرای نخست روز آدینه را دیدم که در مقایسه با فیلم سینمایی ساخته هربرت راس و با بازی وودی آلن در نقش اصلی چنگی به دل نمی زد. هرچند این اجرا نیز دارای نقاط قوت بود مانند بازی پژمان جمشیدی و خانمها الناز حبیبی و بویژه آندریا نوشاد که با توجه به غیبت ناگهانی خانم بهاره رهنما، با اعتماد به نفس و تکیه بر توانایی های بازیگریشان به خوبی به ایفای نقش پرداختند. البته برخی میگفتند "چرا بازیگرها از روی متن میخوانند!؟" که اگر کمی به شرایط موجود با دید بازتر نگاه می کردند چنین پرسشی را ابراز نمی نمودند. بازی پژمان جمشیدی ( که در نمایش سرکار خانم ژاله صامتی هم هر شب بازی میکند) بر خلاف پیش بینی ها فراتر از انتظار و در عوض بازی امیر مهدی ژوله (که پیش از این توان بالای خود در اجرا را در استندآپ کمدی نشان داده بود ) کم حس و حال و پایین تر از حد انتظار بود. متن آلن سرشار از شوخی های همیشگی او و بیشتر درصدد دست انداختن شخصیت و خصلت های خودش است تا دیگران. بازی بازیگر نقش بوگارت و طراحی لباسش بسیار ابتدایی و نا همخوان با سایر اجزای نمایش است و گوینده صدای این نقش نیز متاسفانه از صدای خاص و تاثیر گذاری برخوردار نیست. برخی شوخی ها خوب و برخی دیگر بد به نمایش درآمده اند که این نه به متن که به کارگردان و بازیگران اثر بر میگردد.گروه موسیقی از پیش از شروع نمایش تا پایان آن تقریبا بطور دایمی مشغول نواختن هستند که بهتر بود در زمان گفتگوها و ادای دیالوگ بازیگران به منظور بهتر شنیده شدن صدایشان قطع شود.در ضمن با شنیدن چند قطعه از موسیقی های جاز آثار آلن و بهره گیری از آن می شد فضای نمایش را به فضای آثار آلن نزدیک تر کرد.امیدوارم با بهبودی حال خانم رهنما و حضور ایشان بر روی صحنه، نمایش با انرژی و شور و حال بیشتری اجرا شود و در روزهایی که اجرا نیست با تمرین بیشتر، نقاط ضعف را کم رنگ تر کنند.( مانند اجرای چند ماه پیش از نمایشنامه "این آب آشامیدنی نیست" از همین نویشنده و کارگردان) در پایان از تلاش همه دست اندرکاران این نمایش سپاسگزاری می نمایم.
ندا سلطانی، احمد فیروزی، ثمانه چمنی و Reza Nikouseresht این را خواندند
مهرناز، کامبیز، مهیا و ماندگار این را دوست دارند
درود
در مورد امیر مهدی ژوله با شما موافقم و بازی خوب پژمان جمشیدی قابل تحسین بود
۲۶ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید