«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
حمید فیلمهامون : خواب میبینم در یک سردابه قرون وسطایی سلاخی میشم
صبح چشم باز میکنیم ب زندگی ولی به هم میگیم کشتند....به گذشته نخوام برگردم...حداقل در این یک سال اخیر....
چند روز...
چند بار...
چند صد بار.....
اگر دنبال دیدن درامی درباب مهاجرت، دروغ، قتل، کارتنخوابی، فقر، و شنیدن شعارهای سیاسی و تیکه انداختنها هستید، شیر خشک به درد شما نخواهد خورد. شیر خشک هیچ خطی به شما نمیدهد، یک فرم است که به شما قدرت روایتگری میدهد، شمایید و صحنه و روایتی که ذهن شما از رخداد صحنه خواهد ساخت. شیر خشک در حالی که میتواند یک اثر عمیق درباب قدرت باشد، میتواند یک روایت خانوادگی نیز باشد. شیر خشک به ذهن شما یاد میدهد که روایت کند.........
navidmemarkermani@
چند اسم آشنای دوست داشتنی .....
پوستر :) :) :)
عنوان :) :) :)
.......
و در قید حیات بودیم و دیدیم مقادیری یادداشت و توضیح و تفسیر درباره فضای کاری پیش از اجرا و فروش بلیط.....
دقیقا همین طوره جناب صادقی ....اینکه بدونی طرف میدونه چه کرده و از قبل ارائه کارش اونو با مخاطب به اشتراک میزاره نوید کاری رو میده که میشه با خیال راحت انتخابش کرد.....مورد داشتیم تا یکی دو روز به فروش بلیط حتی لیست درستی از بازیگرای کار ارائه نمیشه....بعضی از برگه های نمایش هم که مثل تست هوشه...خودمون باید حدس بزنیم :)
نیلوفر عزیز و جناب فدایی...اگر این هول برای انتظار برای تیاتری باشه که احتمال قریب به یقین ازش لذت ببری....هول خوبیه :)))))امیدوارم همه ی هول هایی که تو دلتون میفته در این دسته قرار بگیره:))
هامون : تو میخوای من اونی باشم که واقعا تو میخوای من باشم ؟
خوب اگه من اونی باشم که تو میخوای ، پس دیگه من ، من نیست ، یعنی من خودم نیستم ... (هامون ١٣٦٨)
نکن جناب تیوال....رسالتت رو زیر سوال نبر....یه سوال چند گزینه ای یکی از دوستان مطرح کرده بود در باب افزایش صعودی قیمت بلیط این نمایش خاص...کجاست؟؟؟؟؟؟سانسور؟؟؟؟؟امنیت ملی رو به خطر می اندازیم اگر درباره قیمت بالای بلیط تیاتر حرف بزنیم ؟؟؟تیاتری که داشت چراغش خاموش میشد و مدتها میخواستن که مخاطبین برن و تیاتر تماشا کنن و چه و چه....ما هم رفتیم...سالن ها رو پر کردیم تا جایی که کار به بلیط خارج از ظرفیت هم رسید...به تهویه نداشته سالن ها ...به عدم اطلاع رسانی درست درباره تیاترها...به صندلی ها و ردیف های غیر استاندارد سالن های تازه تاسیس حتی...به برخورد بد مسئولان سالن... به تاخیر و عدم یک توضیح کوچک...به چه و چه...حالا هم که افزایش بی دلیل و غیر منطقی بلیط ها...اگر در تیوال این کمبودها مطرح میشه به خاطر اینه که نفس چنین سایتی به طور اخص باید در تعالی هنر و تیاتر باشه و نقد جزیی از اون هست...ما حداقل انتظارمون اینه که این موارد بازتاب داده بشه به گروه ها...اگر کارگردانی در سه اجرا به فاصله چند ماه هر بار قیمت بلیط رو افزایش میده(دقیقا همونی که دوستمون لیست کرده بود)حداقل به خودش این زحمت رو بده که چند وقت یکبار صفحه کارش رو چک کنه تا پیام و دغدغه مخاطبی که سالن کارش رو پر میکنند حداقل بشنوه.....
درود بر شما
قصد ما هم فرمایش شماست. اما دقت فرمایید سالهاست عرض کردیم تیوال جای مناسبی برای صحبت درباره بهای بلیتها نیست چرا که به راستی این مساله خارج از حیطه تیوال است و تیوال به دلایل مختلف جای مناسبی برای اینکه این نقد به گوش گروههای عزیز برسد نیست. اگر این موضوعات به صورت مستقیم توسط شبکههای اجتماعی یا شماره تماس روابط عمومی گروهها به گوش ایشان برسد بسیار موثرتر باشد.
اتفاقا به نظر من هم همینجا جای صحبت درباره ی قیمت بلیط ها هستش.چون در شبکه های اجتماعی که زیر پستهاشون فقط تعریف و تمجید از خودشون و کاراشون مونده و ما اگه بخاطر این اعتراضمون بلاک نشیم,حداقلش اینه که نظرمون بین اون همه قلب و دسته گل گم میشه و خونده نمیشه.اما اینجا باز امیدی هست که کارگردان یا یکی از عوامل نمایش بیان نظرات ما رو بخونند.حتی اگر هم اونا نخونند باز این انتظار از شما میره که بهشون پیشنهاد بدید که حداقل یه تخفیف گروهی یا وفاداری به احترام حمایت های قبلی مردم بذارند! واقعا درک نکردن وضعیت مردم توی این شرایط بد اقتصادی توجیهی نداره,مگر اینکه بخواند تئاتر رو منحصر به یک قشر خاصی از جامعه بکنند که...چی بگم
دقیقا...ماهم 4 نفربودیم که منتظر شروع نمایش بودیم چندوقت اما به خاطر قیمت بالای بلیط همه مون پشیمون شدیم ... بالاخره ما مردم جایی هستیم که شماهم دارین زندگی میکنین... فکرکنم کاملا قابل درک باشه حرفمون واستون
مکالمه مستقیم نبود ماهرو جانم....مالی داشت برامون نقل قول میکرد حتی جمله جواب دکتر رایس رو با لحن تمسخرآمیز نقل کرد....کلا مالی که با دنیای ما حال نکرداصلا نتونست قبولش کنه و با دنیای خودش عوضش کنه گلی که تو دنیای خودش حتی با برگ های زبر و خشن زیبا بود تو دنیایی که دیدش به نظرش زشت اومد.....به قول دکتر رایس بدا به حال ما که در برابر آدمایی مثل مالی میگیم این زن که چیزی برای از دست دادن نداره...........
البته که دید هر کس محترم است...ولی آنچه من از علی شادمان سراغ داشتم و آنچه که دیدم با فاصله بسیار زیادی از عادی بالاتر بود...به اکانت های یک روزه برای تمجید از این تیاتر و بازیگراش کاری ندارم ولی باید خوب رو گفت و جانب انصاف را رعایت کرد....
هیچ وقت فکر نمیکردم برای تماشای تیاتر کمدی موزیکال برم...نه اینکه بد باشه ها ...ولی فقط به خاطر دیدن هنرنمایی یک نفر رفتم....گلاب آدینه که در نوجوانی با زیر پوست شهر شیفته بازیش شدم....و چه خوب که رفتم....که یک کار عالی ببینم....مگه داریم اینقدر خوب باشه کسی...دو ساعت کار به این سنگینی با این اکت در این سن.....مگه داریم؟؟؟؟بعد اجرا سالن انتظار شلوغ بود و دورش رو گرفته بودن ما رفتیم چون معمولا برای تماشای بازیگرا بعد کار نمی ایستم چون هم اونا خستن ،هم من عادت عکس گرفتن با هنرمندارو ندارم ...یکی از بچه ها یه چیزی تو سالن جا گذاشته بود بیست دقیقه بعد برگشتیم ...سالن خالی شده بود، ولی دیدم انتهای سالن انتظار با چن تا نو جوون ایستاده ..نزدیک تر که شدم دیدم با چه انرژی و محبتی داره راهنمایی شون میکنه که حتما موفق میشین و مهم اینه که راه درست رو برید...با اونا خداحافظی کرد...گفتم خانم آدینه خسته نباشین عالی بودین عالی..حالمونو خوب کردید...به گرمی گفت خواهش میکنم عزیزم وظیفس...همزمان دوستم رسید...اونم تشکر کرد و یهو گفت میشه عکس بگیریم... البته حق داشتا گلاب آدینس...به گرمی گفت چرا نمیشه ولی برقارو که خاموش کردن با فلش بگیر ...کلاهشو سرش کرد و ازشون عکس گرفتم...و بعد نگران این بود که تو نور کم سالن با فلش عکس خوب شده یا نه؟ایستاد عکسو دید و گفت خب خوب شد و خداحافظی کرد و با همون انرژی پله ها رو دوید بالا...و من فقط مبهوت این بودم که مگه داریم.........