با درود و احترام ، اول خوبی ها رو میگم بعد کاستی ها
متن قابل تأمل است به دلیل۱- پرداختن به این مضمون که داشته های فرهنگی مان اعم از آئین ها و سنتها چقدر غنی است و اینکه نباید برای خوشایند فلان جشنواره تئاتر بین المللی دست و پا زد و اینکه می توان برای متفاوت بودن و درخشیدن به داشته های خودمان تکیه کرد ۲- پرداختن به موضوع خیانت. در این نمایش منظور منحصراً خیانت جنسی نیست و به این موضوع می پرداخت که در یک گروه کاری باید اصل بر صداقت و یک رویی باید باشد. ۳- تغییر موضع ظالم و مظلوم – تا آنجا که من دریافت کردم- اینکه تا بخشی از نمایش ما یک کارگردان بلد را می بینیم که در انتقال مفاهیم و خواسته هایش به بازیگرانش ناموفق است و متوسل به بی اخلاقی می شود . البته از این منظر که در انتقال مفاهیم ناتوان است می توان او را کارگردانی نابلد دانست. او به اشکال مختلف به بازیگران ظلم روا می دارد اما در مرحله ی گره گشایی متوجه می شویم که این بازیگران بوده اند که در حق کارگردان ظلم بیشتری روا داشته اند و در نهایت کارگردانی را می بینیم که با اندیشه های نیکش تنها می ماند و این تنهایی او را به یک حقیقت بالاتر و به نوعی سماع میرساند. این دگرگونی و چرخش می توانست با پرداخت بهتری و برساخت نقاط عطفش ، دستمایه ی شکل دهی یک درام خوب باشد و ما در یک چرخش با کارگردان همذات پنداری کنیم.
بازیگران نمایش امیر جوشقانی و یاسمن صفایی به اندازه و یکدست بازی می کنند که شاید به دلیل مسئولیت سبک ترشان باشد بازیگر پناه بقایی کار بسیار مشکلی را برعهده دارد و سعی دارد با حرکات سخت بدنی ، تمام دریافت خود از خواست کارگردان و نمایشنامه را به ثمر برساند کارش ستودنی است و البته پیشنهاد می کنم مواظب وضعیت ستون مهره و گردن خود باشد تا در این کار یا در آینده آسیب نبیند ، شاید میزان کمتری از این تحرک بدنی نیز همین تأثیر هنری را داشته
... دیدن ادامه ››
باشد.
بازیگر فرنوش نیک اندیش با تمام تجربه ، تکنیک و احساس خود در خدمت مولف اثر و متن است ، بسیار متعهدانه تلاش می کند و می توان بابت این تلاش حرفه ای به او سرتعظیم فرو آورد. اجرای خانم بقایی و خانم نیک اندیش در بخش های زیادی موثر و عالی است اما در کل از انسجام و یکدستی برخوردار نیست ، از یک سو به دلیل سخت تر بودن نقشی است که برعهد ه دارند، به ویژه خانم نیک اندیش و از سوی دیگر شاید سرگردانی سبک و ژانر اثر باشد که باعث شده تلاش های حرفه ای بازیگر منجر به ساخت یک کاراکتر یکدست نشود و شاید هیچوقت نشود زیرا با این که اثر گویا قرار نیست در ژانرهای شناخته شده ی کمدی ، تراژدی یا حتی درام بگنجد ولی در نهایت در این گونه های نمایشی در رفت و برگشت است .
از دیگر سو اگر چه بازیگران نمایش در چند مورد تماشاگران را مورد خطاب قرار می دهند اما این بدان معنی نیست که تماشاگر ان نمایشی از جنس فاصله گذاری را تجربه می کنند ، زیرا فاصله گذاری باید مبتنی بر آگاهی رسانی و تعقل باشد و این نمایش در بخش های زیادی سعی در احساساتی کردن تماشاچی دارد و گویا به جنبه ی کاتارسیس و تهذیب نفس نیز توجه دارد. همچنین نمی توان نمایش را از جنس مشارکتی تلقی کرد زیرا اگرچه بازیگر از تماشاگر می خواهد مشارکت کند ولی تماشاگر آن را جدی نمی گیرد و حق هم دارد زیرا فضایی برای این مشارکت فراهم نمی آید. در نهایت ما با یک بازنمایی مواجهیم ، یک بازنمایی از رو و پشت اجرای یک نمایش توسط یک گروه هنری، چیزی شبیه مثلاً فیلم قوی سیاه با بازی ناتالی پورتمن که البته آنجا با یک درام کامل و حساب شده طرفیم با کشمکش ها و دیگر ویژگی های یک درام ارسطویی و البته درامی رئال با تلفیق رویا و عناصر غیررئال.
به نظرم می شد این مضامین خوب که در ابتدای سخن برشمردم در قالب یک درام با اوج و فرودهای مناسب ساخته شود ، درامی که گاهی لحظات خنده آور داشته باشد و گاهی دقایق غمگین و تراژیک ولی هرکدام به اندازه و در خدمت پیشبرد اهداف دراماتیک متن باشد.
در نهایت برای این گروه جوان و پرتلاش و جناب معینی عزیز آرزوی سلامتی و موفقیت دارم و قلباً از اینکه این نمایش را دیدم خوشحالم زیرا لحظات شاد و غمگینی را در حضور این نمایش تجربه و احساس کردم و چیزهای خوب زیادی از آن آموختم.